امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس ::..

#1
رگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس ::..


کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس ::..
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس ::.. 1
بدون شک تابلویی که در زیر می بینید روایت کننده ی یکی از جذاب ترین و دراماتیک ترین داستان های تاریخ ایران می باشد.
این تابلو اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی قرن 18 می باشد.


کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس ::.. 1



داستان از این قرار است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند
که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند.
از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد
وشوهر او به نام آبراداتاس برای ماموریتی از جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود.

چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند
کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار
برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد
تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.

در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد!
اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم …

ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد.

به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ
را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد
و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد
و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش)
تا او را به سوی ایران فرا بخواند.

سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت.
پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید
که در لشکر او خدمت کند.

می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود
پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:
قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری…
کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد
اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند.

زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند
ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند
بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد.
مثل اینکه من زن برادر او باشم.

خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود
و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد.
کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد .
شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت :
افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی

پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد
هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تایلو جسد زنان دو تا است .
و باقی داستان که در تابلو مشخص است .
چــِِِِِِِِـ ـ ـ ـــرآ تـــــ ـ ـ ــــوكـِِِِِِِِِِـــ ـ ـ ـــدِِِِِِِِِري دآيـــــ ـ ـ ــــي؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط saeed25/12 ، PROOSHAT
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان