10-02-2014، 15:40
سالها پیراهن شماره 14 تاج و استقلال را به تن داشت. فوتبال حرفهای را با تاج آغاز کرد و با دارایی به پایان رساند. 14 سال برای استقلال بازی کرد و برای دو سال آخر، پیراهن دارایی را پوشید. خودش پس از سالها اعتراف میکند که جدایی از استقلال، بزرگترین تصمیم اشتباه زندگیاش بوده. سعید مراغهچیان همان شماره 14 ای است که هواداران استقلال، لقب یوهان کرویف را برایش ساخته بودند و البته او را با شعار سعید باتعصب صدا میزدند. مصاحبه با مراغهچیان که سالها است دور از فوتبال حرفهای، روزگار میگذراند میتواند برای قدیمیها جالب باشد؛ آنهایی که برای تماشای بازی مراغهچیان به ورزشگاه میرفتند و او را تشویق میکردند. بازیکنی که میتوانست حتی در جام جهانی 1978 فیکس باشد اما به خاطر پدرش، سفر به آرژانتین را از دست داد. او زندگی فوتبالیاش را روی دایره گذاشت تا خاطراتش را بنویسیم. از جام جهانی 1978 که مسافرش نشد تا آن زمینهای معروف که صدای شاهرخ بیانی را درآورد.
سلام آقا سعید. از روزنامه ایران ورزشی تماس میگیرم...
چه عجب، سراغی از ما گرفتید.
مگر کسی با شما تماس نمیگیرد؟
هرازچندگاهی سراغ ما میآیند اما خیلی کمتر از قبل. کمتر از زمانی که بازی میکردم.
خب این بار آمدیم سراغ شما تا از گذشته صحبت کنید. مرور خاطرات شما از دوران نوجوانی و شروع فوتبالتان قطعا میتواند جذاب باشد. سعید مراغهچیان چه زمانی فهمید که میتواند فوتبالیست شود؟
خیلی کوچک بودم. با برادر بزرگم میرفتیم جاده ساوه و در زمینهای خاکی بازی میکردیم. یک مربی داشتیم به اسم عباس صادقی و البته آقای فرخی. بعد از زمینهای خاکی، در مسابقات مدارس و آموزشگاهها هم بازی کردم که تیم افسر سراغم آمد.
چند ساله بودید؟
14، 15 سالم بود که رفتم افسر. آقایان شرکا و کردنوری در افسر حضور داشتند. آنها زحمات زیادی برای من کشیدند تا بعد از چند ماه به تیم ملی جوانان دعوت شوم. در تیم جوانان پایم شکست و نتوانستم با این تیم به مسابقات بروم.
چرا پای شما شکست؟ در برخورد با چه بازیکنی این اتفاق برای شما افتاد؟
با تیم ملی جوانان به اهواز رفتیم تا چند بازی تدارکاتی انجام دهیم. در بازی مقابل نیروی اهواز، غلام شیدایی پای مرا زد و آسیب دیدم. همین شد که مسابقات نهایی را از دست دادم اما رایکوف با همین پای شکسته مرا جذب کرد تا رسما بشوم بازیکن تاج.
چه سالی بود؟
فکر کنم 52، 53. آن زمان فقط 16 سالم بود.
رایکوف به جوانها بها میداد. چطور شد که با پای شکسته شما را جذب کرد؟
باور کنید اگر کسی غیر از رایکوف بود نه جذبم میکرد و نه در ترکیب اصلی بازیام میداد. او به جوانها بها میداد و خیلی زود استعدادشان را کشف میکرد.
یعنی میآمد به تمرین تیمهای پایه و بازیکن انتخاب میکرد؟
دقیقا. آن زمان آقای شرکا، مربی تیمهای پایه تاج بودند. رایکوف تمرینها را میدید و بازیکنان مستعد را گلچین میکرد. من هم یکی از آنها بودم که توسط این مربی بزرگ کشف شدم.
آن نسل شما همراه با کدام بازیکنان توسط رایکوف به سطح اول فوتبال ایران معرفی شدید؟
حسن روشن قبل از ما بود. بعد هم که من، محرم عاشری و بعدها هم اصغر حاجیلو، شاهرخ و شاهین بیانی.
البته بیانیها همراه با حاجیلو که برای نسل رایکوف نبودند...
