امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گپی با....

#1
Big Grin 
گپی با.../
بنا به درخواست های شما این هم گپی با نویسنده محبوبتان:/
خیلی از نویسندگان دوست دارند با کارگردانانی خاص کار کنند. برعکسش هم وجود دارد. خیلی از کارگردانان هم دوست دارند با نویسندگان خاصی کار کنند. «پیمان قاسم خانی» جزو آن دسته نویسنده هاست. فیلمنامه نویسی که کارش را از دهه 70 شروع کرد و با 
فیلمنامه اش برای فیلم «دختری با کفش های کتانی» رسول صدر عاملی جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. سناریویی که آنطور که خودش می گوید، جزو تجربه های خوبش نیست./
مجموعه های طنز «پاورچین» و «باغ مظفر»، «شب های برره»، «سن پطرزبورگ» و «ورد آقایان ممنوع» از نمونه کارهای درخشان او است. /




خیلی ها پیمان قاسم خانی را به عنوان یک نویسنده صاحب ایده و خوش فکر می شناسند که کارهای لبه تیغی زیادی می کند، و اتفاقا اینها جزو آن کارهایی هستند که مثل «ورود آقایان ممنوع» به شبکه های خانگی می روند... نوشتن یک طرح برای شما چطور اتفاق می افتد؟/
- واقعا مسئله خوبی را اشاره کردید. بگذارید از طرح چند تا از این فیلم ها برایتان بگویم. طرح سناریوی «ورود آقایان ممنوع» ایده اش از آقای منوچهر محمدی بود. منتها شیوه ای که من در مواجهه با این ایده ها دارم، این است که باید چیزی در آن ایده ها پیدا کنم که من را جذب کند. این ایده ها باید بتوانند در ذهن من به اصطلاح سوار یک تم خاص شوند که در چشم انداز من برایم جذاب به نظر برسند. «ورود آقایان ممنوع» هم جزو این دسته بود. وقتی گفتند یک معلمی است که به عشق اعتقاد ندارد اما معنی عشق را به مرور 
می فهمد، فکر کردم که خب این تغییر ظاهری اش اما تغییر باطنی اش چقدر می تواند جذاب باشد؟ منظورم این است که من پروسه خاصی در ذهنم نیست باب اینکه این تم ها چطور می آیند یا ... اما می دانم داستانی جلبم می کند که در بن مایه های خودش یکی از تم های مورد علاقه من را بتواند داشته باشد./




درباره خود پیمان .../
تو خیلی اخلاق گرایی درسته ... ؟/
- من کلا در زندگی اخلاق گرا هستم. من دایره رفت و آمد خیلی بسته ای دارم. به خاطر همین و بدون هیچ حرف اضافه ای باید بگویم این روابط سینمایی را 
نمی شناسم. این شانس را دارم که با آدم هایی کار می کنم که دوست شان دارم. به خاطر همین نه در کارهایم تنشی به وجود می آید و نه ... رفت و آمد آنچنانی ندارم و تا با کسی دوست نباشم، وارد رابطه نمی شوم. در واقع اصلی دارم که خط و مرزش برای خودم و دیگران مشخص است. مثلا خیلی از دوستانی که فیلمنامه شان را به من می دهند که بخوانم، اولین شرطم این است که فیلمنامه حتما ثبت شده باشد. می گویم برای اینکه ممکن است من یک درصد و حتی کمتر از یک درصد شخصیت پلیدی باشم و فیلمنامه را بدزدم، پس بهتر است قبل از اینکه من بخوانم، فیلمنامه ثبت شده باشد تا خیال نویسنده اش راحت باشد. به هر صورت من اینطور آدم اخلاق گرایی هستم./


این آدم اخلاق گرای سینما ، وضع سینمای امروز را چطور می بینید؟/
- من زیاد سینما نمی روم ... شرایط سینمای ایران را براساس شنیده هایم می توانم بگویم. آنچه هست خرابی وضع دخل و خرج است. بالاخره سینما باید به سمتی برود که یک عده که کارشان را در این سینما کمتر بلد هستند، حذف شوند و در این مسیر نباید اصلا شوخی داشت. وقتی فیلم هایشان ضرر می کنند باید اوت شوند و بروند. البته این در سینمای تجاری مصداق دارد وگرنه سینمای هنری که مخاطب خودش را دارد. در کنار این خبرهایی که از جشنواره فجر امسال 
می شنوم و خیلی خوب است، ظهور فیلم اولی هایی است که می شود خیلی بهشان امیدوار بود. شاید اینها بتوانند منشاء اتفاق های خوبی بشوند. /


تو جزو نویسندگان کلاسیک سینمای ایران هستی. سناریوها در همین قالب کلاسیک، شروع، وسط، پایان دارند. این شاید مشخص ترین ویژگی کارهایی است که مردم از شما دیده اند./
- بله، خب من کلاسیک نویس هستم. دوبار این تجربه را داشته ام و متاسفانه هر دو بار هم جزو بهترین تجربیات زندگی ام نبوده. یکی در «نقاب» و یکی در «دختری با کفش های کتانی» که کاملا غیرکلاسیک هستند. اتفاقا فیلمنامه هایشان را دوست داشتم. مثلا نصفی از فیلمنامه «دختری با کفش های کتانی» مال من است. تا آنجا که داستان وارد شرایط اپیزودیک 
می شود و یک خانم کولی وارد داستان می شود، مال من نیست. آخرش، داستان دوباره مال من نیست. من داستان را نوشتم و آقای فرهودی آن را بازنویسی کرد. /


امروزه اجازه می دهی کسی دست به متنت ببرد یا ... ./
- نه، هر اتفاقی هم که قرار است بیفتد یا هر نوع تغییراتی حتما با توافق خود من شکل می گیرد. وقتی می گویم خوشحالم با آدم هایی کار می کنم که زبان هم را می فهمیم، دقیقا به همین دلیل است. مثلا من با آقای تبریزی قبلا کار کردم یا با سروش صحت که خیلی کار کردیم. همدیگر را می شناسیم و درباره یک پلان ممکن است با هم ساعت ها گپ بزنیم تا آن فرمی که می خواهیم از کار دربیاید اما خارج از این محدوده هرگز./


با مهران مدیری چطور؟ خیلی ها می گویند به خاطر این دخالت ها بین شما اختلاف افتاده است؟/


- اصلا. اولا که من و مهران همانطور که گفتم هیچ اختلافی با هم نداریم و فکر می کنم این حرف ها زاییده توهماتی است که فکر می کنند اگر تیمی یک روز با هم کار نکردند، حتما اختلاف دارند که خب از اساس این فرضیه غلط است. مهران به هیچ عنوان در کار و متن من دخالت نمی کرد. البته طبیعی است که او به عنوان یک طنزپرداز و بازیگر مزه هایی داشت که همیشه 
می توانست نمک به کار اضافه کند، اما تغییراتی که ساختمان کار من را به هم بریزد مطلقا هیچ وقت اتفاق نمی افتاد. هیچ وقت ادعای نویسندگی نداشت. سریال به نظرم موقعیت معرکه ای است برای اینکه با تعداد بسیار بالایی از مخاطب ارتباط برقرار کنی ولی از طرف دیگر خیلی انرژی می خواهد و تیم نویسنده های خوب و هماهنگ./


پیمان، مهراب را خیلی هل می دهد برای نوشتن و در واقع هوایش را دارد. چرا اینقدر اصرار داری که این اتفاق بیفتد؟/
- بله، کاملا درست می گویی. مهراب اصلا خوشش نمی آید از فیلمنامه نویسی. این را همه جا گفته است. واقعیتش این است که در تمام این سال ها کسی که خیلی از نظر فکری به من نزدیک بود و چشم بسته زبان هم را می فهمیم، مهراب است. وقتی یک سکانس را می نویسد، من دقیقا می بینم با کمی بالا و پایین اگر من هم می نوشتمش چنین چیزی می شد./


تو فیلمنامه نویسی و فوت و فن اش را یادش دادی؟/
- بله، مهراب فوق لیسانس نقاشی دارد و از طریق طراحی صحنه وارد این کار شد و شروعش با مدیری بود. یک کار آیتمی با مدیری انجام می داد به عنوان مدیر صحنه. چند سوژه به مهران پیشنهاد داد و مهران هم گفت خودت بنویس شان. نوشت و رفت به گروه نویسندگان و بعد من توی «پاورچین» از متن هایش استفاده کردم. مهراب ذهن بسیار خلاق و مخ به شدت فانتزی دارد. «پاورچین» و شکل آن طنز بدون مهراب واقعا شدنی نبود، ولی خب علاقمند نیست به ماجرا و به خاطر همین جاه طلبی هم ندارد و من برای نوشتن «دزد و پلیس» واقعا توی سرش زدم که تنهایی بنویسد./


در حاشیه.../


شقایق دهقان همسر مهراب و بهاره رهنما همسر پیمان است. پیمان می گوید: «یکی از شایعات شاخداری که ممکن است بشنوم، اختلاف این دو نفر است. من و مهراب ممکن است گاهی توی سر و کله هم بزنیم اما واقعا علاقه بهاره و شقایق به هم آنقدر زیاد است که گاهی برای خود ما هم عجیب است!»/


متفاوت ترین و خواندنی ترین گپ ها با اهالی دنیای تصویر را از ما بخواهید./
با اونی باش که با اومدنش واسم یه شب آروم نزاشت... crying
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان