بازی آنلاین
آپلود عکس
10-03-2014، 9:43
صدای سوت کتری اب گوشه ی اجاقت
و تیک تاک ساعت گوشه اتاقت
گرچه میدونم همیشه تو شانست بده
ولی پاشو که ایندفعه هم بلیط شانست زده...
یه روز دیگه و یه امتحان سخت تر
انقد سخت که حکمتشو نمیشه درک کرد
اخه این چه امتحانیه که تموم نمیشه
محض خاطر ما یه دفعه همون نمیشه
که من ارزو داشتم یا خواسته ی تو بود
ولی تو ارزوهات شانسی واسه تو نبود
شاید انقد با ما فرق داری که لای ابرایی
یا انقد بی مایه ای که هنوز تو کف پیتزایی
یا ارزو داری که دورت دیوار بکشی
یا بتونی تو بالکن خونتونم سیگار بکشی
نکنه تنها ارزوت اینه که مادر بشی
امروز مادر خودتو ببین... اخر که چی؟
یا شاید تهه خطی جایی که ادم میباره
یا مثل من حالت دیگه از این زندگی بهم میخوره
شاید ارزوت اینه که کارگر یه کارخونه بشی
و زن بگیری و تهش صابخونه بشی
شایدم خیلی وقته که یکیو نشون کردی
یه پسر پاک میشه دوماد خونشون بد نیس...
به خود خدا میبینی میرسی تو به حرف من
از گوشیه رفیق بی معرفتت روز قبل عقد
لا به لایه فیلمهای پنهان نشده
میفهمی فیلماش فقط تو سینما اکران نشده
خدا رو شکر کن حکمت این بود تو رفیق
که بعضی ارزو ها رو نباید بهش برسی...
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
اگه حرفام بده این دور و بر نشین
خیلی رک میگم امیدوارم ناراحت نشی
خلاصه...با کلی جادو و طلسم و دعا
یا قفل شدی به ضریح امام زاده ها
در به در دنبال یه شوهر خوب میگردی
همون ادمی که به دوره ی ماها میگن بیست
گرچه خشگل تر از پسر همسایه نبود
ولی خیلی مایه داره پس نذرت قبول
انقد هیجان زده ای که داری سکته میکنی
و به هیچی جز کوریه چشم فامیلا فکر نمیکنی
گذشته از اختلاف طبقه یه مسئله مونده
اگه دماغ این یارو رو گیری غزلو خونده
با اینکه میدونی طرف قاطیه رفیقاش وله
میگه انقد باحاله بابائی عزیزه دله
دیگه هیچوقت تو زندگیش اسیر بیکار نشده
حتی رفته سربازی ولی سیگاری نشده
بعدش با یه جهیزیه که همش از دم قسطه
شما رو دیدیم تو لباس عروس حل قصه
تا اینکه تو اولین وزش باد پاییزی
تازه میفهمی که اینجای بازی چائیدی...
میشنوی؟؟؟
صدای شر شر اب حمومت قطع نمیشه
انگار یکی تو حموم خونت به قتل رسیده
اون درو باز کن ببینی گفته های منو...
شوهر عزیزت و LSD و تفالش تو حموم...
حالا...بجای اینکه تو سواحل موناکو ماهی بگیری
میشینی لب حوض و ماهی سکه میگیری
پس نمیشه وقتی انقده بیخ مریضی
حماقت خودتو توی لیوان تقدیر بریزی
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
و تیک تاک ساعت گوشه اتاقت
گرچه میدونم همیشه تو شانست بده
ولی پاشو که ایندفعه هم بلیط شانست زده...
یه روز دیگه و یه امتحان سخت تر
انقد سخت که حکمتشو نمیشه درک کرد
اخه این چه امتحانیه که تموم نمیشه
محض خاطر ما یه دفعه همون نمیشه
که من ارزو داشتم یا خواسته ی تو بود
ولی تو ارزوهات شانسی واسه تو نبود
شاید انقد با ما فرق داری که لای ابرایی
یا انقد بی مایه ای که هنوز تو کف پیتزایی
یا ارزو داری که دورت دیوار بکشی
یا بتونی تو بالکن خونتونم سیگار بکشی
نکنه تنها ارزوت اینه که مادر بشی
امروز مادر خودتو ببین... اخر که چی؟
یا شاید تهه خطی جایی که ادم میباره
یا مثل من حالت دیگه از این زندگی بهم میخوره
شاید ارزوت اینه که کارگر یه کارخونه بشی
و زن بگیری و تهش صابخونه بشی
شایدم خیلی وقته که یکیو نشون کردی
یه پسر پاک میشه دوماد خونشون بد نیس...
به خود خدا میبینی میرسی تو به حرف من
از گوشیه رفیق بی معرفتت روز قبل عقد
لا به لایه فیلمهای پنهان نشده
میفهمی فیلماش فقط تو سینما اکران نشده
خدا رو شکر کن حکمت این بود تو رفیق
که بعضی ارزو ها رو نباید بهش برسی...
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
اگه حرفام بده این دور و بر نشین
خیلی رک میگم امیدوارم ناراحت نشی
خلاصه...با کلی جادو و طلسم و دعا
یا قفل شدی به ضریح امام زاده ها
در به در دنبال یه شوهر خوب میگردی
همون ادمی که به دوره ی ماها میگن بیست
گرچه خشگل تر از پسر همسایه نبود
ولی خیلی مایه داره پس نذرت قبول
انقد هیجان زده ای که داری سکته میکنی
و به هیچی جز کوریه چشم فامیلا فکر نمیکنی
گذشته از اختلاف طبقه یه مسئله مونده
اگه دماغ این یارو رو گیری غزلو خونده
با اینکه میدونی طرف قاطیه رفیقاش وله
میگه انقد باحاله بابائی عزیزه دله
دیگه هیچوقت تو زندگیش اسیر بیکار نشده
حتی رفته سربازی ولی سیگاری نشده
بعدش با یه جهیزیه که همش از دم قسطه
شما رو دیدیم تو لباس عروس حل قصه
تا اینکه تو اولین وزش باد پاییزی
تازه میفهمی که اینجای بازی چائیدی...
میشنوی؟؟؟
صدای شر شر اب حمومت قطع نمیشه
انگار یکی تو حموم خونت به قتل رسیده
اون درو باز کن ببینی گفته های منو...
شوهر عزیزت و LSD و تفالش تو حموم...
حالا...بجای اینکه تو سواحل موناکو ماهی بگیری
میشینی لب حوض و ماهی سکه میگیری
پس نمیشه وقتی انقده بیخ مریضی
حماقت خودتو توی لیوان تقدیر بریزی
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
چی شده ؟چرا؟چرا انقدر پکری؟
بگو کی؟ گفته تو انقد خفنی
که هرچیزی میخوای باید بهش برسی
تو هم عین منی پس مینازی به چی ؟
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