کشف او نبودند اما رایکوف این مدل را در تیمهای پایه تاج پایهریزی کرد. یعنی اینکه بنیان جذب جوانها از تیمهای پایه و حضورشان در ترکیب تیم بزرگسالان را رایکوف نهاده بود که بعدها هم ادامه پیدا کرد.
پس باید گفت تاج، بخشی از تاریخ خود را مدیون رایکوف است...
واقعا همینطور است. او برای تاج، یک همه کاره بود. روی همه کارها نظارت داشت. هم استعدادیاب بود، هم مربی و هم بدنساز. حتی شده بود که به زمینهای خاکی یا مسابقات آموزشگاهها برود و برای تاج، بازیکن جذب کند.
یکی از کشفهای او ناصر حجازی بود. او را از مسابقات آموزشگاهها به تاج و تیم ملی آورد.
شما حتما فوتبال خود را مدیون رایکوف هستید؟
صددرصد. میگویم اگر رایکوف نبود شاید به من که بازیکنی 16 ساله بودم در تاج بازی نمیرسید. رایکوف با درایت بالایی که داشت مرا در 16، 17 سالگی فیکس بازی داد و خیلی از باتجربهها را روی نیمکت نشاند. در یک جمله باید بگویم مثل رایکوف هنوز نیامده و نخواهد آمد.
در روزهایی که رایکوف به شما و چند جوان دیگر بازی میداد، باتجربههای تیم که روی نیمکت مینشستند شاکی و ناراحت نمیشدند؟ به آنها برنمیخورد که روی نیمکت بنشینند و یک نوجوان 16 ساله در ترکیب تاج بازی کند؟
اولا کسی جرات نداشت به رایکوف حرفی بزند. برای او فرقی نمیکرد که کدام بازیکن بزرگ است و باتجربه و کدام یک جوان و کمتجربه. هر بازیکنی که آماده بود و در تمرینها خوب کار میکرد به ترکیب اصلی میرسید. همین موضوع باعث شده بود تا تاج، بهترین نتایج را با رایکوف کسب کند و به قهرمانی جامهای مختلف دست یابد.
آن روزها که به عنوان یک نوجوان در ترکیب اصلی بزرگسالان تاج بازی میکردید با کدام بازیکنان همپست بودید؟ هافبکهای آن زمان تاج چه کسانی بودند؟
من هافبک وسط و دفاعی بودم. آن زمان، علی جباری، جواد قراب، کارو حقوردیان و کردستانی در خط میانی تاج بازی میکردند. حضور ذهن ندارم که اسم بقیه هافبکها را بگویم اما رایکوف بین این همه بازیکن معروف و ملیپوش، مرا بازی داد آن هم به عنوان بازیکن اصلی. البته این را هم بگویم که اوایل حضور من در تاج با اواخر بازی حقوردیان، جباری و قراب همزمان شد. به طوری که 2، 3 سال بعد از حضور من در تاج، این بازیکنان بزرگ خداحافظی کردند بازی فوتبال را بوسیدند و گذاشتند کنار.
از تیم ملی جوانان هم صحبت کنید. وقتی پای شما شکست چه بازیکنی جایگزینتان شد؟
وقتی من آسیب دیدم و نتوانستم همراه تیم به مسابقات آسیایی بروم، ابراهیم قاسمپور را آوردند تا جایگزینم شود. آن زمان جامهای بزرگی با حضور تیمهایی چون چکسلواکی، لهستان و شوروی برگزار میشد که تیمهای نوجوانان و جوانان ایران هم در آن شرکت میکردند. به همین دلیل بود که تیم جوانان چندین بار به عنوان قهرمانی آسیا رسید. من هم جزیی از آن تیمها بودم اما حیف که در یک دوره پایم شکست و نتوانستم در بازیها شرکت کنم.
پای شما دقیقا از کدام ناحیه آسیب دید؟
رباطهای مچ پایم پاره شد. پایم ورم کرد به طوری که نمیتوانستم حتی راه بروم. با پای شکسته از اهواز رفتم شیراز تا مداوایش کنم. در شیراز پایم را عمل کردم اما همانجا درد آپاندیس سراغم آمد. نمیدانستم باید چکار کنم. پدرم هم از این شرایط ناراحت شد و صحبتهایی انجام داد که در نهایت، روی حضور من در جام جهانی 1978 تاثیر گذاشت!
