امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قرمز و آبی (شعر،نیمه طنز) :دی

#1
شنیدم در زمان خسرو پرویز


گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی

و بعضی گفتمان های سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش

قراری را نهاده با زن خویش

که از زندان اگر آمد زمانی

به نام من پیامی یا نشانی

اگر خودکار آبی بود متنش

بدان باشد درست و بی غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار

بدان باشد تمام از روی اجبار

تمامش از فشار بازجویی ست

سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد

گرفت آن نامه را بانوی پر درد

گشود و دید با هالو مآبی

نوشته شوهرش با خط آبی:

عزیزم، عشق من، حالت چه طور است؟

بگو بی بنده احوالت چه طور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو

ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جا راحتم، کیفور ِ کیفور

بساط عیش و عشرت جور و واجور

در این جا سینما و باشگاه است

غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک با چوب یا شلاق و باطوم

تماما شایعاتی هست موهوم

هر آن کس گوید این جا چوب دار است

بدان آن هم دروغی شاخدار است

در این جا استرس جایی ندارد

درفش و داغ معنایی ندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟

کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم

چو گردو داخل یک پوست هستیم

در این جا بازجو اصلا نداریم

شکنجه، اعتراف، عمرا نداریم

به جای آن اتاق فکر داریم

روش های بدیع و بکر داریم

عزیزم، حال من خوب است این جا

گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچ کاری با کسی نیست

نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزش تماما بیست این جا

فقط خودکار قرمز نیست این جا!

شاعر: هالو
پاسخ
 سپاس شده توسط Roshanak1
آگهی
#2
خیلی قشنگ بودnky
Heartدوستت دارم هدیه ایست که هر قلبی فهم گرفتنش را ندارد...
قیمتی دارد که هر کسی توان پرداختش را ندارد...

جمله ی کوتاهیست که هر کسی لیاقت شنیدنش را ندارد...Heart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان