13-03-2014، 21:02
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-03-2014، 22:48، توسط The Darkest Light.)
روزی پدری دست روی شانه پسر جوان و تنو مندش گذاشت و گفت:پسرم کی قوی تره من یا تو؟
پسر بعد از کمی فکر کردن گفت خب معلومه من!
پدر کمی ناراحت شد اما باز پرسید پسرم دوباره میپرسم کی قوی تره من یا تو؟
اما پسر دوباره گفت خب معلومه من!
پدر با نا امیدی دستش را از رو شانه پسرش برداشت ولی دوباره پرسید پسرم کی قوی تره من یا تو؟
پسر گفت شما!!
پدر گفت خب چرا از اول اینو نگفتی پسر گفت چون اون دوبار قبل شما دستتو روی شونه من گذاشته بودی و من شما رو پشت خودم داشتم و هیچ کس حریف من نبود ولی وقتی شما دستونو از شونه من برداشتید من دیگه کسی رو نداشتم ازم حمایت کنه پس شما قوی تری!
پسر بعد از کمی فکر کردن گفت خب معلومه من!
پدر کمی ناراحت شد اما باز پرسید پسرم دوباره میپرسم کی قوی تره من یا تو؟
اما پسر دوباره گفت خب معلومه من!
پدر با نا امیدی دستش را از رو شانه پسرش برداشت ولی دوباره پرسید پسرم کی قوی تره من یا تو؟
پسر گفت شما!!
پدر گفت خب چرا از اول اینو نگفتی پسر گفت چون اون دوبار قبل شما دستتو روی شونه من گذاشته بودی و من شما رو پشت خودم داشتم و هیچ کس حریف من نبود ولی وقتی شما دستونو از شونه من برداشتید من دیگه کسی رو نداشتم ازم حمایت کنه پس شما قوی تری!