03-03-2014، 13:31
مظفر فيروز در سال ۱۲۸۵ش در خانوادهای اشرافی متولد شد. پدر وی نصرتالدوله فیروز، فرزند ارشد عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که از خاندانهای متعلق به سیاست انگلستان شمرده میشد. مادر وی دختر میرزا هدایتالله وزیر دفتر بود. پدر او در کابینه وثوقالدوله وزیر خارجه بود و یکی از عاملان انعقاد قرارداد استعماری ۱۹۱۹ شمرده میشد و به همین دلیل مبلغ هنگفتی نیز از انگلستان رشوه دریافت کرد.
مظفر در خردسالی (حدود 6 سالگی) به امر پدر برای تحصیل به انگلستان رفت و با اخذ مدرک دیپلم مدتی را در دانشگاه کمبریج به تحصیل اقتصاد پرداخت.
در ۱۳۰۶ به ایران مراجعت کرد و در 21 سالگی وارد مشاغل دولتی شد. اولین حرفهای را که به آن وارد شد مترجمی وزارت دادگستری بود و چون این کار، او را راضی نکرد در وزارت امور خارجه به کار پرداخت و با سمت نیابت دوم به سفارت ایران در واشنگتن رفت، ولی چندی بعد به دلیل ناسازگاری با وزیر مختار به ایران بازگشت و وکالت را پیشه ساخت و اولین تجربه آن قبول وکالت دکتر لیندن بلات آلمانی، مدیرعامل بانک ملی ایران بود.
پس از مراجعت از آمریکا با مهين دولتشاهی دختر محمدعلی دولتشاهی ازدواج کرد. دوران زندگی مظفر فیروز را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. یکی از تولد تا سال ۱۳۱۵ که دوران آرامش و برخورداری از امکانات و تنعم مالی بود و مقطع دوم از سال 1315 آغاز شد که پدرش توسط رضاشاه به قتل رسید و فیروز کینه دربار را به دل گرفت.
پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد معرکه سیاسی شد و به فعالیت پرداخت. هدف او براندازی حکومت پهلوی بود. مظفر فیروز برای دستیابی به اهدافش به دنبال یک همفکر میگشت. لذا عازم فلسطین شد و با دعوت از سید ضیاءالدین برای همکاری با خود به تهران بازگشت. چندی بعد سید ضیاءالدین همزمان با انتخابات دوره 14مجلس شورای ملی به ایران آمد و نمایندگی مردم یزد را به عهده گرفت و با کمک فیروز، حزب وطن و سپس اراده ملی را راهاندازی کرد.
فیروز چندی بعد، از سید ضیاء کناره گرفت و به جناح چپ گرایش نشان داد و در این زمان بود که با قوام آشنا شد.
قوامالسلطنه در 6 بهمن ۱۳۲۴ فرمان نخست وزیری را دریافت نمود و در 12 بهمن همان سال فیروز را به عنوان ریاست تبلیغات و معاونت سیاسی خود برگزید.
در اوایل زمامداری وی، جریان اعتصاب کارگران نفت جنوب پیش آمد و مظفر فیروز به دستور قوام برای رسیدگی به اوضاع کارگران به آبادان رفت. 1 مظفر فیروز با وساطت عباس میرزا اسکندری، (نماینده دوره 15 مجلس) خود را به حزب توده نزدیک ساخت و در راه برقراری ارتباط قوامالسلطنه با تودهایها فراوان کوشید. 2
در مسئله آذربایجان از سوی قوامالسلطنه برای مذاکره با سادچیکف، فرستاده جدید شوروی مأموریت یافت. قوامالسلطنه پس از بازگشت به ایران تحت فشار شاه دست به ترمیم کابینه خود زد و در این ترمیم مظفر در 10 فروردین ۱۳۲۵ به وزارت اقتصاد گماشته شد. 3
در سال 1325 قوامالسلطنه حزب دموکرات ایران را پایه گذارد و معاونت آن را به مظفر فیروز واگذار کرد، که در واقع میتوان گفت همه کاره حزب، مظفر فیروز بود. مورخالدوله سپهر از مخالفان وی به حساب میآمد و اغلب در جلسات کابینه، منتقد عملکرد او بود. لذا فیروز با دسیسهچینی، سپهر را از صحنه خارج و به دستور قوام به کاشان تبعید کرد.
در مرداد ماه 1325 در کابینه ائتلافی احمد قوام مسئولیت وزارت جدیدالتأسیس کار را بر عهده گرفت. چندی بعد به علت مخالفت شاه با فیروز، قوام وی را از کابینه خارج و به عنوان سفیر کبیر ایران در مسکو به شوروی فرستاد، اما پس از یک سال در شهریور ۱۳۲۶ از سفارت معزول و راهی اروپا شد.
وی مدتی را در سوئیس به سر برد و سپس در فرانسه بخش خاورمیانه را در مطبوعات آن کشور اداره می کرد. سرانجام مظفر فیروز سال ۱۳۶۸ در پاریس درگذشت. 4
________________________________
1. علی دهباشی، زندگی سیاسی و اجتماعی مظفر فیروز، ص1- 17 .
2. ناصر نجمی، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، ص290 .
3. ابوالفضل قاسمی، الیگارشی خاندان حکومتگر، 120- 123 .
4. علی دهباشی، همان، ص18-20 .
مظفر در خردسالی (حدود 6 سالگی) به امر پدر برای تحصیل به انگلستان رفت و با اخذ مدرک دیپلم مدتی را در دانشگاه کمبریج به تحصیل اقتصاد پرداخت.
در ۱۳۰۶ به ایران مراجعت کرد و در 21 سالگی وارد مشاغل دولتی شد. اولین حرفهای را که به آن وارد شد مترجمی وزارت دادگستری بود و چون این کار، او را راضی نکرد در وزارت امور خارجه به کار پرداخت و با سمت نیابت دوم به سفارت ایران در واشنگتن رفت، ولی چندی بعد به دلیل ناسازگاری با وزیر مختار به ایران بازگشت و وکالت را پیشه ساخت و اولین تجربه آن قبول وکالت دکتر لیندن بلات آلمانی، مدیرعامل بانک ملی ایران بود.
پس از مراجعت از آمریکا با مهين دولتشاهی دختر محمدعلی دولتشاهی ازدواج کرد. دوران زندگی مظفر فیروز را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. یکی از تولد تا سال ۱۳۱۵ که دوران آرامش و برخورداری از امکانات و تنعم مالی بود و مقطع دوم از سال 1315 آغاز شد که پدرش توسط رضاشاه به قتل رسید و فیروز کینه دربار را به دل گرفت.
پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد معرکه سیاسی شد و به فعالیت پرداخت. هدف او براندازی حکومت پهلوی بود. مظفر فیروز برای دستیابی به اهدافش به دنبال یک همفکر میگشت. لذا عازم فلسطین شد و با دعوت از سید ضیاءالدین برای همکاری با خود به تهران بازگشت. چندی بعد سید ضیاءالدین همزمان با انتخابات دوره 14مجلس شورای ملی به ایران آمد و نمایندگی مردم یزد را به عهده گرفت و با کمک فیروز، حزب وطن و سپس اراده ملی را راهاندازی کرد.
فیروز چندی بعد، از سید ضیاء کناره گرفت و به جناح چپ گرایش نشان داد و در این زمان بود که با قوام آشنا شد.
قوامالسلطنه در 6 بهمن ۱۳۲۴ فرمان نخست وزیری را دریافت نمود و در 12 بهمن همان سال فیروز را به عنوان ریاست تبلیغات و معاونت سیاسی خود برگزید.
در اوایل زمامداری وی، جریان اعتصاب کارگران نفت جنوب پیش آمد و مظفر فیروز به دستور قوام برای رسیدگی به اوضاع کارگران به آبادان رفت. 1 مظفر فیروز با وساطت عباس میرزا اسکندری، (نماینده دوره 15 مجلس) خود را به حزب توده نزدیک ساخت و در راه برقراری ارتباط قوامالسلطنه با تودهایها فراوان کوشید. 2
در مسئله آذربایجان از سوی قوامالسلطنه برای مذاکره با سادچیکف، فرستاده جدید شوروی مأموریت یافت. قوامالسلطنه پس از بازگشت به ایران تحت فشار شاه دست به ترمیم کابینه خود زد و در این ترمیم مظفر در 10 فروردین ۱۳۲۵ به وزارت اقتصاد گماشته شد. 3
در سال 1325 قوامالسلطنه حزب دموکرات ایران را پایه گذارد و معاونت آن را به مظفر فیروز واگذار کرد، که در واقع میتوان گفت همه کاره حزب، مظفر فیروز بود. مورخالدوله سپهر از مخالفان وی به حساب میآمد و اغلب در جلسات کابینه، منتقد عملکرد او بود. لذا فیروز با دسیسهچینی، سپهر را از صحنه خارج و به دستور قوام به کاشان تبعید کرد.
در مرداد ماه 1325 در کابینه ائتلافی احمد قوام مسئولیت وزارت جدیدالتأسیس کار را بر عهده گرفت. چندی بعد به علت مخالفت شاه با فیروز، قوام وی را از کابینه خارج و به عنوان سفیر کبیر ایران در مسکو به شوروی فرستاد، اما پس از یک سال در شهریور ۱۳۲۶ از سفارت معزول و راهی اروپا شد.
وی مدتی را در سوئیس به سر برد و سپس در فرانسه بخش خاورمیانه را در مطبوعات آن کشور اداره می کرد. سرانجام مظفر فیروز سال ۱۳۶۸ در پاریس درگذشت. 4
________________________________
1. علی دهباشی، زندگی سیاسی و اجتماعی مظفر فیروز، ص1- 17 .
2. ناصر نجمی، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، ص290 .
3. ابوالفضل قاسمی، الیگارشی خاندان حکومتگر، 120- 123 .
4. علی دهباشی، همان، ص18-20 .