08-06-2012، 18:50
سلامت-آیا كسانی را میشناسید كه از ترسهای شبانه دوران كودكی، اشباح و صداهای خوفناك خاطرهای نداشته باشند؟ شناخت ترسهای كودك در مراحل مختلف زندگی به شما والدین عزیز كمك خواهد كرد فرزندتان را آرام كنید و اشباح را سر جایشان بنشانید.
ترسهای كودك پیش از یك سالگی
* از زمان تولد تا سه ماهگی: صداهای ترسناك و سقوط
در این سن تمامی حسهای كودك كار میكند. صداهای ناگهانی و ترس از افتادن، همواره برای وی نگرانكننده است.
به محض آنكه كودك شما قدرت درك پیدا كرد، منشا صداها را به او نشان دهید و هنگامی كه بغلش میكنید، دور كمر و سرش را به گونهای در آغوش نگه دارید تا نگران افتادن نباشد.
* از سه ماهگی تا یك سالگی: جدایی از والدین و ترس از غریبهها
كودك در این سن از جدایی میترسد. گرچه این ترس معمولا در سه سالگی از بین میرود اما در هفت سالگی و با رسیدن كودك به سن مدرسه، بار دیگر آغاز میشود. كمك به كودك برای آنكه با اضطراب جدایی از والدین كنار بیاید كار سخت و طاقتفرسایی است. آموختن استقلال، درسی است كه از هنگام تولد آغاز میشود و تا آغاز نوجوانی ادامه مییابد. تنها راه كاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمیناندهنده و آرامشبخش از سوی والدین است. جملاتی مثل <حتما میام دنبالت>، <خودم مراقبت هستم>و...
كودك در این سن با دیدن قیافههای آشنا میخندد و با دیدن غریبهها گریه میكند. این ترس نشانه خوبی است. او از حالا به بعد آشنا را از غریبه تشخیص میدهد. هرگز كودك را مجبور نكنید به سمت یك شخص غریبه یا كسی كه او را میترساند، برود. به او فرصت دهید و كمكم با غریبهها آشنا شود.
ترسهای یك تا سه سالگی
ریشهیابی ترسهای كودكی
سلامت-آیا كسانی را میشناسید كه از ترسهای شبانه دوران كودكی، اشباح و صداهای خوفناك خاطرهای نداشته باشند؟ شناخت ترسهای كودك در مراحل مختلف زندگی به شما والدین عزیز كمك خواهد كرد فرزندتان را آرام كنید و اشباح را سر جایشان بنشانید.
ترسهای كودك پیش از یك سالگی
* از زمان تولد تا سه ماهگی: صداهای ترسناك و سقوط
در این سن تمامی حسهای كودك كار میكند. صداهای ناگهانی و ترس از افتادن، همواره برای وی نگرانكننده است.
به محض آنكه كودك شما قدرت درك پیدا كرد، منشا صداها را به او نشان دهید و هنگامی كه بغلش میكنید، دور كمر و سرش را به گونهای در آغوش نگه دارید تا نگران افتادن نباشد.
* از سه ماهگی تا یك سالگی: جدایی از والدین و ترس از غریبهها
كودك در این سن از جدایی میترسد. گرچه این ترس معمولا در سه سالگی از بین میرود اما در هفت سالگی و با رسیدن كودك به سن مدرسه، بار دیگر آغاز میشود. كمك به كودك برای آنكه با اضطراب جدایی از والدین كنار بیاید كار سخت و طاقتفرسایی است. آموختن استقلال، درسی است كه از هنگام تولد آغاز میشود و تا آغاز نوجوانی ادامه مییابد. تنها راه كاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمیناندهنده و آرامشبخش از سوی والدین است. جملاتی مثل <حتما میام دنبالت>، <خودم مراقبت هستم>و...
كودك در این سن با دیدن قیافههای آشنا میخندد و با دیدن غریبهها گریه میكند. این ترس نشانه خوبی است. او از حالا به بعد آشنا را از غریبه تشخیص میدهد. هرگز كودك را مجبور نكنید به سمت یك شخص غریبه یا كسی كه او را میترساند، برود. به او فرصت دهید و كمكم با غریبهها آشنا شود.
