25-02-2014، 8:28
بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا
رسیده بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد
بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد
بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود
بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود
بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود
بر سنگ قبرم بنویسید این درخت
عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمیشد نشسته بود
------------
خنده.
میخندم...
ساده میگیرم...
ساده میگذرم...
بلند میخندم و با هر سازی میرقصم...
[نه اینکه دلخوشم!
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکستم، زمین خوردم، سختی دیدم، گریه کردم و حالا...
برای 'زنده ماندن' خودم را به کوچه 'علی چپ' زده ام...
روحم بزرگ نیست...دردم عمیق است...
میخندم که جای زخمها را نبینید
ارومـــ
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفتسالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
------
بزن بسلامتی
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی
بزن به سلامتی تنهاییات ولی تنهایی رو دوست نداشتی
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوز دوسش داری
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییات گریه کردی ولی نمیدونسی برای چی؟؟
بزن به سلامتی دوست و ادمایی که از پشت بهت خنجر زدن
-----
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ
ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا
رسیده بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد
بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد
بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود
بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود
بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود
بر سنگ قبرم بنویسید این درخت
عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمیشد نشسته بود
------------
خنده.
میخندم...
ساده میگیرم...
ساده میگذرم...
بلند میخندم و با هر سازی میرقصم...
[نه اینکه دلخوشم!
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکستم، زمین خوردم، سختی دیدم، گریه کردم و حالا...
برای 'زنده ماندن' خودم را به کوچه 'علی چپ' زده ام...
روحم بزرگ نیست...دردم عمیق است...
میخندم که جای زخمها را نبینید
ارومـــ
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفتسالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
------
بزن بسلامتی
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی
بزن به سلامتی تنهاییات ولی تنهایی رو دوست نداشتی
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوز دوسش داری
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییات گریه کردی ولی نمیدونسی برای چی؟؟
بزن به سلامتی دوست و ادمایی که از پشت بهت خنجر زدن
-----
ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ
ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .