» سـوتـیـکده «

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

داشتیم میرفتیم تنگ راه 
یهو اهنگ بعدی پلی شد 
گفتم این اهنگ فیک جاده س
مصطفی ترکید از هیجان بعد گفت تا اخر عمر فراموش نمیکنم

---

[αԃηєѕ]

تو عروسی از تالار اومدم بیرون با کفش پاشه ده سانتی از ۶۳ تا پله مار پیچ برم پایین .. جلوی تالارم پره آدم ..
سر پله دوازدهم ۱۶ دور دوره خودم چرخیدم با مُخ رفتم زمین!

[mehrshad.hassani]

وقتی کوچیک بودم بابام به فرچه دستشویی میگفت:مسواک رستم.
از بد شانسی ما یه همسایه به اسم رستم داشتیم یه روز فرچه دستشویی رو برداشتم بردم در خونشون گفتم: عمو رستم بفرما مسواکتون.
چشتون روز بد نبینه دیگه از اون به بعد رابطه منو پدرم مثل قبلنا نشد.

سپاس فراموش نشه

[Doory]

سوتی دوستم
یه روز معلممون داشت سوال تاریخ می پرسید یهو به یکی از دوستام گفت شما پاشو پیامبر اسلام به کجا مهاجرت کردند؟دوستم هم خواب و بیدار بود گفت به تهران?معلممون هم کم نیاورد گفت اره احتمالا از اونجا هم اسنپ گرفتن رفتن میدون ازادی ?یعنی کلاس رفت رو هوا

[*Asal-B*]

با فامیل جمع بودیم
پسرخالم گفت سه بار بگو :
تیر تو تیرکمون تیرکمون تو تیر
منم خیلی جدی صدامو صاف کردم و گفتم:
تیر تو تیرکمون تیرکمون تو تیر
تیر تو تیرکمون تیرکمون تو تیر
تیر تو تیر کمون تیرکمون تو ک.....
یعنی همه منفجر شدن
منم صحنه رو ترک کردم
شبشم پسرخالم بهم پیامک زد و گف:
حال کردی !

[کــــــــــⓐرمَن]

یه بار خواستم بگم اکسیژن نمو ازم می گیر از بس بوی گند می دی گفتم اسکیژنمو ازم می گیری انقدر بوی گند می دی

[شـــقآیــق]

کدومو بگم/:
سرکلاس بودیم رفیقام داشتن پشت سر یکی از هم کلاسیامون حرف میزدن...بعد من یهو بلند گفتم کی؟ فلانی؟
هیچی دیگه زنگ تفریح تا میخوردم کتکم زدن قلقلک دادن/:

[ραтяιcια]

یه بار به یکی از معلما که اومده بود خونمون خواستمبگم آقای شاهینی چاییتون سرد نشه گفتم آقای چایینی شاییتون سرد نشه
بیچاره به روی خودش نیاورد ولی فهمید حالا منم از رو نمی‌رفتم با یه خنده ناجور درستشو گفتم

[_ƇRAƵƳ_]

موبایل مادرم و یه کاغذ دستم بود میخواستم موبایلو بدم مادر گرام و کاغذ بندازم سطل زباله
کاری که من کردم:موبایل رو خیلی شیک انداختم داخل سطل زباله و کاغذ رو دادم مادر

[_sehun_]

شت.....