ترسهای یك تا سه سالگی
* از یك تا دو سالگی: غیرمنطقی بودن قدرتها
كودك، در این سن، كمی تخیلی است. همواره میترسد ناپدید شود بدون آنكه ردی از او باقی بماند. او نمیتواند حقیقت را از تخیل تشخیص دهد. به همین دلیل همواره میترسد آب حمام او را با خود ببرد، درون چاه توالت بیفتد یا جاروبرقی او را ببلعد! والدین باید تمامی این پدیدهها را برای كودك خود توضیح دهند. به او نشان دهند، یك جاروبرقی چگونه روشن و خاموش میشود و در نهایت اشیایی كه جاروبرقی به درون میكشد، در كجا جمع میشوند. اشیای درون پاكت جارو را بیرون آورده و اندازهها را به كودك نشان دهند.
* از دو تا سه سالگی: تاریكی
ترس از تاریكی تقریبا ترسی شایع است. تخیل كودك در این مورد بسیار خوب كار میكند. تخیل، جدایی از والدین و تاریكی در این سن دست به دست هم داده و كودك را وحشتزده میكنند. هرگز به ترس كودكتان نخندید. شب كه میشود در اتاقش را كمی باز بگذارید تا روشنایی راهرو، اتاقش را كمی روشن كند. در صورت لزوم چراغ خواب را در جایی قرار دهید كه ایجاد سایههای بلند نكند. در صورتی كه كودك شما نصف شب از خواب پرید و ترسید، كنارش بنشینید و بگویید:< بابا و مامان اینجان، خرس كوچولو رو محكم بغل كن و بخواب، هیچ اتفاقی نمیافته.>
كودك وقتی به شش سالگی نزدیك میشود، فكرهای وحشتآور را از خود دور میكند و كمكم ترسش از تاریكی میریزد.
از سه تا شش سالگی
* مخلوطی از ترسها
در این سن، كودك، موجودی بسیار ترسو است. از همه بدتر اشباح و غولهای زیر تخت، درون كمد، پشت در، پنجره و... او را میترسانند.
استفاده از پودرهای غولكش! یا عطرهای شكار اشباح! برای تلقین به كودك كه او برنده ماجراست، كافی است. در این باره زیادهروی نكنید. به كودكتان بفهمانید كه این موجودات تخیلی هستند و ترس او وقتی بزرگتر شود، از بین میرود.
* بیماری یا مرگ والدین
زندگی، تولد، بیماری و مرگ، از جمله موضوعات جالب برای كودك در این سن است. او خیلی زود میفهمد كه مرگ برای همه پیش میآید و این مساله او را میترساند. معمولا در این سن، همه كودكان از مادرشان میپرسند: <مامان تو كی میمیری؟>
بهترین جوابی كه كودك را آرام میكند، این است: <خیلی سال دیگه وقتی زندگیم تموم میشد.>
* ترس از گم شدن
در این سن كودك، كمكم به آسیبپذیری و ناتوانی خود در اداره كردن زندگیاش پی میبرد. میخواهد جهان را بكاود و ناشناختهها را دریابد و در عین حال، حس میكند به كمك دیگران نیازدارد.
به كودكتان یاد دهید اسم، فامیل و سنش را كاملا واضح حفظ كند. به او بگویید، اگر گم شده چه باید بكند. تاكید كنید، سر جایش بایستد و تكان نخورد و هرگز با یك عابر پیاده غریبه جایی نرود.
از شش تا 12 سالگی
* نگاه دیگران
كودك، در این سن، از سرزنشها گریزان است. دوستها برایش نقش مهمی ایفا میكنند. كنار گذاشته شدن از یك گروه و ناكارآمد فرض شدن برایش مضطربكننده است. دوستانش را به خانه دعوت كنید و وقایع را زیرنظر بگیرید. اجازه ندهید كودكتان از میان یك گروه، كنار گذاشته شود. درصورت مشاهده چنین اتفاقی، دخالت كنید. در صورتی كه از غذاخوردن یا بازیكردن، بدش میآید، نسبت به عكسالعملهایش، هنگام بودن با دیگر بچهها توجه كنید. كودك در این سن، بسیاری از ناراحتیها و دردهایش را بروز نمیدهد.
* حرفزدن در میان عامه مردم
كودك میترسد مورد قضاوت قرار گیرد. ترس از حرفزدن در میان جمع، از همان سالهای اول مدرسه خود را نشان میدهد. در این میان آموزگار نقش مهمی در از بین بردن این ترس یا ثابت ماندن آن در شخصیت كودك ایفا میكند.
كودكتان را مجبور كنید با مردم حرف بزند. از او بخواهید آخرین داستانی را كه خوانده برای مادربزرگ، عمه یا خالهاش تعریف كند.
پول نان را او به نانوا بدهد. حتی میتوانید كودكتان را در كلاس تئاتر یا موسیقی و آواز ثبت نام كنید.
پس از 12 سالگی
* خداحافظ ترسهای كودكی!
از این سن به بعد، بزرگترین ترسهای دوران كودكی، كمكم فراموش میشوند و در عوض جای خود را به آشفتگیهای دوران نوجوانی بهویژه ناراحتیهای مربوط به بدن میدهند (من زشتم، خیلی لاغرم، خیلی چاقم، دماغم درازه و....)
این سن، سن تعارضات است سنی سخت و نگرانكننده. دورانی كه فرزندمان از كودكی فاصله میگیرد تا كمكم به دنیای بزرگتر و ترسهایشا قدم بگذارد!
آیا کابوس ها و ترس های دوران کودکی طبیعی است یا خیر؟
كودكی سنی است كه مغز در آن به بینظمی و به هم ریختگی دچار میشود و در نتیجه، كودك مدام كابوس میبینید. البته در صورتی كه كودك كابوسهای متفاوت و پراكنده میبیند جای نگرانی نیست، ولی در صورتی كه یك كابوس هر روز برایش تكرار شود، كودك بیماریی دارد كه باید منشا آن را جست و جو كرد.
بهترین راه این است كه از كودك بخواهید كابوس خود را نقاشی كند و داستان آن را برایتان تعریف كند. اگر چیزی معنی نداشت، سعی نكنید بیجهت به آن معنی ببخشید. در صورتی كه كابوسها مدام تكرار شدند حتما با یك روانشناس كودك مشاوره كنید.
ترسهای كودك پیش از یك سالگی
* از زمان تولد تا سه ماهگی: صداهای ترسناك و سقوط
در این سن تمامی حسهای كودك كار میكند. صداهای ناگهانی و ترس از افتادن، همواره برای وی نگرانكننده است.
به محض آنكه كودك شما قدرت درك پیدا كرد، منشا صداها را به او نشان دهید و هنگامی كه بغلش میكنید، دور كمر و سرش را به گونهای در آغوش نگه دارید تا نگران افتادن نباشد.
* از سه ماهگی تا یك سالگی: جدایی از والدین و ترس از غریبهها
كودك در این سن از جدایی میترسد. گرچه این ترس معمولا در سه سالگی از بین میرود اما در هفت سالگی و با رسیدن كودك به سن مدرسه، بار دیگر آغاز میشود. كمك به كودك برای آنكه با اضطراب جدایی از والدین كنار بیاید كار سخت و طاقتفرسایی است. آموختن استقلال، درسی است كه از هنگام تولد آغاز میشود و تا آغاز نوجوانی ادامه مییابد. تنها راه كاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمیناندهنده و آرامشبخش از سوی والدین است. جملاتی مثل <حتما میام دنبالت>، <خودم مراقبت هستم>و...
كودك در این سن با دیدن قیافههای آشنا میخندد و با دیدن غریبهها گریه میكند. این ترس نشانه خوبی است. او از حالا به بعد آشنا را از غریبه تشخیص میدهد. هرگز كودك را مجبور نكنید به سمت یك شخص غریبه یا كسی كه او را میترساند، برود. به او فرصت دهید و كمكم با غریبهها آشنا شود.