مگر پدرتان چه حرفهایی زده بود؟
پدرم به مسوولان تیم جوانان و حشمت مهاجرانی گفت پسرم را سالم تحویل دادم و سالم هم میخواهمش. بعد هم آقای مهاجرانی گفت نمیتوانم سعید را به مسابقات ببرم!
چقدر مانده بود تا بازیها آغاز شود؟
حدود یک ماه. پایم درست نمیشد و به همین خاطر نمیتوانستم بازی کنم.
پس مهاجرانی حق داشت...
البته حشمتخان مربی بود و فرانک اوفارل سرمربی.
در تاج که بازی میکردید و جزو جوانهای تیم بودید هواداران لقب خاصی به شما ندادند؟ مثلا نام یک بازیکن خارجی رویتان بگذارند یا شعاری برایتان بسازند؟
به من میگفتند یوهان کرویف تاج، چون شماره 14 میپوشیدم و در خط میانی بازی میکردم. یا مثلا روزنامهها تیتر میزدند هافبک پرتوان تاج. حتی بعضی از تماشاگران هم به من میگفتند سعید با تعصب.
برخورد بزرگترهای تاج با شما چطور بود؟
همه بزرگترها با من خوب بودند چون من به آنها احترام میگذاشتم و آنها همینطور.
چه سالی به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدید؟
سال 1978 و برای جام جهانی آرژانتین.
اما با تیم که به جام جهانی نرفتید...
آن زمان اوفارل سرمربی تیم ملی بود. فکر میکنم یک سال قبل از جام جهانی او برای حضور در آرژانتین 9 بازیکن از تاج انتخاب کرده بود که من هم یکی از آنها بودم. او چون به کار رایکوف اعتقاد بسیاری داشت میخواست که استخوانبندی تیم ملی را از بازیکنان تاج تشکیل دهد. بازیکنانی که اکثرا کشف رایکوف بودند. فدراسیون اما مخالف اوفارل بود و به او میگفت نمیتوانی این همه بازیکن از تاج به جام جهانی ببری!
داستان نرفتن شما به جام جهانی هم مربوط میشد به اختلاف اوفارل و فدراسیون؟ چون این را میدانم که در جام جهانی، حشمت مهاجرانی سرمربی تیم ملی بود...
من خیلی آماده بودم، این را آقای شرکا از قول رایکوف میگفت. حمل بر خودستایی نباشد اما او آن زمان گفته بود مراغهچیان بهترین بازیکن ایران است. اوفارل اما روبروی فدراسیون ایستاد و زیر بار حرف آنها نرفت. ساکش را برداشت و گفت من برنمیگردم تا زمانی که در انتخاب تیم اختیار کامل داشته باشم. حشمت مهاجرانی، سرمربی تیم ملی شد و به خاطر حرفهایی که پدرم آن زمان علیه او زده بود مرا دعوت نکرد و با تیم به جام جهانی نبرد!
واقعا؟
دقیقا. چون خیلی آماده بودم اما مهاجرانی تشخیص داد که من نباشم. حتی ابوالفضل جلالی، یکی از روزنامهنگاران قدیمی آمد به من گفت حشمتخان میگوید سعید خیلی روی فرم است اما نمیتوانم به جام جهانی ببرمش. آن زمان تیم ب تشکیل شد و من در این تیم حاضر شدم. آن هم در روزهایی که میتوانستم با تیم اصلی به جام جهانی بروم.
خب نمیشد از مهاجرانی معذرتخواهی کنید و به جام جهانی بروید؟
من حشمتخان را قلبا دوست دارم اما با صحبتهایی که پدرم انجام داده بود کار از معذرتخواهی گذشته بود. مهاجرانی میترسید مرا به جام جهانی ببرد و برایم اتفاقی بیفتد. اگر میدانستم با عذرخواهی کارم درست میشود که از مهاجرانی معذرتخواهی میکردم. مهاجرانی میترسید در اردو یا بازیها، پایم طوری شود و بعد پدرم بیاید و از او انتقاد کند! البته آن زمان سنم بالاتر رفته بود و دیگر به همین راحتی مصدوم نمیشدم.
در خانواده شما کسی هم مخالف فوتبال بازی کردن شما بود؟
همانطور که گفتم پدرم خیلی مخالف بود. البته وقتی که عکسم را در روزنامهها چاپ کردند خودش شد مشوق اصلیام. حتی به استادیوم میآمد و بازیهای مرا از نزدیک میدید.
از حشمت مهاجرانی ناراحتید؟
ناراحتم اما شاید حق با او بوده و به همین دلیل همه چیز را فراموش کردم.
شما تا پایان فوتبالتان هافبک دفاعی بودید یا تغییر پست دادید؟
من همه جا بازی میکردم. هم در دفاع و هم در هافبک. مثلا یک بازی در انزلی و روبروی ملوان، پورحیدری گفت در خط دفاع بازی کن. من هم ایستادم و کادر فنی خیلی از بازیام راضی بودند. آن بازی جزو بهترینها انتخاب شدم اما اکثر اوقات، هافبک دفاعی بازی میکردم.
آیا دارایی را به جمع مدعیان برگرداندید؟
همین که رفتیم دارایی مدعی شد. 2 سال پشت سر هم دوم شدیم. تعداد تماشاگران این تیم از 2 هزار نفر رسید به 70 هزار نفر. بعد هم که کفشها را آویختم و برای همیشه از فوتبال رفتم.
البته آن داستانهای معروف استقلال هم در زمان شما به وجود آمد. همان صحبتهای شاهرخ بیانی در مورد دریافت زمین که مربوط میشد به شما...
آن صحبتها یک سوءتفاهم بود. شاهرخ مرا میگفت اما قبل از من، 3 استقلالی دیگر هم زمین گرفته بودند. روز آخر یکی از مسوولان باشگاه گفته بود به سعید هم بدهید. من چهارمین نفری بودم که زمین گرفتم و البته آن را به آموزش و پرورش بخشیدم!
پس شما چهارمین نفری بودید که زمین گرفتید. آن 3 نفر کدام بازیکنان بودند؟
دوست ندارم از کسی اسم ببرم اما من هر چه داشتم با بچههای تیم تقسیم میکردم. داستان زمین که تمام شد یک نفر آمد و 40 هزار تومان به من داد. گفت مال خودت باشد اما من آمدم و با بچههای تیم تقسیمش کردم. حتی برخی مواقع از جیب خودم برای بازیکنان جوان تیم کفش میخریدم و هوای آنها را نگه میداشتم.
زمینی که باشگاه استقلال داد کجا بود؟
بیابان بود و اصلا مشخص نبود چی به چی است. طرفهای فرحزاد، نزدیک سعادتآباد.
شاهرخ بیانی به خاطر همین زمینها قهر کرد و به پرسپولیس رفت؟
نه، ربطی به زمین نداشت. شاهرخ دوست داشت به پرسپولیس برود. پروین به او قول داده بود زمین بدهد که آخرش هم نداد!
بازگشت شاهرخ بیانی به استقلال، ربطی به جدایی شما نداشت؟
نه، من خودم رفتم. خیلیها گفتند نرو اما رفتم.
تا چند سالگی بازی کردید؟
تا 36، 37 سالگی، فکر میکنم سال 67، 68.
اگر در استقلال میماندید شاید حتی به نیمکت این تیم هم میرسیدید. قبول دارید؟
تقصیر خودم بود. در استقلال، حتی برای مربی آوردن هم با من مشورت میکردند. تیم دست کردنوری، پورحیدری و من بود. اگر مشاور خوبی داشتم از استقلال نمیرفتم صددرصد مربی میشدم.
خب وقتی جدا شدید و البته فوتبال را کنار گذاشتید چرا از استقلال اینقدر فاصله گرفتید؟
من بعد از دارایی نمیخواستم خداحافظی کنم. میخواستم به استقلال برگردم و دوباره بازی کنم اما یکسری افراد تمایل نداشتند که من در استقلال باشم.
چه کسانی؟
نمیتوانم اسم ببرم اما خیلیها از وجود من میترسیدند. تماشاگران مدام تشویقم میکردند و میگفتند برگرد اما آن افراد اجازه ندادند.
مگر میتوانستید بازی کنید؟
من 4، 5 سال دیگر میتوانستم بازی کنم اما تصمیم گرفتم فوتبال را کنار بگذارم.
