03-03-2014، 13:24
نظام تعلیم و تربیت در ایران از ظهور اسلام تا بروز انقلاب مشروطیت بر پایه سنت و مذهب قرار داشت و جامعه به گونه ای سنتی کودکان را برای در دست گرفتن نبض حیاتی آینده این مرز و بوم تربیت می نمود. پدر و مادر به صورت فطری از همان آغاز تولد، نخستین و مهمترین آموزگاران فرزندان خود بودند. پسر، علم و فنون و صنعت را از پدر می آموخت و دختر تا 9 سالگی رموز و فنون خانه داری را از مادر کسب می کرد. در این میان مساجد و جلسات مذهبی یکی از عمده ترین محل های تعلیم و تربیت کودکان به شمار می رفت.
در این راستا دختر بر اساس فرهنگ و سنن جاری در جامعه از سن 9 سالگی شوهر داده می شد و زمان کمتری را در کانون خانواده به سر می برد و کمتر مورد توجه قرار می گرفت. البته در سطوح بالاتر اجتماع و طبقات مرفه، دختران علاوه بر آموزش های ابتدایی به فراگیری شرعیات و قرآن و در صورت روشنفکر بودن پدر خانواده به آموزش ادبیات فارسی، کتب اخلاقی و تاریخی و در نهایت آشنایی با دواوین شعرای بزرگ پارسی زبان می پرداختند. این آموزشها وظیفه معلمین سر خانه بود و بیشتر جنبه شنیداری داشت. 1 چرا که تفکر سنتی مرد سالارانه نوشتن را برای زنان جایز نمی دانست و آن را خطری بزرگ برای بیان احساسات عاطفی و نامه نگاریهای پنهان می پنداشت.
در سطوح پایین تر جامعه و طبقات متوسط این آموزشها وظیفه مکتب خانه ها بود. در این مکتب خانه ها که توسط ملا باجی اداره می شد، تعلیم و آموزش علوم بسیار محدود بود و به قرائت قرآن و روخوانی چند کتاب ادبی چون کلیله و دمنه، گلستان سعدی و اشعار حافظ بسنده می شد.2
هیچ گونه تشکیلات دولتی و غیردولتی که نظاره گر این مکتب خانه ها باشد وجود نداشت. تنوع و میزان مواد درسی مکتب خانه ها بستگی به ذوق و وجدان مکتب داران داشت تا به چه ترتیب کودکان را به علم آشنا سازند و شوق علم جویی را در آنان بپرورانند.
اما مظلومیت دختران ایران به حدی بود که این امکان نیز تنها در شهرها وجود داشت و دختران روستایی و عشایر از این حداقل نیز محروم بودند. عصر قاجار، عصر آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی و شناخت شیوه جدید زیستی بود. این آشنایی با تفکرات و تمدن غربی که از جنگهای ایران و روس آغاز شد و با اعزام محصلان ایران به خارج از کشور و رفت و آمد خارجیان به ایران گسترش یافت نوعی دگرگونی و اصلاح طلبی در عقاید رجال عصر قاجار به وجود آورد و در این بین پاره ای از دولتمردان کشور چون عباس میرزا، میرزا ابوالقاسم فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر و ... به تحول در نظام آموزشی معتقد و از مشوقان تحول نظام فرهنگی و اصلاح آن در جامعه شدند. از سوی دیگر پاره ای از روشنفکران ایرانی چون میرزا آقاخان کرمانی و آخوند زاده به بازنگری در شیوه زیستی زنان عصر قاجار پرداخته اند و تحول در آن را امری ضروری دانسته اند. 3 و پاره ای از زنان آزاداندیش چون بی بی خانم استرآبادی، تاج السلطنه و فروغ السلطنه (دختران ناصرالدین شاه) و ... به لزوم این دگرگونی پی برده و از آن سخن گفتند. حضور چشمگیر زنان در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطیت روح عدالت خواهی و مساوات طلبی را گسترش داد و آنان را به اعتراض علنی کشاند. 4 اما اعتراضات راه به جایی نبرد و حتی درخواست به حق زنان برای ایجاد مدارس دخترانه در مجادلات ابتدایی نمایندگان مجلس گم گشت. پس زنان آزاده ایرانی در نخستین قدم پس از تأسیس انجمنها به تأسیس مدارس دخترانه و سواد آموزی دختران پرداختند تا از این طریق آگاهی و علم اندوزی را به داخل خانه ها بکشانند و با آگاه نمودن زنان و دختران ایرانی نسل های بعد را برای کسب حقوق حقه خود آماده سازند.
تأسیس مدارس دخترانه
الف- مدارس دخترانه مسیونرهای مذهبی5:
در دوره محمد شاه نخستین مدارس به شیوۀ جدید در ایران توسط مسیونرهای آمریکایی و سپس فرانسوی تشکیل شد. نخستین مدرسه دخترانه را یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز در شهر ارومیه در سال 1217ه.ق تأسیس کرد. 6 این مدرسه در ابتدا مخصوص اقلیتهای مذهبی بود و هیچ دختر مسلمانی اجازه تحصیل در آن را نداشت. چرا که جامعه آن عصر به هر گونه تحولی با دیدۀ شک می نگریست و تحصیل دختران را جایز نمی دانست و به آیات قرآن مجید که در آن هنگام سخن از « یا ایها الذین آمنوا » هم مردان را مخاطب قرار می دهد و هم زنان را، توجهی نمی کردند و کلام مقدس نبوی « اطلب العلم و لو بالصین» و یا « طلب العلم فریضه » را مد نظر قرار نمی دادند.
به هر صورت پرکینز این مدرسه را با چهار دانش آموز نستوری در ارومیه تأسیس نمود. این تعداد تا سال 1219ق به 24 دانش آموز رسید. در این مدارس علاوه بر علوم مذهبی، مهارتهای خانه داری و صنایع دستی چون قالیبافی، خیاطی، گلدوزی، آهنگری و ... نیز تعلیم داده می شد. موفقیتهای پرکینز در این زمینه باعث شد که محمد شاه فرمانی مبنی بر حمایت از مدارس آمریکایی در سال (27 ربیع الاول) 1255ه.ق صادر کند. 7 هیئت مبلغان آمریکایی به تدریج فعالیت خود را در سایرشهرهای ایران چون تهران، همدان و رشت گسترش دادند و در 24آوریل 1874م/1291ه.ق مدرسه ای دخترانه در تهران تأسیس نمودند. این مدرسه مجانی بود. بعدها این مدرسه به محل جدیدی در نزدیکی باغشاه که موسوم به لاله زار بود انتقال یافت و به صورت مدرسۀ شبانه روزی درآمد. در هنگام انتقال، این مدرسه دارای 9 شاگرد بود که به طور شبانه روزی در همان محل زندگی می کردند و سرپرستی آنان بر عهده «سارا باست» بود. در سال 1292ه.ق/1885م دوشیزه دیل از آمریکا برای اداره مدرسه دخترانه به تهران آمد و قرار شد که مخارج آموزشگاه را مدرسه تأمین کند و در نتیجه مبالغی به عنوان شهریه دریافت گردد. در سال 1294ه.ق/1877م بنابه خواهش بنجامین وزیرمختار آمریکا، ناصرالدین شاه اجازه داد که دختران مسلمان نیز به این مدرسه راه یابند. 8 و این اولین آموزش علمی دختران مسلمان به حساب می آمد.
به دنبال صدور این فرمان و مخالفت پاره ای از رجال درباری، ناصرالدین شاه خود به بازدید از مدرسه رفت اما پس از بازرسی از مدرسه و پرسش از دختران محصل چنان به وجد آمد که وعده داد سالی صد تومان به بودجه آموزشگاه دخترانه کمک کند. پس از آن عده ای از خانواده های سرشناس مسلمان دخترانشان را به این مدرسه فرستادند. چنانچه در سال 1314ه.ق/1896م 16 تن از دختران مسلمان برای ثبت نام به این مدرسه مراجعه کرده و تعداد محصلین مسلمان آموزشگاه بیش از محصلین مسیحی و ارمنی و یهودی شد. در سال 1321ه.ق/1903م مظفرالدین شاه فرمان داد که تمام خانواده های مسلمان دخترانشان را از این مدرسه که در آنجا به دختران پوشیدن دامن و کفشهای پاشنه بلند را یاد می دهد، بیرون بیاورند. تمام دختران مسلمان آموزشگاه را ترک گفتند ولی ده روز طول نکشید که همه آنان دوباره به مدرسه بازگشتند. 9 تا اینکه بالاخره اولین گروه دختران مسلمان از مدرسه دخترانه آمریکایی تهران در سال 1325ه.ق/1907م فارغ التحصیل شدند.10
سومین مرکز فعالیت میسیونرهای آمریکایی در سال 1300ه.ق/1881م را مستر هاواکس در شهر همدان تأسیس کرد. عده شاگردان آن بالغ بر 65 نفر شد. اولین گروه دختران مسلمان این آموزشگاه در سال 1325ه.ق/1907م فارغ التحصیل شدند. 11
ضمائم:
1. « ما را از پنج سالگی به مکتب می گذاشتند آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتاً. نه ساله که می شدیم از مکتب بیرونمان می آوردند. اگر کتاب می توانستیم بخوانیم یا خط می توانستیم بنویسیم پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور می انداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد، مگر می خواهید منشی بشوید.» ر.ک روزنامه تمدن، سال اول، ش 12، 7 ربیع الاول 1325.
2. « مکتب خانه هایی بسیار اندک برای دختران وجود داشت که زنان اداره می کردند. برخی از دختران تا هشت سالگی ممکن بود قرآن خواندن را بیاموزند ولی ضرورت نداشت نوشتن را فرا گیرند.» ر.ک جعفر شهری. تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج 4، ص 447 و سر جان ملکم. تاریخ ایران ج 2، ص 206. عیسی صدیق. تاریخ مختصر آموزش و پرورش، ص 322.
3. میرزا آقاخان کرمانی درباره وضعیت زندگی زن ایرانی در سه مکتوب خود ص 20 می نویسد: ... زنان ایرانی نه تنها در نظرها خفیف و بی وقار و حقیر یا ذلیل، ضعیف و مانند اسیرند، بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بی خبرند و از تمام هنرهای بنی آدم بی بهره و بی ثمر ... و از معاشرت دور و در زاویۀ خانه های خراب، عنکبوت وار از خیال زنانۀ خوش می زیسته و بر وفق طبیعت خود می بافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نامرد نمرود کردار شداد رفتار گریبان خود خلاص کنند.
4. زنان در اعتراض به عدم حق رأی در انقلاب مشروطه در مقاله ای در یکی از مجلات قزوین نوشتند: « ... برادران عدالت دوست و مواسات خواه ما به حکم ماده مخصوص در نظامنامه مزبور [تبصرۀ اول از ماده سوم و تبصره اول از ماده پنجم] توهین و تخفیف عموم زنان ایرانیه را نموده و آنان را در شمار مجانین و ضعفا محسوب [می دارند] و حال آنکه می توان مدلل داشت که زنان قدمی از مردان عقب نیستند و بلکه اگر آن همه اسباب و آلاتی که برای تحصیل و ترقی مردان فراهم است، زنان هم داشته [باشند] نتایج [را] بهتر جلوه می دادند.» هفته نامه حبل المتین، سال 14، ش 17 دوشنبه 16 شوال 1324، ص 7.
5. برای آگاهی از تاریخچه مسیونرهای مذهبی در ایران رجوع کنید به پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجاریه نوشته صفورا برومند.
6.در سال 1208ش/1829م دو مبلغ پروتستان آمریکایی به نامهای پرکینز و اسمیت به ایران آمدند تا به تبلیغ در میان نستوریان ایران بپردازند و آنان را به آیین پروتستان درآورند. آنان می پنداشتند که از این نستوریان تغییر مذهب داده شده بتوانند برای تغییر مذهب ایرانیان استفاده کنند. هدف تبلیغی این هیئت « احیای روحانی مسیحی» خاورمیانه بود.
7. آبراهام یلسون. روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمه باقر آرام، ص 28.
8. مجله گنجینه اسناد، سال اول، دفتر اول، 1370، ص 82.
