24-02-2014، 19:42
از حوادث غمبارى که فردوسى به بهترین صورت نقل مى کند این است که سودابه همسر کیکاوس به فرزند شوهرش (سیاوش) (سیاوخش) دل باخت و مى خواست به شوهر خیانت کند.اما سیاوش از قبول تمناى اهریمنى سودابه امتناع کرد. سودابه عصبانى شد و پیش شوهرش یعنى کیکاوس شکایت کرد و او را به خیانت متهم کرد. موبدى براى داورى انتخاب شد و مقرر شد که سیاوش و سودابه از آتش بگذرند،
هر کدام که به سلامت از آتش گذشت بى گناه است. سیاوش که بى گناه بود به سلامتى از آتش گذشت ولى سودابه که خود را مقصر مى دانست از آتش عبور نکرد. سیاوش بر سر این موضوع، قهرآلود پدر را ترک نمود و راه توران را در پیش گرفت. افراسیاب دختر خود «فرنگیس» را به زوجیت سیاوش درآورد. از آنجا که گرسیوز برادر افراسیاب بر سیاوش حسد برد، اسباب کشتن او را فراهم ساخت.
تورانیان به فرمان افراسیاب خون ناحق او را بر زمین ریختند. سیاوش پسر کوچکى داشت به نام «کیخسرو» که او را از ترس افراسیاب مخفیانه شبانان تربیت و سرپرستى مى کردند و او همان است که پس از کیکاوس پادشاه ایران شد. چون خبر کشته شدن سیاوش به ایران رسید، کیکاوس و رستم را سخت خشمگین کرد. رستم که خود تربیت کننده سیاوش بود و به او مهر مى ورزید، تصمیم گرفت که انتقام خون سیاوش را بگیرد .
رستم به توران لشکر کشید و افراسیاب را شکست داد و سرزمین توران را گرفت و مدتى بر تخت او تکیه زد. رستم قبل از حمله به توران کین سیاوش را از سودابه گرفت و او را کشت. فردوسى در این باب گوید: به خنجر به دو نیم کردش به راه/ نجنبید بر جاى کاوس شاه. سودابه را شرورترین و نابکارترین زن در شاهنامه مى دانند.