07-03-2014، 21:16
[rtl]در باب نابودی قسمت اعظم اوستا گمانههای فراوانی وجود دارد. خصوصاً در میان عموم رایج است در هنگامه یورش مغول به سرزمین ایران چنین واقعهیی روی داده است. میدانیم مسلمانان، زردشتیان را...[/rtl]
اوستا از دیرباز تا اکنون
میستاییم روانهای مردان و زنان پیرو راستی را، در هـر سـرزمینی که زاده شـده باشند.
مـردان و زنـانـی که بـرای پـیروزی آیـین راستی، کوشیده اند، میکوشند و خواهند کوشید.
(فروردین یشت، بند 154 )
اوستا، کهن ترین مجموعه نوشتارهای ایرانیان و کتاب دینی زردشتیان است. در باب تحریف یا عدم تحریف اوستای اصلی و اساساً زمان نگارش اوستا و نحوه حفظ آن در دوران باستان، نظرات گوناگون و متناقضی میان محققان ایران باستان و عالمان دین زردشتی وجود دارد. برخی چون «آبه فرانسوا نو» بر این اعتقادند که اوستا پس از انقراض ساسانیان به نگارش درآمد و تا پیش از آن به صورت سینه به سینه حفظ میشده است. عدهیی از دانشمندان چون «نیبرگ» بر این اعتقادند که اوستا در دوران ساسانیان به نگارش درآمده است. عدهیی هم نگارش آن را به پیش از ساسانیان ربط میدهند. اما مساله دیگر پیرامون اوستا محتوای آن است که برخی معتقدان به آن، گویند محتوای اوستا بدون تحریف و تغییر از زمان شخص زردشت، پیامبر بزرگ ایرانیان، تا به امروز حفظ شده است. در عین حال عدهیی از دانشمندان و علاقه مندان به دین باستانی ایرانیان معتقدند چه در زمان نگارش اوستا و چه پیش و چه پس از آن، بنا به علل و عوامل فراوان، متون اولیه اوستا دچار حذف و اضافاتی شده است. با آنکه باب بحث در مورد کیفیت اوستا کماکان باز است و دانشمندان از زوایای مختلف به بررسی مسائل مربوط به حواشی آن میپردازند، در این مقاله سعی شده است به بیان نظریات پروفسور «آرتور کریستین سن» در باب این موضوع، که مورد تایید بسیاری از باستان شناسان است، پرداخته شود؛ اوستا در شکل کنونی خود دارای پنج بخش است که تشکیل میشوند از؛ یسنا (گاهان بخشی از یسن است)، ویسپرد ، وندیداد ، یشتها و خرده اوستا.
اما از نظر زمانی اوستا به سه بخش متفاوت تقسیم میشود؛ بخش یکم شامل «اوسـتـای کـهـن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زردشت (بیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زردشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازهیی مضامین و باورهای جدیدتر را به متنهای کهن اضافه کرده اند.
بخش دومً اوستا از نظر زمانی شامل «گـاتـهـا» است که سرودههای مینوی شخص زردشت، پیام آور بزرگ ایرانی به شمار میرود. هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است اما از نگاه زبان و نگارش، کهنترین بخش اوستای موجود است.
بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یـسـنـا، یـشـتهای جدید، ویـسـپـرد، ونـدیـداد و خـرده اوسـتـا است که همگی جزء اوسـتـای نـو به حساب میآیند. اما نباید از این نکته غافل بود که بسیاری از مضامین همین بخشهای جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را میسر نمیسازد.
اگر بخواهیم درباره سیر جمع آوری و نگارش اوستا به طور دقیق صحبت کنیم، باید اعتراف کرد که اطلاعات مربوط به قبل از ساسانیان محققاً غیرقابل استناد است خصوصاً نکاتی که درباره اوستای هخامنشی بیان میشود. به طور مثال ادعا میشود متن اصلی اوستا روی 12 هزار پوست گاو نوشته شده بوده، یا از اسکندر مقدونی به عنوان سوزاننده این اوستا یاد میکنند. این روایتها را به رغم شایع بودن، از نظر تحقیقی و علمی نمیتوان تایید کرد. به عقیده «نیبرگ» اوستا در مدارس دینی همیشه سینه به سینه حفظ میشده است.
بنا بر روایات مستند پارسیان، اردشیر اول (اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی) پس از جلوس، تنسر (هیربدان هیربد، بالاترین مقام مذهبی) را فرمان داد که متون پراکنده اوستای موجود در عهد اشکانی را جمع آوری و تالیف کند، تا آن را کتاب رسمی و قانونی قرار دهند. شاپور اول (پسر اردشیر) چون به شاهی نشست، کتبی علمی راجع به طب و نجوم و حکمت را که دانشمندان ایرانی که بعضاً تحت تاثیر نفوذ افکار یونانیان و هندیان نگاشته بودند به اوستا الحاق کرد. با این حال مجادلات و اختلافات مذهبی همچنان ادامه داشت و شاپور دوم (پسر شاپور اول) برای ختم گفت وگوها مجمعی از موبدان و مغان تشکیل داد. این مجمع متن صحیح و قطعی اوستا را تصویب کرد و آن را به 21 نسک یا کتاب تقسیم کرد.
بنابراین اوستای ساسانی، که قسمت کوچکی از آن فعلاً باقی است، نه تنها مشتمل بر احکام دینی بوده، بلکه حکم دایره المعارف بزرگی داشته، که در آن علوم مختلف از جمله علم مبدأ و معاد، اساطیرالاولین، نجوم، علم تکوین، امورعامه و طبیعیه و فقهیه، حکمت عملیه عهد ساسانی و... وجود داشته است.
در باب نابودی قسمت اعظم اوستا گمانههای فراوانی وجود دارد. خصوصاً در میان عموم رایج است در هنگامه یورش مغول به سرزمین ایران چنین واقعهیی روی داده است. میدانیم مسلمانان، زردشتیان را اهل کتاب میشمرده اند، بنابراین نابود شدن کتب مقدس را نمیتوان به تعصب اسلامیان منسوب کرد و چنان که هم اکنون تنها کتابی که خلاصهیی از نسکهای فراموش شده اوستا را در اختیار ما قرار میدهد غکتاب «دینکرد»ف در قرن نهم میلادی (دو قرن پس از ورود اسلام به ایران) نگارش شده است. همچنین از آثار ابوریحان بیرونی و دیگر نویسندگانً همزمان او به درستی دریافته میشود که بخشهایی از اوستا که امروزه در دسترس نیستند، به انضمام تفسیر معروف به «زند»، در زمان آنان موجود بوده و ایشان در نوشتارهای خود به آنها استناد کرده اند.
«پروفسور آرتور کریستین سن» باستان شناس نامی و صاحب مقالات متعدد درباره ایران باستان در بررسی این پدیده، نقش ایرانیان را پررنگ معرفی میکند. از اینجا پی میبریم که چرا نسکهای حقوقی و نظایر آن در طاق نسیان مانده است، زیرا در آن زمان دولت زردشتی وجود نداشت و نسکهای حقوقی، بی فایده و خالی از اهمیت و اعتبار مینمود.
اما چرا ایرانیان نسکهایی را که شامل علم مبدأ و معاد و تکوین و سایر علوم اساسی بود، حفظ نکردند؟
برای پی بردن به این مطلب باید از دوران خسرو انوشیروان بلندآوازه ترین شاه ساسانی یاد کرد که راه ورود اندیشههای گوناگون از یونان و هند را تا حدی باز گذاشته بود. شیوع رسالات گوناگون به منزله آغاز آزادی افکار بود، که چندان برای روحانیون قشری مفید واقع نشد. روحانیون زردشتی هر روز قدمی واپس رفتند. سادگی افسانههای باستانی و تعدیهای فراوانی که در طول حکومت ساسانیان بر پیکره دین مزدیسنی وارد بوده، تدریجاً حتی علمای دین را هم ناراحت و مشوش کرد. ناچار تاویلات استدلالی برای حکایات مزبور پیش آوردند و از راههای عقلی در اثبات آنها کوشیدند.
در مباحثهیی که یکی از مغان با «گیورگیس عیسوی» کرده، چنین گفته است؛ «ما به هیچ وجه آتش را خدا نمیدانیم بلکه به وسیله آتش خدا را میستاییم، چنان که شما به وسیله خاج او را عبادت میکنید.» گیورگیس، که خود از مرتدان ایرانی بود، در پاسخ چند عبارت از اوستا را میخواند، که در آنها آتش را چون خدایی نیایش کردهاند. آن مغ پریشان شد و برای اینکه مغلوب مباحثه محسوب نشود، گفت؛ «ما آتش را میپرستیم از این روی که با اوهرمزد از یک طبیعت است.» گیورگیس پرسید؛ «آیا هرچیز در اوهرمزد هست در آتش هم موجود است؟» مغ جواب داد؛ «بله.» گیورگیس گفت؛ «آتش نجاسات و مدفوع اسب و هرچه را بیابد میسوزاند، پس اوهرمزد هم، که از همان طبیعت است، این چیزها را میسوزاند؟» چون سخن به اینجا رسید، مغ بیچاره از جواب عاجز ماند.
پروفسور کریستین سن معتقد است تحت تاثیر افکار جدید، آن خوشبینی نخستین، که بنیان دین زردشتی و محرک مردمان به کار و کوشش بود، پژمرده و گسیخته شد. میل به زهد و ترک، رفته رفته وارد آیین زردشتیان شد و بنیان این دیانت را برانداخت. در این وقت عقیده زروانیان (زروان مهمترین مذهب دین زردشت در زمان ساسانیان محسوب میشد) موجب شد مردمان اعتقاد به جبر پیدا کنند، و این به منزله زهری جانگزای بود، که روح مزدیسنی قدیم را از پای درآورد.
دین زردشتی در زمانه ما از دو طریق شناخته میشود؛ یکی از راه اوستای فعلی و کتب دینی پهلوی، که بعد از ساسانیان به رشته تحریر درآمدند. و دیگری از راه کتبی که اجانب راجع به این شریعت در زمان ساسانیان نوشته اند. هنگام بررسی این دو طریق شاهد تفاوتهای زیادی میان آنها هستیم.
کریستین سن در توضیح این اختلافات بیان میکند آیین دین زردشتی در پایان عهد ساسانی تهی و بی مغز شده بود و انحطاط، قطعی و ناگزیر مینمود. هنگام غلبه اسلام، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق العادهیی برای حفظ شریعت خود از انحلال تام کنند. این کوشش صورت گرفت. عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را، که به آن تعلق داشت، دور انداختند و آیین مزدیسنی را بدون شائبه زروان پرستی مجدداً سنت قرار دادند. در نتیجه قصصی که راجع به تکوین جهان در میان بود، تبدل یافت. پرستش خورشید را ملغی کردند تا توحید شریعت اوهرمزدی بهتر نمایان باشد. بسی از روایات دینی را یا به کلی حذف کردند یا تغییر دادند و بخشهایی از اوستای ساسانی و تفاسیر آن را به کناری گذاشتند یا از بین بردند، به همراه بسیاری از تغییرات دیگر. و این نکته قابل توجه است که یشتهای مربوط به تکوین (شامل افسانههای فراوان و کودکانه)، که خلاصه آنها در کتاب دینکرد باقی مانده، به قدری تحلیل رفته است که چند سطری بیش نیست و از آن هم چیزی مفهوم نمیشود.
همه این تغییرات در قرون بعد از انقراض ساسانیان واقع شد و جالب آنکه در کتب پارسی اشارهیی به این اصلاحات نشده است. روحانیون زردشتی، این شریعت اصلاح شده زردشتی را چنان وانمود کردهاند که همان شریعتی است که در همه زمانهای سابق برقرار بوده است. به همین ترتیب روحانیون زردشتی با اسلحه استدلال توانستند با اهل سایر ادیان، حتی با مسلمانان، مجادله کنند و در آغاز به هیچ وجه مغلوب نشوند.
به هر روی اینچنین مجموعه عظیم اوستا که شامل 21 نسک بود، توسط ایرانیان زردشتی به قدری خلاصه و معدوم شد تا اوستای امروزین از لحاظ حجم کمتر از یک نسک اوستای ساسانی است.