9. جان الدر. تاریخ مسیون آمریکایی در ایران، ص 40-41.
10. مریم اردلان و مهرتاج رخشان از مدرسه آمریکایی تهران فارغ التحصیل شدند.
11. ملک الرحیم رضازاده. تاریخ روابط ایران و آمریکا، ص 75-78.
در این راستا دختر بر اساس فرهنگ و سنن جاری در جامعه از سن 9 سالگی شوهر داده می شد و زمان کمتری را در کانون خانواده به سر می برد و کمتر مورد توجه قرار می گرفت. البته در سطوح بالاتر اجتماع و طبقات مرفه، دختران علاوه بر آموزش های ابتدایی به فراگیری شرعیات و قرآن و در صورت روشنفکر بودن پدر خانواده به آموزش ادبیات فارسی، کتب اخلاقی و تاریخی و در نهایت آشنایی با دواوین شعرای بزرگ پارسی زبان می پرداختند. این آموزشها وظیفه معلمین سر خانه بود و بیشتر جنبه شنیداری داشت. 1 چرا که تفکر سنتی مرد سالارانه نوشتن را برای زنان جایز نمی دانست و آن را خطری بزرگ برای بیان احساسات عاطفی و نامه نگاریهای پنهان می پنداشت.
در سطوح پایین تر جامعه و طبقات متوسط این آموزشها وظیفه مکتب خانه ها بود. در این مکتب خانه ها که توسط ملا باجی اداره می شد، تعلیم و آموزش علوم بسیار محدود بود و به قرائت قرآن و روخوانی چند کتاب ادبی چون کلیله و دمنه، گلستان سعدی و اشعار حافظ بسنده می شد.2
هیچ گونه تشکیلات دولتی و غیردولتی که نظاره گر این مکتب خانه ها باشد وجود نداشت. تنوع و میزان مواد درسی مکتب خانه ها بستگی به ذوق و وجدان مکتب داران داشت تا به چه ترتیب کودکان را به علم آشنا سازند و شوق علم جویی را در آنان بپرورانند.
اما مظلومیت دختران ایران به حدی بود که این امکان نیز تنها در شهرها وجود داشت و دختران روستایی و عشایر از این حداقل نیز محروم بودند. عصر قاجار، عصر آشنایی با فرهنگ و تمدن غربی و شناخت شیوه جدید زیستی بود. این آشنایی با تفکرات و تمدن غربی که از جنگهای ایران و روس آغاز شد و با اعزام محصلان ایران به خارج از کشور و رفت و آمد خارجیان به ایران گسترش یافت نوعی دگرگونی و اصلاح طلبی در عقاید رجال عصر قاجار به وجود آورد و در این بین پاره ای از دولتمردان کشور چون عباس میرزا، میرزا ابوالقاسم فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر و ... به تحول در نظام آموزشی معتقد و از مشوقان تحول نظام فرهنگی و اصلاح آن در جامعه شدند. از سوی دیگر پاره ای از روشنفکران ایرانی چون میرزا آقاخان کرمانی و آخوند زاده به بازنگری در شیوه زیستی زنان عصر قاجار پرداخته اند و تحول در آن را امری ضروری دانسته اند. 3 و پاره ای از زنان آزاداندیش چون بی بی خانم استرآبادی، تاج السلطنه و فروغ السلطنه (دختران ناصرالدین شاه) و ... به لزوم این دگرگونی پی برده و از آن سخن گفتند. حضور چشمگیر زنان در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطیت روح عدالت خواهی و مساوات طلبی را گسترش داد و آنان را به اعتراض علنی کشاند. 4 اما اعتراضات راه به جایی نبرد و حتی درخواست به حق زنان برای ایجاد مدارس دخترانه در مجادلات ابتدایی نمایندگان مجلس گم گشت. پس زنان آزاده ایرانی در نخستین قدم پس از تأسیس انجمنها به تأسیس مدارس دخترانه و سواد آموزی دختران پرداختند تا از این طریق آگاهی و علم اندوزی را به داخل خانه ها بکشانند و با آگاه نمودن زنان و دختران ایرانی نسل های بعد را برای کسب حقوق حقه خود آماده سازند.
