20-02-2014، 16:26
روزی محتشم کاشانی به دیدن پدر حکیم شفایی می رود.حکیم که از کودکی در سرودن شعر مهارت داشت شعری از خویش برای محتشم می خواند.
محتشم می گوید: اشعارش مثل گرمک اصفهان است که به ندرت شیرین در می آید.
شفایی جواب داد: الحمدلله که مثل گرمک کاشان نیست که هیچ شیرین درنمی آید!
محتشم می گوید: اشعارش مثل گرمک اصفهان است که به ندرت شیرین در می آید.
شفایی جواب داد: الحمدلله که مثل گرمک کاشان نیست که هیچ شیرین درنمی آید!