ترسهای یك تا سه سالگی
ریشهیابی ترسهای كودكی
سلامت-آیا كسانی را میشناسید كه از ترسهای شبانه دوران كودكی، اشباح و صداهای خوفناك خاطرهای نداشته باشند؟ شناخت ترسهای كودك در مراحل مختلف زندگی به شما والدین عزیز كمك خواهد كرد فرزندتان را آرام كنید و اشباح را سر جایشان بنشانید.
ترسهای كودك پیش از یك سالگی
* از زمان تولد تا سه ماهگی: صداهای ترسناك و سقوط
در این سن تمامی حسهای كودك كار میكند. صداهای ناگهانی و ترس از افتادن، همواره برای وی نگرانكننده است.
به محض آنكه كودك شما قدرت درك پیدا كرد، منشا صداها را به او نشان دهید و هنگامی كه بغلش میكنید، دور كمر و سرش را به گونهای در آغوش نگه دارید تا نگران افتادن نباشد.
* از سه ماهگی تا یك سالگی: جدایی از والدین و ترس از غریبهها
كودك در این سن از جدایی میترسد. گرچه این ترس معمولا در سه سالگی از بین میرود اما در هفت سالگی و با رسیدن كودك به سن مدرسه، بار دیگر آغاز میشود. كمك به كودك برای آنكه با اضطراب جدایی از والدین كنار بیاید كار سخت و طاقتفرسایی است. آموختن استقلال، درسی است كه از هنگام تولد آغاز میشود و تا آغاز نوجوانی ادامه مییابد. تنها راه كاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمیناندهنده و آرامشبخش از سوی والدین است. جملاتی مثل <حتما میام دنبالت>، <خودم مراقبت هستم>و...
كودك در این سن با دیدن قیافههای آشنا میخندد و با دیدن غریبهها گریه میكند. این ترس نشانه خوبی است. او از حالا به بعد آشنا را از غریبه تشخیص میدهد. هرگز كودك را مجبور نكنید به سمت یك شخص غریبه یا كسی كه او را میترساند، برود. به او فرصت دهید و كمكم با غریبهها آشنا شود.
ترسهای یك تا سه سالگی
* از یك تا دو سالگی: غیرمنطقی بودن قدرتها
كودك، در این سن، كمی تخیلی است. همواره میترسد ناپدید شود بدون آنكه ردی از او باقی بماند. او نمیتواند حقیقت را از تخیل تشخیص دهد. به همین دلیل همواره میترسد آب حمام او را با خود ببرد، درون چاه توالت بیفتد یا جاروبرقی او را ببلعد! والدین باید تمامی این پدیدهها را برای كودك خود توضیح دهند. به او نشان دهند، یك جاروبرقی چگونه روشن و خاموش میشود و در نهایت اشیایی كه جاروبرقی به درون میكشد، در كجا جمع میشوند. اشیای درون پاكت جارو را بیرون آورده و اندازهها را به كودك نشان دهند.
* از دو تا سه سالگی: تاریكی
ترس از تاریكی تقریبا ترسی شایع است. تخیل كودك در این مورد بسیار خوب كار میكند. تخیل، جدایی از والدین و تاریكی در این سن دست به دست هم داده و كودك را وحشتزده میكنند. هرگز به ترس كودكتان نخندید. شب كه میشود در اتاقش را كمی باز بگذارید تا روشنایی راهرو، اتاقش را كمی روشن كند. در صورت لزوم چراغ خواب را در جایی قرار دهید كه ایجاد سایههای بلند نكند. در صورتی كه كودك شما نصف شب از خواب پرید و ترسید، كنارش بنشینید و بگویید:< بابا و مامان اینجان، خرس كوچولو رو محكم بغل كن و بخواب، هیچ اتفاقی نمیافته.>
كودك وقتی به شش سالگی نزدیك میشود، فكرهای وحشتآور را از خود دور میكند و كمكم ترسش از تاریكی میریزد.
از سه تا شش سالگی
* مخلوطی از ترسها
در این سن، كودك، موجودی بسیار ترسو است. از همه بدتر اشباح و غولهای زیر تخت، درون كمد، پشت در، پنجره و... او را میترسانند.
استفاده از پودرهای غولكش! یا عطرهای شكار اشباح! برای تلقین به كودك كه او برنده ماجراست، كافی است. در این باره زیادهروی نكنید. به كودكتان بفهمانید كه این موجودات تخیلی هستند و ترس او وقتی بزرگتر شود، از بین میرود.