تأسیس مدارس دخترانه
الف- مدارس دخترانه مسیونرهای مذهبی5:
در دوره محمد شاه نخستین مدارس به شیوۀ جدید در ایران توسط مسیونرهای آمریکایی و سپس فرانسوی تشکیل شد. نخستین مدرسه دخترانه را یک کشیش آمریکایی به نام پرکینز در شهر ارومیه در سال 1217ه.ق تأسیس کرد. 6 این مدرسه در ابتدا مخصوص اقلیتهای مذهبی بود و هیچ دختر مسلمانی اجازه تحصیل در آن را نداشت. چرا که جامعه آن عصر به هر گونه تحولی با دیدۀ شک می نگریست و تحصیل دختران را جایز نمی دانست و به آیات قرآن مجید که در آن هنگام سخن از « یا ایها الذین آمنوا » هم مردان را مخاطب قرار می دهد و هم زنان را، توجهی نمی کردند و کلام مقدس نبوی « اطلب العلم و لو بالصین» و یا « طلب العلم فریضه » را مد نظر قرار نمی دادند.
به هر صورت پرکینز این مدرسه را با چهار دانش آموز نستوری در ارومیه تأسیس نمود. این تعداد تا سال 1219ق به 24 دانش آموز رسید. در این مدارس علاوه بر علوم مذهبی، مهارتهای خانه داری و صنایع دستی چون قالیبافی، خیاطی، گلدوزی، آهنگری و ... نیز تعلیم داده می شد. موفقیتهای پرکینز در این زمینه باعث شد که محمد شاه فرمانی مبنی بر حمایت از مدارس آمریکایی در سال (27 ربیع الاول) 1255ه.ق صادر کند. 7 هیئت مبلغان آمریکایی به تدریج فعالیت خود را در سایرشهرهای ایران چون تهران، همدان و رشت گسترش دادند و در 24آوریل 1874م/1291ه.ق مدرسه ای دخترانه در تهران تأسیس نمودند. این مدرسه مجانی بود. بعدها این مدرسه به محل جدیدی در نزدیکی باغشاه که موسوم به لاله زار بود انتقال یافت و به صورت مدرسۀ شبانه روزی درآمد. در هنگام انتقال، این مدرسه دارای 9 شاگرد بود که به طور شبانه روزی در همان محل زندگی می کردند و سرپرستی آنان بر عهده «سارا باست» بود. در سال 1292ه.ق/1885م دوشیزه دیل از آمریکا برای اداره مدرسه دخترانه به تهران آمد و قرار شد که مخارج آموزشگاه را مدرسه تأمین کند و در نتیجه مبالغی به عنوان شهریه دریافت گردد. در سال 1294ه.ق/1877م بنابه خواهش بنجامین وزیرمختار آمریکا، ناصرالدین شاه اجازه داد که دختران مسلمان نیز به این مدرسه راه یابند. 8 و این اولین آموزش علمی دختران مسلمان به حساب می آمد.
به دنبال صدور این فرمان و مخالفت پاره ای از رجال درباری، ناصرالدین شاه خود به بازدید از مدرسه رفت اما پس از بازرسی از مدرسه و پرسش از دختران محصل چنان به وجد آمد که وعده داد سالی صد تومان به بودجه آموزشگاه دخترانه کمک کند. پس از آن عده ای از خانواده های سرشناس مسلمان دخترانشان را به این مدرسه فرستادند. چنانچه در سال 1314ه.ق/1896م 16 تن از دختران مسلمان برای ثبت نام به این مدرسه مراجعه کرده و تعداد محصلین مسلمان آموزشگاه بیش از محصلین مسیحی و ارمنی و یهودی شد. در سال 1321ه.ق/1903م مظفرالدین شاه فرمان داد که تمام خانواده های مسلمان دخترانشان را از این مدرسه که در آنجا به دختران پوشیدن دامن و کفشهای پاشنه بلند را یاد می دهد، بیرون بیاورند. تمام دختران مسلمان آموزشگاه را ترک گفتند ولی ده روز طول نکشید که همه آنان دوباره به مدرسه بازگشتند. 9 تا اینکه بالاخره اولین گروه دختران مسلمان از مدرسه دخترانه آمریکایی تهران در سال 1325ه.ق/1907م فارغ التحصیل شدند.10
سومین مرکز فعالیت میسیونرهای آمریکایی در سال 1300ه.ق/1881م را مستر هاواکس در شهر همدان تأسیس کرد. عده شاگردان آن بالغ بر 65 نفر شد. اولین گروه دختران مسلمان این آموزشگاه در سال 1325ه.ق/1907م فارغ التحصیل شدند. 11
ضمائم:
1. « ما را از پنج سالگی به مکتب می گذاشتند آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتاً. نه ساله که می شدیم از مکتب بیرونمان می آوردند. اگر کتاب می توانستیم بخوانیم یا خط می توانستیم بنویسیم پدران عزیزمان با کمال تغیر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور می انداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد، مگر می خواهید منشی بشوید.» ر.ک روزنامه تمدن، سال اول، ش 12، 7 ربیع الاول 1325.
2. « مکتب خانه هایی بسیار اندک برای دختران وجود داشت که زنان اداره می کردند. برخی از دختران تا هشت سالگی ممکن بود قرآن خواندن را بیاموزند ولی ضرورت نداشت نوشتن را فرا گیرند.» ر.ک جعفر شهری. تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج 4، ص 447 و سر جان ملکم. تاریخ ایران ج 2، ص 206. عیسی صدیق. تاریخ مختصر آموزش و پرورش، ص 322.
3. میرزا آقاخان کرمانی درباره وضعیت زندگی زن ایرانی در سه مکتوب خود ص 20 می نویسد: ... زنان ایرانی نه تنها در نظرها خفیف و بی وقار و حقیر یا ذلیل، ضعیف و مانند اسیرند، بلکه از دانش مهجور و از فخر بینش دور و از همه چیز عالم بی خبرند و از تمام هنرهای بنی آدم بی بهره و بی ثمر ... و از معاشرت دور و در زاویۀ خانه های خراب، عنکبوت وار از خیال زنانۀ خوش می زیسته و بر وفق طبیعت خود می بافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نامرد نمرود کردار شداد رفتار گریبان خود خلاص کنند.
4. زنان در اعتراض به عدم حق رأی در انقلاب مشروطه در مقاله ای در یکی از مجلات قزوین نوشتند: « ... برادران عدالت دوست و مواسات خواه ما به حکم ماده مخصوص در نظامنامه مزبور [تبصرۀ اول از ماده سوم و تبصره اول از ماده پنجم] توهین و تخفیف عموم زنان ایرانیه را نموده و آنان را در شمار مجانین و ضعفا محسوب [می دارند] و حال آنکه می توان مدلل داشت که زنان قدمی از مردان عقب نیستند و بلکه اگر آن همه اسباب و آلاتی که برای تحصیل و ترقی مردان فراهم است، زنان هم داشته [باشند] نتایج [را] بهتر جلوه می دادند.» هفته نامه حبل المتین، سال 14، ش 17 دوشنبه 16 شوال 1324، ص 7.
5. برای آگاهی از تاریخچه مسیونرهای مذهبی در ایران رجوع کنید به پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در دوره قاجاریه نوشته صفورا برومند.
6.در سال 1208ش/1829م دو مبلغ پروتستان آمریکایی به نامهای پرکینز و اسمیت به ایران آمدند تا به تبلیغ در میان نستوریان ایران بپردازند و آنان را به آیین پروتستان درآورند. آنان می پنداشتند که از این نستوریان تغییر مذهب داده شده بتوانند برای تغییر مذهب ایرانیان استفاده کنند. هدف تبلیغی این هیئت « احیای روحانی مسیحی» خاورمیانه بود.
7. آبراهام یلسون. روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمه باقر آرام، ص 28.
8. مجله گنجینه اسناد، سال اول، دفتر اول، 1370، ص 82.
9. جان الدر. تاریخ مسیون آمریکایی در ایران، ص 40-41.
10. مریم اردلان و مهرتاج رخشان از مدرسه آمریکایی تهران فارغ التحصیل شدند.
11. ملک الرحیم رضازاده. تاریخ روابط ایران و آمریکا، ص 75-78.