27-04-2015، 10:12
البت این سوتی واسه چن سال پیشه:
یه بار با خالم،مامی،ددی،مادربزرگ و داداشم رفتیم یه پاساژ بعد داشتیم میومدیم بابام بستنی گرفت.جلو ماشینمون واستاده بودیم داشتیم میخوردیم که یه خونواده دیگه ام اومدن ماشین اونا هم مث ماشین مابود(پژو405)هم رنگم بودن بعد مرده داش با تلفن صحبت میکرد اومد سمت ماشین ما داش همینجور صحبت میکرد قفل ماشینو زد بعد متوجه نشد که ماشین اون وریه صدا داد منو خالم اول با تجب نیگا میکردیم بدش دیدیم کل خونواده اومد سمت ماشین ما عاغا من و خالم مرده بودیم از خنده یعنی اسفالت رو درسته گاز زدیم
خوده راننده متوجه نشد آخرشم یکی دیگه از خنده های من و خالم فهمید هیچی دیه تا رسیدیم خونه سوژه قرارش دادیم کلی خندیدیم
یه بار با خالم،مامی،ددی،مادربزرگ و داداشم رفتیم یه پاساژ بعد داشتیم میومدیم بابام بستنی گرفت.جلو ماشینمون واستاده بودیم داشتیم میخوردیم که یه خونواده دیگه ام اومدن ماشین اونا هم مث ماشین مابود(پژو405)هم رنگم بودن بعد مرده داش با تلفن صحبت میکرد اومد سمت ماشین ما داش همینجور صحبت میکرد قفل ماشینو زد بعد متوجه نشد که ماشین اون وریه صدا داد منو خالم اول با تجب نیگا میکردیم بدش دیدیم کل خونواده اومد سمت ماشین ما عاغا من و خالم مرده بودیم از خنده یعنی اسفالت رو درسته گاز زدیم
خوده راننده متوجه نشد آخرشم یکی دیگه از خنده های من و خالم فهمید هیچی دیه تا رسیدیم خونه سوژه قرارش دادیم کلی خندیدیم