چرا؟
دوست داشتم در بهترین شرایط و در اوج از فوتبال خداحافظی کنم.
چند بازی ملی انجام دادید؟
23، 24 بازی. بیشتر بازیها هم مربوط میشد به بعد از انقلاب. با تیم ملی رفتم سنگاپور، هند و در چند جام آسیایی و معتبر شرکت کردم.
بهترین هافبکی که با او روبرو شدید چه کسی بود؟
بدون شک محمد صادقی.
از او خیلی تعریف میکنند. در جام جهانی 1978 هم از بهترین بازیکنان تیم ملی بود...
صادقی عالی بود و فوقالعاده بازی میکرد.
اگر به جام جهانی 1978 میرفتید میتوانستید او را نیمکتنشین کنید؟ چون شما هافبک دفاعی بودید و او هم هافبک دفاعی...
مربی که نمیتوانست صادقی را کنار بگذارد، چون خیلی خوب بود. البته شاید از من در پستهای دیگر استفاده میکردند و نهایت اینکه روی نیمکت مینشاندند. مهم این بود که اگر اوفارل در تیم ملی میماند من قطعا به جام جهانی میرفتم و بازی میکردم. مطمئن باشید یک جایی برای من باز میشد که بازی کنم.
ارتباط شما با فوتبال قطع شده یا همچنان فعالیت میکنید؟
الان خودم باشگاه دارم، مدرسه فوتبال آبیپوشان. دورههای مربیگری را هم دیدهام، منتهی یکسری آمدهاند وسط گود و کنار هم نمیروند تا جا برای دیگران باز شود. جالب اینکه وقتی نتیجه هم نمیگیرند باز برمیگردند و مربیگری میکنند!
با توجه به اینکه دهه 60، یکی از دهههای اصلی فوتبال شما بود کلا چقدر از استقلال پول گرفتید؟ به خصوص اینکه بازیکنان دهه 60 خیلی مظلوم واقع شدند چون پول آنچنانی در فوتبال نبود...
قبل از انقلاب آخرین قراردادم 250 هزار تومان بود. بعد از انقلاب هم 5/2 میلیون از دارایی گرفتم.
الان شرایط استقلال را چطور میبینید. نوع بازی تیم چه فرقی با زمان شما کرده؟
استقلال فعلی نفرات خیلی خوبی در اختیار دارد. آنها باتجربهاند و با اتکا به همین خصوصیت میتوانند این تیم را به عنوان قهرمانی برسانند. معتقدم اگر نفرات اصلی استقلال مثل منتظری، نکونام و حتی جباری جدا نمیشدند استقلال میتوانست با اختلاف امتیاز قهرمان فصل شود. البته حالا و با رفتن آنها هم، استقلال مهرههایی جایگزین دارد که بتوانند بازیها را به سود استقلال رقم بزنند.
شما سالها هافبک دفاعی استقلال بودید. آندو هم حالا در میانه زمین بازی میکند. برخی مواقع هافبک دفاعی است و برخی مواقع هافبک کنار یا نفوذی. نظرتان درباره او چیست؟
بازی آندو را خیلی دوست دارم. اگر وسط زمین باشد خیلی خوب بازی میکند. درگیری دارد، شوت دارد، خوب ضربه سر میزند و کلا یک بازیکن کامل است. خیلی به بازیاش علاقه دارم و امیدوارم که بتواند با تواناییهایی که دارد استقلال را به سمت قهرمانی پیش ببرد.
بازی کدام بازیکن شما را یاد خودتان میانداخت یا میاندازد؟
کریم باقری.
سوال آخر درباره فامیلیتان است. یک فامیلی تک که شما را در خاطرات ماندگار میکند. فامیلی مراغهچیان از کجا درآمد؟
زمانهای قدیم پدربزرگ پدربزرگم در مراغه تجارت میکرد. به او میگفتند مراغهچی که همین فامیلی را برای خودش انتخاب کرد. البته اصلیت ما تبریزی است و نه مراغهای ولی چون پدربزرگ پدربزرگم آنجا تجارت میکرد این فامیلی برای ما انتخاب شد!
