امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دو دآستآن عاشقآنه >___<

#1
دو دآستآن عاشقآنه >___< 1

دختر پسری با سرعت120کیلومتر سوار بر موتور سیکلت



دختر:آروم تر من میترسم پسر:نه داره خوش میگذره




دختر:اصلا هم خوش نمیگذره تو رو خدا خواهش میکنم خیلی وحشتناکه




پسر:پس بگو دوستم داری




دختر :باشه باشه دوست دارم




حالا خواهش میکنم آروم تر




پسر:حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد)




پسر:میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت؟اذیتم میکنه




و.......




روزنامه های روز بعد: موتور سیکلتی با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اثابت کرد

موتور سیکلت دو نفر سرنشین داشت اما تنها یکی نجات یافت حقیقت این بود که اول سر پایینی

پسر که سوار موتور سیکلت بود متوجه شد ترمز بریده اما نخواست دختر بفهمه در عوض خواست

یکبار دیگه از دختر بشنوه که دوستش داره(برای اخرین بار)





دو دآستآن عاشقآنه >___< 1


آن شب شب نحسی بود ...








با او تماس گرفت : چرا ؟ مگه من چی کار کردم ؟




دختر در جوابش : تو ... نه عزیزم تو خیلی پاکی ... ولی من ... تو لیاقتت بیشتر از منه ...




گفت : این حرفا چیه ؟ تو می دونی یا من ؟ من دوست دارم ... به خدا بدون تو می میرم ...




دختر گفت : این از اون دروغا بودا ... ولم کن ... ازت خسته شدم ... تو زیادی عاشقی ...




پسر : مگه بده آدم عاشق باشه ... ؟




دختر : آره واسه من بده ... عشق دروغه ...




پسر : نه به خدا من عاشقتم ...




دختر : ولم کن حوصلتو ندارم ...




پسر آهی کشید و گفت نه تو رو خدا نمی خوام از دستت بدم ...




صدای قطع شدن مکالمه آمد ...







تازه به خانه رسیده بود ... وارد اتاقش شد و با دیدن عکس او در پشت زمینه ی کامپیوترش ، اشکش جاری شد ...




آهنگ مورد علاقه ی او را گذاشت تا پخش شود ...




به اواسط آهنگ رسیده بود که بغضش ترکید ...




بود و نبودم ... همه وجودم ... آروم جونم ... واست می خونم ... دل نگرونم اگه نباشی بدون چشمات مگه میتونم ؟




گرمی دستات ... برق اون نگاه ... یادم نمیره طعم بوسه هات ... کاشکی بدونی اگه نباشی ... می شکنه قلبم بی تو و صدات ...




و می گریست ...




بدون شام خوردن به رختخواب رفت ... و با فکر او به خواب ...




ساعت 3:12 بامداد بود ... از جا پرید ... خواب او را دیده بود ...




بلند شد و روی تختش نشست ... به بی معنی بودن زندگی بدون او پی برده بود ...




نمی خواست دیگر با هیچ کسی باشد ... پیامکی ارسال کرد :




" الان که این پیامک رو می خونی جسمم با تو غریبه شده ولی بدون روحم همیشه دوست داره ، دیدار به روز بیداری بدن ها ... دوستت دارم ... بای "







به بیرون از اتاقش رفت ... داخل آشپز خانه شد ...




پنجره ی آشپز خانه به اندازه ی او بزرگ بود ...




داخل کوچه را نگاهی کرد ...




سکوت در کوچه ی ساختمانشان فریاد می کشید ...




پنجره را باز کرد ...







با باز شدن پنجره ، شب به داخل خانه نفوذ کرد ...




پاهایش را از پنجره بیرون گذاشت ... و بدنش هنوز لب پنجره بود ...




و وداع کرد ...




صدایی سرد از کوچه آمد ... ساعت 3:34 دقیقه بامداد بود ... جسمی به پایین افتاده بود ...




نخواست مزاحم کسی بشود برای همین نیمه شب را انتخاب کرد ...




و روحش به آرامش ابدی رسید و جسمش نسیب خاک شد ... همانطور که از خاک آمده بود ...







صبح مادرش قبل از اینکه به آشپز خانه برسد داخل اتاق پسر شد ...




پسر را نیافت ...




ولی گوشی او را در حال زنگ خوردن دید ...




تماس هایی پشت سر هم و بی وقفه از یک دختر ...




و ده ها پیام یکسان در گوشی دید که تازه از طرف دختر ارسال شده بودند :




" نه تورو خدا نه ... نمی خوام دیگه ازت جدا باشم .... فکر کن حرفای دیشبم فقط یه شوخی بود ...




تورو خدا ازم جدا نشو .... بخدا منم دوستت دارم "




زمان ارسال پیام ساعت 3:35 دقیقه ی بامداد بود ...




و مادر ... وارد آشپز خانه شد ... طبق عادت از پنجره به پایین نگاهی کرد ....!
پاسخ
 سپاس شده توسط -khoRshid ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ ، SiNẵ_D ، پریفام 2013 ، یسنا1374
آگهی
#2
وای نههههههههه خیلی بد بودcryingcrying
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دو دآستآن عاشقآنه >___< 1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دو دآستآن عاشقآنه >___< 1
شبها وقتی می خوای بخوابی میبینی كسیو نداری !!!

كه بهت فكر كنه,!!

اینجاست كه :

... میفهمی برخلاف شلوغیه درونت!! چقدر تنهایی!
پاسخ
#3
خودم میدونم خعلی بدع ): وختی خوندم تا 1 ساعت گریه میکردم >__< !!
پاسخ
 سپاس شده توسط SiNẵ_D
#4
خیلی قشنگ بود
دو دآستآن عاشقآنه >___< 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Mιѕѕ UηυѕυαL


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان