21-02-2014، 16:08
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مقدمه رفتار واکنشی جامعه در ایران تابعی است از فضای روانی. از نمونه های ملموس تر چنین رفتاری خلوتی خیابان های تهران فردای سهمیه یی شدن بنزین بود، درحالی که هنوز بنزین آزاد در کاربراتور اتومبیل ها می سوخت. یا صبح اعلام طرح هدف مندی یارانه ها از سوی احمدی نژاد، که کرایه های تاکسی دو برابر شد. لحظه ثبت نام رییس تشخیص مصلحت نظام برای ریاست جمهوری هم، نرخ دلار که تا آن روز بالا و بالاتر می رفت، صد تومان ارزان شد. اینکه سیاست و اقتصاد سیاست زده یک جامعه بر اساس داده ها و متغیرهای فضای روانی آن جامعه تعریف می شود نشان دهنده این واقعیت است که «حس عمومی» در عمل، موثرتر از شاخص های اقتصادی است.
این یعنی ابتکارعمل، نه در نمودارهای آکادمیک، که کف خیابان هاست. شاید این مدل ویژه رفتاری در قالب «جامعه احساسی» توجیه می شود، یا «جامعه عجول»، که برای «تفکر» صبور نیست و برای «عکس العمل»، نه عمل، حریص است و معمولا موقعیت مکانی و زمانی این دو را هم، به ویژه در بزنگاه های اثرساز جامعه، جابه جا می گیرد و به جای فکر، عمل می کند یا برعکس! [توجه کنیم که درباره کنش ها و واکنش های موثر در زندگی روزمره اجتماعی حرف می زنیم، پس از روی احساس دچار تورم رگ گردن نشویم و پای حماسه های تاریخی را، که به دست همین جامعه رقم زده شده، به این بحث باز نکنیم.
که حماسه ها نیز شق نسبتا بالغ و خالص شده تری از همین حس جمعی اند که فارغ از پیامدهای بعدشان ماندنی شده اند.] از بزنگاه های اثرساز که به جای برانگیختن «حس عمومی»، بالابردن تب جامعه و ایجاد موج، نیازمند «تعقل»، تفکر و متانت است؛ زمان هایی است مثل پرداختن به پرونده های فساد اقتصادی، مثل اختلاس مشهور سه هزار میلیاردی، یا چیزهایی مشابه که حساسیت جامعه را در ابتدا در مقابل دارد اما در ادامه، سرانجام اش تابعی از فضای روانی می شود، که لاجرم «مصلحت اندیشی» را ایجاب می کند؛ به این معنی که مدیریت فضای روانی، فاکتور زمان و اختتام هرچه زودتر! اولویت بالاتری نسبت به حقیقت یابی، شناسایی ریشه ها و رسیدن به هسته اصلی پیدا می کند و این سوای ترسی است که از رسیدن به ناکجا آبادهای حفاظت شده وجود دارد. چراکه معمولا تناسبی منطقی بین عکس العمل روانی جامعه و پدیده مطرح شده موجود نیست و این عدم تعادل، نظم رسیدگی به اصل موضوع را بر هم می زند.
متن نمونه به روز چنین چالشی، فضای داغ شده این روزهای فوتبال ایران پیرامون تبانی و فساد در لیگ های ایران است. نزدیک به یک دهه است که کسی از اهل فوتبال شکی ندارد که برخی از نتیجه های فوتبال جایی بیرون از زمین بازی تعیین می شود، از تبانی های گوناگون تا فساد مالی بخش جدایی ناپذیر این سال های فوتبال ایران بوده که جز مقاطعی زودگذر همیشه مسکوت مانده که از علت های اصلی اش ترس از همین «فضای روانی» جامعه و عدم پیش بینی پیامدها است.
یک چاقوی تیز دو لبه و فوتبال ایران، با دو سرنوشت مطلقا متفاوت؛ جراحی غده [غدد] سرطانی یا خودکشی! امروز اسم هایی که ردپایی قابل شناسایی در ناپاکی فوتبال دارند، به قصد تشویش فضای روانی، مدعی پاکسازی شده اند تا با دو هدف ایجاد حاشیه امن برای خود و دسته شان و الزام کنترل فضای روانی، پرونده قطور فساد فوتبال ایران را در همان ورق های ابتدایی مختومه کنند. جلسه های رسانه یی شده ستاد رسیدگی به تخلفات حرفه یی فوتبال، جلسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با برخی، و بعضی از بحث های مطرح شده، از همین نشانی های نادرست بود که با سیگنال اشتباهی، ناآگاهانه برای این پرونده «خط قرمز» تعریف می کند و اسباب بازی با فضای روانی می شود.
فهم این نکته که بررسی فساد فوتبال ایران شانسی برای دیدار با چهر ه های مطرح فوتبال، عکس یادگاری و آمدن به تیتر یک خبرها نیست! در کنار صداقت، درستی، جرات، تحمل، صبوری، آگاهی، سکوت، خبررسانی به وقت، و اندکی «ضریب هوشی» از نیازمندی های اولیه و مبرم راهی است که «ناخواسته» به سمت پاک سازی فوتبال ایران بازشده؛ بررسی دقیق سابقه و صلاحیت افرادی که مسوول رسیدگی به فساد فوتبال شده اند، چشمپوشی از منافع و روابط شخصی، عبور از تسویه حساب های فردی و حتی خریدن خطر تعلیق به جان فوتبال ایران هم، از الزامات بررسی برگ به برگ پرونده فساد فوتبال ایران است.
درآخر درک اهمیت عدم ورود به بازی کسانی که می خواهند این پرونده صرفا سوژه یی پربیننده برای برنامه ۹۰ [برای برخورد هرچه احساسی تر با مساله!] باقی بماند، کلید نهایی برای حل این معادله چند مجهولی است. و رسیدن به جوابی روشن برای این سوال که چه کسی [کسانی] می خواهد پرونده را مختومه کند؟ و چرا؟
مقدمه رفتار واکنشی جامعه در ایران تابعی است از فضای روانی. از نمونه های ملموس تر چنین رفتاری خلوتی خیابان های تهران فردای سهمیه یی شدن بنزین بود، درحالی که هنوز بنزین آزاد در کاربراتور اتومبیل ها می سوخت. یا صبح اعلام طرح هدف مندی یارانه ها از سوی احمدی نژاد، که کرایه های تاکسی دو برابر شد. لحظه ثبت نام رییس تشخیص مصلحت نظام برای ریاست جمهوری هم، نرخ دلار که تا آن روز بالا و بالاتر می رفت، صد تومان ارزان شد. اینکه سیاست و اقتصاد سیاست زده یک جامعه بر اساس داده ها و متغیرهای فضای روانی آن جامعه تعریف می شود نشان دهنده این واقعیت است که «حس عمومی» در عمل، موثرتر از شاخص های اقتصادی است.
این یعنی ابتکارعمل، نه در نمودارهای آکادمیک، که کف خیابان هاست. شاید این مدل ویژه رفتاری در قالب «جامعه احساسی» توجیه می شود، یا «جامعه عجول»، که برای «تفکر» صبور نیست و برای «عکس العمل»، نه عمل، حریص است و معمولا موقعیت مکانی و زمانی این دو را هم، به ویژه در بزنگاه های اثرساز جامعه، جابه جا می گیرد و به جای فکر، عمل می کند یا برعکس! [توجه کنیم که درباره کنش ها و واکنش های موثر در زندگی روزمره اجتماعی حرف می زنیم، پس از روی احساس دچار تورم رگ گردن نشویم و پای حماسه های تاریخی را، که به دست همین جامعه رقم زده شده، به این بحث باز نکنیم.