من حجازی را به استقلال برگرداندم
بعد از انقلاب هم شما در تیم ماندید و شدید یکی از بازیکنان باتجربه استقلال. درست است؟
وقتی انقلاب پیروز شد باشگاه به هم ریخته بود. همه بازیکنان رفته بودند و کسی نمیتوانست تیم را جمع کند. حسن روشن به دبی رفته بود و خیلی از بازیکنان دیگر به سایر تیمهای ایرانی. من همراه با کردنوری و منصور پورحیدری استقلال را جمع و جور کردیم. خیلی از بازیکنان را خودمان آوردیم و به تیم اضافه کردیم. حتی خود مرحوم ناصر حجازی را!
مرحوم حجازی را شما به استقلال برگرداندید؟
مدیریت از من خواست به خاطر رابطه خوبم با مرحوم حجازی، او را به استقلال برگردانم. ناصر حجازی رفته بود شهباز و آنجا بازی میکرد. با تصمیم مدیریت، با ناصر صحبت کردم و اینطور شد که او به استقلال برگشت. با اینکه کاپیتان استقلال بودم اما بازوبند را به حجازی دادم و پشت او وارد زمین شدم.
پس رابطه شما با ناصر حجازی خوب بود...
رابطه ما فوقالعاده بود. من با حجازی رفت و آمد خانوادگی داشتم. به او خیلی علاقهمند بودم و واقعا دوستش داشتم. بازوبند کاپیتانی را به او دادم اما نکته جالب اینکه در زمین، مربیان به من میگفتند سعید، دستور حمله. یعنی نماینده کادر فنی در زمین من بودم، با اینکه ناصر حجازی در زمین حضور داشت و بازوبند را به بازو میبست.
تا چه سالی در استقلال بازی کردید؟
تا سال 66.
چرا جدا شدید؟
آن زمان، جنگ بود. نه جام جهانی وجود داشت و نه آنچنان بازیهای آسیایی. گفتم استقلال که همیشه اول است، به یک تیم بروم که بکشانمش بالای جدول. همین شد که رفتم دارایی و برای 2 سال پیراهن این تیم را پوشیدم.
فرق پیشنهاد استقلال و پاس، 53 هزار تومان بود!
الان مد شده هر بازیکنی که به استقلال میآید مصاحبه میکند و میگوید از بچگی استقلالی بوده. شما چطور؟ واقعا از بچگی طرفدار استقلال یا همان تاج بودید؟
من از کودکی به رنگ آبی علاقه داشتم و بازیهای تاج را دنبال میکردم. یک مثالی میزنم تا بدانید چقدر تاج را دوست داشتم.
بفرمایید...
وقتی که رایکوف مرا برای بازی در تاج خواست، پاس تهران قراردادی جلوی من گذاشت به ارزش 60 هزار تومان. تاج اما به من فقط 7 هزار تومان میداد. همه گفتند نرو تاج و بیا برو پاس. گفتند هم پول پاس خوب است و هم میتوانی در ترکیب اصلیاش بازی کنی. من اما به خاطر علاقهام به تاج رفتم، پیراهن آبی پوشیدم و از این همه پول گذشتم.
چقدر پول بود؟ به پول حالا چقدر میشد؟
شما اصلا پول حالا را در نظر نگیرید. تصور کنید که من پیشنهاد 600 میلیونی از پاس داشتم اما با 70 میلیون برای تاج بازی کردم. الان آیا کسی این کار را انجام میدهد؟
قطعا نه. شما چون آبی بودید تا آخر فوتبالتان در استقلال ماندید؟
من یک اشتباهی کردم، چون مشاور خوبی نداشتم 14، 15 سال در تاج و استقلال بازی کردم اما در دو سال پایانی فوتبالم به دارایی رفتم. هنوز هم که هنوز است از این تصمیم اشتباهی که گرفتم ناراحتم. من کاپیتان استقلال بودم و همه چیز دست خودمان بود اما چون مشاور خوب نداشتم، رفتم دارایی و برای این تیم بازی کردم. دارایی شانزدهم جدول بود اما این تیم را به مقام دوم رساندیم و بعد هم از فوتبال خداحافظی کردم.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://8pic.ir/viewer.php?file=67583319039586763506.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://8pic.ir/viewer.php?file=67602282474415463923.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://8pic.ir/viewer.php?file=69566362627110775269.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://8pic.ir/viewer.php?file=32057329642733261507.jpg