داریوش شاه می گوید : به خواست اهورا مزدا، من چنینم که راستی را دوست می دارم و از دروغ و نادرستی روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد، و همچنین توانایی به سبب کارهای ناتوان تن به بیداد دهد. راستی و درستی، این خواست من است. من دوست مرد دروغگو نیستم، تند خو نیستم، آنچه در یک منازعه برای من رخ می دهد، آن را با قوت در اندیشه ام پاس می دارم و با قوت خود را مهار می کنم. مردی که یاری می کند، او را بسته به یاری اش پاداش می دهم و می پایم، آنکه آسیب می رساند، او را بسته به آسیبش تنبیه می کنم، نه مرا کام است که مردی آسیب رساند، نه مرا کام است که اگر کسی آسیبی رساند تنبیه نشود. آنچه مردی درباره ی مردی می گوید، آن مرا قانع نمی کند تا آنکه گواهی دو تن را بشنوم.آنچه یک مرد می کند یا هنگامی که چیزی را بسته به داراییش می آورد، من خوشنود می شوم و خوشنودی من بسیار است و راضی هستم. (کتیبه های هخامنشی، پی یر لوکوک،ص265 بند هشت کتیبه)
این است بخشی از اعتقادات داریوش اول، فرمانروای هخامنشی در سده ی پنجم پیش از میلاد مسیح. بیست و هشت قوم متمدن روزگار خویش را به واسطه ی قانون یکسان و مستحکمی که به وجود آورد اداره می کرد. قلمرو وسیعی که مرزهای هخامنشیان را تشکیل می داد به حدی وسعت داشت که درون آن هم غروب خورشید و هم طلوع خورشید به چشم می خورد. داریوش بزرگ، زمانی بر اریکه ی قدرت تکیه زد که امپراطوری ایران به طرف زوال و نیستی گام بر می داشت. یاغیان بسیاری سر به شورش برداشته بودند. داریوش طی یک سال نظم و آرامش را به قلمرو امپراطوری بازگرداند. امپراطوری ایران در زمان او به اوج قدرت و عظمت رسید. از این رو، فرمانروای هخامنشی سکوت را شکسته و یاد بودهای بسیاری از خویش برای آیندگان به جای گذاشت. مهمترین موضوع مهم در زمان حکومت داریوش، یکسان بودن قانون برای تمامی اقوام قلمرو می باشد. شاه بزرگ، وقتی قانونی را وضع می کرد، از قوم پارس، که بر اریکه ی قدرت نشسته بودند گرفته تا سایر اقوام امپراطوری، ملزم به رعایت آن بودند. به طوری که حتی برای خاندان سلطنتی نیز استثنایی قائل نمی شدند و داریوش با دقت خاصی به نظاره ی رفتار و کردار بزرگان و خاندان سلطنتی می پرداخت. در رابطه با محتوای قوانینی که داریوش وضع کرده بود، می توان آن را به شاخه های مختلفی تقسیم نمود. با مراجعه به کتاب از زبان داریوش، نوشته ی هاید ماری کخ بدین مهم بر می خوریم که، طبق نگاره های خشتی و دیوانی موجود در پارسه (تخت جمشید) در می یابیم که در نظام داریوش، حتی کودکان نیز از تامین اجتماعی و وسایل رفاهی برخوردار بودند. کخ هم چنین اظهار داشته است که داریوش با مسائل و مشکلات روزمره ی مردم زمانه ی خویش همراه و همگام بوده است. شاه هخامنشی، نه تنها تمامی فرزندانش، که حتی تمامی مردان ایرانی را از تنبلی، سستی و رخوت منع کرده است و این امر را فقط و فقط عامل بدبختی و سیه روزی می داند. داریوش شاه می گوید: ( در مقام سوار کار، سوار کار خوبی هستم، در مقام کماندار، کماندار خوبی هستم، چه پیاده چه سواره. در مقام نیزه دار، نیزه دار خوبی هستم، چه پیاده چه سواره. این ویژگی هایی است که اهورامزدا به من بخشید و من توانستم آن را به کار گیرم. ای مرد جوان، قاطعانه بگو تو چگونه ای، چه ویژگی هایی داری، صداقت تو چگونه است. به زمزمه های در گوشی اهمیتی نده و بیشتر به آنچه گوش فرادار که بی پرده می شنوی. حتی به آنچه دشمن به تو بی پرده می گوید گوش هوش فرا دار. ای مرد جوان، به آنچه که از توانمندان سر می زند اهمیتی نده و بیشتر به آنچه توجه کن که از ناتوان سر می زند. هرگز به دلیل خوشبختی بی دست و پا نباش.) داریوش زمانی که زبان به نصیحت سایرین می گشاید، پیش از هر چیزی خود را مثال می زند. اگر وقایع تاریخی را در زمان داریوش اول مطالعه کنیم، خواهیم دید که او سخنی به گزاف نگفته است و شاه بزرگ با مدریت بی نظیر و شجاعت خارج از وصفی، با مشکلات بی شماری مقابله می کند. سپاهیانی که در زمان شورش یاغیان جانب داریوش را گرفته بودند و زیر درفش او گرد آمده بودند، به توانایی های وی اطمینان داشتند و از سویی آرمان داریوش برای آنان محترم بود. در کتیبه ی بیستون نیز آمده است که تعداد سپاهیان داریوش در زمان مقابله با شورشیان بسیار اندک بود. محتملاً همان سپاه مرکزی که از مادها و پارسها تشکیل می شد.
داریوش در همه ی اقداماتش در راس قرار می گرفت و هرگز از زیر بار مسائل شانه خالی نمی کرد. او با تمام این مسئولیت های سنگین، از تربیت فرزندان نیز قافل نمی شد. شاید اگر فرمانروایان بعدی هخامنشی، به این اندازه مقتدر بودند، و در پرورش فرزندان دقت و حوصله به خرج می دادند، غروب امپراطوری عظیم، این چنین زودرس نمی شد.
داریوش از هنر و معماری نیز قافل نماند. بنای ارگ عظیم پارسه، در زمان این فرمانروا آغاز شد. همچنین کاخهای بسیاری در شوش بنا شد که پس از مدتی کوتاه، شوش به یکی از زیباترین شهرهای خوزستان تبدیل شد. داریوش به شوش علاقه ی بسیاری داشت و اغلب رخدادنگار ها این شهر را به نام داریوش می شناسند. ترویج و آبادانی به با سرعتی هرچه بیشتر فزونی یافت و اقوام مختلف امپراطوری، از آریایی ها(پارس، ماد، پارت، خوارزم و ...) مصری ها، یونانی ها، بابلی ها و ... هر کدام هنر خویش را به نمایش گذاشتند. هنوز لوح های بسیاری بر جای مانده است که در نظام داریوش بزرگ، کارگرانی که به ساخت کاخهای تخت جمشید مشغول بودند، دست مزد روزانه یا هفته ای خویش را مستقیماً از خزانه دریافت می کردند. این نشان می دهد که کارگران در زمان هخامنشیان، برده نبودند و آنان از حقوق و مزایای مربوط به خویش برخوردار بودند. مساله ای که هرگز برای اروپایی ها قابل هضم نبود. چرا که آنان، امپراطوری روم را به عنوان مهد تمدن اروپا علم کرده اند، حال اینکه رومیان سالها پس از هخامنشیان، به صورتی غیر انسانی برده ها را در میدان جنگی اجباری به جان یکدیگر می انداختند و به تماشای لذت بخش مرگ انسانها می نشستند.
به طور کل، داریوش بزرگ در طول فرمانروایی خود، دامنه ی امپراطوری را رو به صعود رهنمون ساخت. پس از جانشینان او خشایارشاه و اردشیر اول هرچند نتوانستند به این اندازه اقتدار و ثبات دست یابند، ولی اوضاع امپراطوری در زمان ایشان نیز بر پایه ای محکم و استوار بود. پس از این دو فرمانروا امپراطوری به سوی زوال شروع به گام برداشتن کرد.
این است بخشی از اعتقادات داریوش اول، فرمانروای هخامنشی در سده ی پنجم پیش از میلاد مسیح. بیست و هشت قوم متمدن روزگار خویش را به واسطه ی قانون یکسان و مستحکمی که به وجود آورد اداره می کرد. قلمرو وسیعی که مرزهای هخامنشیان را تشکیل می داد به حدی وسعت داشت که درون آن هم غروب خورشید و هم طلوع خورشید به چشم می خورد. داریوش بزرگ، زمانی بر اریکه ی قدرت تکیه زد که امپراطوری ایران به طرف زوال و نیستی گام بر می داشت. یاغیان بسیاری سر به شورش برداشته بودند. داریوش طی یک سال نظم و آرامش را به قلمرو امپراطوری بازگرداند. امپراطوری ایران در زمان او به اوج قدرت و عظمت رسید. از این رو، فرمانروای هخامنشی سکوت را شکسته و یاد بودهای بسیاری از خویش برای آیندگان به جای گذاشت. مهمترین موضوع مهم در زمان حکومت داریوش، یکسان بودن قانون برای تمامی اقوام قلمرو می باشد. شاه بزرگ، وقتی قانونی را وضع می کرد، از قوم پارس، که بر اریکه ی قدرت نشسته بودند گرفته تا سایر اقوام امپراطوری، ملزم به رعایت آن بودند. به طوری که حتی برای خاندان سلطنتی نیز استثنایی قائل نمی شدند و داریوش با دقت خاصی به نظاره ی رفتار و کردار بزرگان و خاندان سلطنتی می پرداخت. در رابطه با محتوای قوانینی که داریوش وضع کرده بود، می توان آن را به شاخه های مختلفی تقسیم نمود. با مراجعه به کتاب از زبان داریوش، نوشته ی هاید ماری کخ بدین مهم بر می خوریم که، طبق نگاره های خشتی و دیوانی موجود در پارسه (تخت جمشید) در می یابیم که در نظام داریوش، حتی کودکان نیز از تامین اجتماعی و وسایل رفاهی برخوردار بودند. کخ هم چنین اظهار داشته است که داریوش با مسائل و مشکلات روزمره ی مردم زمانه ی خویش همراه و همگام بوده است. شاه هخامنشی، نه تنها تمامی فرزندانش، که حتی تمامی مردان ایرانی را از تنبلی، سستی و رخوت منع کرده است و این امر را فقط و فقط عامل بدبختی و سیه روزی می داند. داریوش شاه می گوید: ( در مقام سوار کار، سوار کار خوبی هستم، در مقام کماندار، کماندار خوبی هستم، چه پیاده چه سواره. در مقام نیزه دار، نیزه دار خوبی هستم، چه پیاده چه سواره. این ویژگی هایی است که اهورامزدا به من بخشید و من توانستم آن را به کار گیرم. ای مرد جوان، قاطعانه بگو تو چگونه ای، چه ویژگی هایی داری، صداقت تو چگونه است. به زمزمه های در گوشی اهمیتی نده و بیشتر به آنچه گوش فرادار که بی پرده می شنوی. حتی به آنچه دشمن به تو بی پرده می گوید گوش هوش فرا دار. ای مرد جوان، به آنچه که از توانمندان سر می زند اهمیتی نده و بیشتر به آنچه توجه کن که از ناتوان سر می زند. هرگز به دلیل خوشبختی بی دست و پا نباش.) داریوش زمانی که زبان به نصیحت سایرین می گشاید، پیش از هر چیزی خود را مثال می زند. اگر وقایع تاریخی را در زمان داریوش اول مطالعه کنیم، خواهیم دید که او سخنی به گزاف نگفته است و شاه بزرگ با مدریت بی نظیر و شجاعت خارج از وصفی، با مشکلات بی شماری مقابله می کند. سپاهیانی که در زمان شورش یاغیان جانب داریوش را گرفته بودند و زیر درفش او گرد آمده بودند، به توانایی های وی اطمینان داشتند و از سویی آرمان داریوش برای آنان محترم بود. در کتیبه ی بیستون نیز آمده است که تعداد سپاهیان داریوش در زمان مقابله با شورشیان بسیار اندک بود. محتملاً همان سپاه مرکزی که از مادها و پارسها تشکیل می شد.
داریوش در همه ی اقداماتش در راس قرار می گرفت و هرگز از زیر بار مسائل شانه خالی نمی کرد. او با تمام این مسئولیت های سنگین، از تربیت فرزندان نیز قافل نمی شد. شاید اگر فرمانروایان بعدی هخامنشی، به این اندازه مقتدر بودند، و در پرورش فرزندان دقت و حوصله به خرج می دادند، غروب امپراطوری عظیم، این چنین زودرس نمی شد.
داریوش از هنر و معماری نیز قافل نماند. بنای ارگ عظیم پارسه، در زمان این فرمانروا آغاز شد. همچنین کاخهای بسیاری در شوش بنا شد که پس از مدتی کوتاه، شوش به یکی از زیباترین شهرهای خوزستان تبدیل شد. داریوش به شوش علاقه ی بسیاری داشت و اغلب رخدادنگار ها این شهر را به نام داریوش می شناسند. ترویج و آبادانی به با سرعتی هرچه بیشتر فزونی یافت و اقوام مختلف امپراطوری، از آریایی ها(پارس، ماد، پارت، خوارزم و ...) مصری ها، یونانی ها، بابلی ها و ... هر کدام هنر خویش را به نمایش گذاشتند. هنوز لوح های بسیاری بر جای مانده است که در نظام داریوش بزرگ، کارگرانی که به ساخت کاخهای تخت جمشید مشغول بودند، دست مزد روزانه یا هفته ای خویش را مستقیماً از خزانه دریافت می کردند. این نشان می دهد که کارگران در زمان هخامنشیان، برده نبودند و آنان از حقوق و مزایای مربوط به خویش برخوردار بودند. مساله ای که هرگز برای اروپایی ها قابل هضم نبود. چرا که آنان، امپراطوری روم را به عنوان مهد تمدن اروپا علم کرده اند، حال اینکه رومیان سالها پس از هخامنشیان، به صورتی غیر انسانی برده ها را در میدان جنگی اجباری به جان یکدیگر می انداختند و به تماشای لذت بخش مرگ انسانها می نشستند.
به طور کل، داریوش بزرگ در طول فرمانروایی خود، دامنه ی امپراطوری را رو به صعود رهنمون ساخت. پس از جانشینان او خشایارشاه و اردشیر اول هرچند نتوانستند به این اندازه اقتدار و ثبات دست یابند، ولی اوضاع امپراطوری در زمان ایشان نیز بر پایه ای محکم و استوار بود. پس از این دو فرمانروا امپراطوری به سوی زوال شروع به گام برداشتن کرد.