که حماسه ها نیز شق نسبتا بالغ و خالص شده تری از همین حس جمعی اند که فارغ از پیامدهای بعدشان ماندنی شده اند.] از بزنگاه های اثرساز که به جای برانگیختن «حس عمومی»، بالابردن تب جامعه و ایجاد موج، نیازمند «تعقل»، تفکر و متانت است؛ زمان هایی است مثل پرداختن به پرونده های فساد اقتصادی، مثل اختلاس مشهور سه هزار میلیاردی، یا چیزهایی مشابه که حساسیت جامعه را در ابتدا در مقابل دارد اما در ادامه، سرانجام اش تابعی از فضای روانی می شود، که لاجرم «مصلحت اندیشی» را ایجاب می کند؛ به این معنی که مدیریت فضای روانی، فاکتور زمان و اختتام هرچه زودتر! اولویت بالاتری نسبت به حقیقت یابی، شناسایی ریشه ها و رسیدن به هسته اصلی پیدا می کند و این سوای ترسی است که از رسیدن به ناکجا آبادهای حفاظت شده وجود دارد. چراکه معمولا تناسبی منطقی بین عکس العمل روانی جامعه و پدیده مطرح شده موجود نیست و این عدم تعادل، نظم رسیدگی به اصل موضوع را بر هم می زند.
متن نمونه به روز چنین چالشی، فضای داغ شده این روزهای فوتبال ایران پیرامون تبانی و فساد در لیگ های ایران است. نزدیک به یک دهه است که کسی از اهل فوتبال شکی ندارد که برخی از نتیجه های فوتبال جایی بیرون از زمین بازی تعیین می شود، از تبانی های گوناگون تا فساد مالی بخش جدایی ناپذیر این سال های فوتبال ایران بوده که جز مقاطعی زودگذر همیشه مسکوت مانده که از علت های اصلی اش ترس از همین «فضای روانی» جامعه و عدم پیش بینی پیامدها است.
یک چاقوی تیز دو لبه و فوتبال ایران، با دو سرنوشت مطلقا متفاوت؛ جراحی غده [غدد] سرطانی یا خودکشی! امروز اسم هایی که ردپایی قابل شناسایی در ناپاکی فوتبال دارند، به قصد تشویش فضای روانی، مدعی پاکسازی شده اند تا با دو هدف ایجاد حاشیه امن برای خود و دسته شان و الزام کنترل فضای روانی، پرونده قطور فساد فوتبال ایران را در همان ورق های ابتدایی مختومه کنند. جلسه های رسانه یی شده ستاد رسیدگی به تخلفات حرفه یی فوتبال، جلسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با برخی، و بعضی از بحث های مطرح شده، از همین نشانی های نادرست بود که با سیگنال اشتباهی، ناآگاهانه برای این پرونده «خط قرمز» تعریف می کند و اسباب بازی با فضای روانی می شود.
فهم این نکته که بررسی فساد فوتبال ایران شانسی برای دیدار با چهر ه های مطرح فوتبال، عکس یادگاری و آمدن به تیتر یک خبرها نیست! در کنار صداقت، درستی، جرات، تحمل، صبوری، آگاهی، سکوت، خبررسانی به وقت، و اندکی «ضریب هوشی» از نیازمندی های اولیه و مبرم راهی است که «ناخواسته» به سمت پاک سازی فوتبال ایران بازشده؛ بررسی دقیق سابقه و صلاحیت افرادی که مسوول رسیدگی به فساد فوتبال شده اند، چشمپوشی از منافع و روابط شخصی، عبور از تسویه حساب های فردی و حتی خریدن خطر تعلیق به جان فوتبال ایران هم، از الزامات بررسی برگ به برگ پرونده فساد فوتبال ایران است.
درآخر درک اهمیت عدم ورود به بازی کسانی که می خواهند این پرونده صرفا سوژه یی پربیننده برای برنامه ۹۰ [برای برخورد هرچه احساسی تر با مساله!] باقی بماند، کلید نهایی برای حل این معادله چند مجهولی است. و رسیدن به جوابی روشن برای این سوال که چه کسی [کسانی] می خواهد پرونده را مختومه کند؟ و چرا؟