* بیماری یا مرگ والدین
زندگی، تولد، بیماری و مرگ، از جمله موضوعات جالب برای كودك در این سن است. او خیلی زود میفهمد كه مرگ برای همه پیش میآید و این مساله او را میترساند. معمولا در این سن، همه كودكان از مادرشان میپرسند: <مامان تو كی میمیری؟>
بهترین جوابی كه كودك را آرام میكند، این است: <خیلی سال دیگه وقتی زندگیم تموم میشد.>
* ترس از گم شدن
در این سن كودك، كمكم به آسیبپذیری و ناتوانی خود در اداره كردن زندگیاش پی میبرد. میخواهد جهان را بكاود و ناشناختهها را دریابد و در عین حال، حس میكند به كمك دیگران نیازدارد.
به كودكتان یاد دهید اسم، فامیل و سنش را كاملا واضح حفظ كند. به او بگویید، اگر گم شده چه باید بكند. تاكید كنید، سر جایش بایستد و تكان نخورد و هرگز با یك عابر پیاده غریبه جایی نرود.
از شش تا 12 سالگی
* نگاه دیگران
كودك، در این سن، از سرزنشها گریزان است. دوستها برایش نقش مهمی ایفا میكنند. كنار گذاشته شدن از یك گروه و ناكارآمد فرض شدن برایش مضطربكننده است. دوستانش را به خانه دعوت كنید و وقایع را زیرنظر بگیرید. اجازه ندهید كودكتان از میان یك گروه، كنار گذاشته شود. درصورت مشاهده چنین اتفاقی، دخالت كنید. در صورتی كه از غذاخوردن یا بازیكردن، بدش میآید، نسبت به عكسالعملهایش، هنگام بودن با دیگر بچهها توجه كنید. كودك در این سن، بسیاری از ناراحتیها و دردهایش را بروز نمیدهد.
* حرفزدن در میان عامه مردم
كودك میترسد مورد قضاوت قرار گیرد. ترس از حرفزدن در میان جمع، از همان سالهای اول مدرسه خود را نشان میدهد. در این میان آموزگار نقش مهمی در از بین بردن این ترس یا ثابت ماندن آن در شخصیت كودك ایفا میكند.
كودكتان را مجبور كنید با مردم حرف بزند. از او بخواهید آخرین داستانی را كه خوانده برای مادربزرگ، عمه یا خالهاش تعریف كند.
پول نان را او به نانوا بدهد. حتی میتوانید كودكتان را در كلاس تئاتر یا موسیقی و آواز ثبت نام كنید.
پس از 12 سالگی
* خداحافظ ترسهای كودكی!
از این سن به بعد، بزرگترین ترسهای دوران كودكی، كمكم فراموش میشوند و در عوض جای خود را به آشفتگیهای دوران نوجوانی بهویژه ناراحتیهای مربوط به بدن میدهند (من زشتم، خیلی لاغرم، خیلی چاقم، دماغم درازه و....)
این سن، سن تعارضات است سنی سخت و نگرانكننده. دورانی كه فرزندمان از كودكی فاصله میگیرد تا كمكم به دنیای بزرگتر و ترسهایشا قدم بگذارد!
آیا کابوس ها و ترس های دوران کودکی طبیعی است یا خیر؟
كودكی سنی است كه مغز در آن به بینظمی و به هم ریختگی دچار میشود و در نتیجه، كودك مدام كابوس میبینید. البته در صورتی كه كودك كابوسهای متفاوت و پراكنده میبیند جای نگرانی نیست، ولی در صورتی كه یك كابوس هر روز برایش تكرار شود، كودك بیماریی دارد كه باید منشا آن را جست و جو كرد.
بهترین راه این است كه از كودك بخواهید كابوس خود را نقاشی كند و داستان آن را برایتان تعریف كند. اگر چیزی معنی نداشت، سعی نكنید بیجهت به آن معنی ببخشید. در صورتی كه كابوسها مدام تكرار شدند حتما با یك روانشناس كودك مشاوره كنید.