امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بيوگرافي و اشعار كوتاه توماس هاردي

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بيوگرافي و اشعار كوتاه توماس هاردي 1

جزئيات طرح شده دراين توصيف همگي به شكل يافتن فضاي ذهني ماليخوليايي و سردِ شعر ياري مي‌رسانند، تا جايي كه، پرسوناي شعري، در ادامه، از معشوقي كه وي را....


توماس هاردی (١٨٤٠- ١٩٢٨) از مهمترین نویسندگان دوره ی ویکتوریا -انتهای سده ی نوزدهم - در انگلستان است. در ایران بسیاری از رمان های همچون "جود تاریک"، "یک جفت چشم آبی"، "به دور از مردم شوریده"، "تس دروبویل" ترجمه شده است. عموما ً وی را به عنوان رمان نویسی با گرایش ناتورالیستی بر می شمارند، با این حال، امروز که به شعرهای وی دقت می کنیم، جهان هنری ِ حقیقتا ً ژرف و بدیعی را در می یابیم. در شعر، او زبان متداول زمان خود را با عناصر کهن گرایانه (archaic) به خوبی در می آمیزد و از این رَه، به شیوه ی بیان دلخواه خود دست می یابد. افزون بر این، برخی از تصاویر در اشعار وی بسیار تأمل برانگیز و تأثیر گذارند، برای نمونه در شعر "در هم شدن ِ دو" (The Convergence of the Twain) که نگاهی ست به فاجعه ی غرق شدن کشتی تایتانیک، در آغاز شعر وی منظره ای را توصیف می نماید حاکی از کشتی مدفون در اعماق، به این شکل:
"در پرت افتادگی دریا
دور و ژرف از نخوتِ آدمی
و غرور زندگی که طرح آن را ریخته بود
بی هیچ جنبشی، او آرمیده است
تالارهایی از فولاد، هیزم پشته ی
آتش سمندرگون ِ او
که اینک خاموش و
جریانی سرد که رشته می شود و بعد
به نغمه ی چنگِ موج آور باز می گردد..."
همچنین در آمیختن مؤلفه هایی مانند تصادف، بخت، بی اعتنایی طبیعت به سرنوشت انسان، که با تصاویر و لحن پرتوانی تلفیق شده است، به شعر وی کیفیّتی ماندگار و منحصر به فرد می دهد. معمولا ً شعرهای او با وصفی دقیق، با زبانی پرداخته و متناسب، آغاز می شوند و فضایی حاکی از مالیخولیا یا اضطراب را مجسم می کنند. در شعری به نام "آهنگ های بی اثر" (Neutral Tones)، پرسونای شعری این گونه عشقی قدیمی را فرایاد می آورد:
"درنگ کردیم کناردریاچه اندکی
و خورشید سفید بود، گویی نفرین خدا باشد
و برگی چند بر زمین گرسنه افتاده بودند
خاکستری رنگ و از درختِ زبان گنجشکی..."
جزئیات طرح شده دراین توصیف همگی به شکل یافتن فضای ذهنی مالیخولیایی و سردِ شعر یاری می رسانند، تا جایی که، پرسونای شعری، در ادامه، از معشوقی که وی را همراهی می کرده ست و در آن زمان در آستانه ی سردی رابطه و فروکشیدن شعله ی عشق بوده است، این گونه یاد می کند:
"مرده ترین ِ چیزها بود
در دهان ِ تو خندیدن
زنده آن قدَر که توان ِ مردنش باشد
و این گونه بود، که نیش خندی از تلخی
آنی برفت، چون پرنده ای شوم با بال های باز..."
به هر ترتیب، هاردی امروزه نه فقط به سبب رمان های بی بدیلش که به خاطر ِ شعرهایی هنرورانه و آکنده از ژرف بینی نیز ازمهمترین میراث داران ادبیات انگلیسی محسوب می شود. در شعر او نیز مانند سلف ویکتوریایی وی، اِی. ای. هوسمن (A. E. Housman) نوعی اندیشه ی اپیکوری – خیامی به چشم می خورد که بیشتر بر تألمات و دشواری های هستی و بی سرانجامی آن تأکید دارد. نباید از نظر دور داشت که ادوارد فیتزجرالد نیز در همین دوره رباعیات خیام را به انگلیسی بر می گرداند. هاردی در شعری تحت عنوان ِ "بخت" (Hap)، این گونه می سراید:
" خدایی کینه شاد هم اگر
مرا از اوج آسمان
می خواند و می خندید که:
"هان، ای تو، موجودَکِ رنجیده حال
هشدار که غم تو مرا مایه ی سرمستی است
و زیان ِعشق ِ تو سودِ نفرتِ من."
پس آنگاه من تاب می آوردم
می پیچیدم سخت به خود و جان می دادم
خشکیده تن از احساس ِ خشمی به ناحق
نیم آسوده که وجودی
با- زورمندانگی- تر از من
مرا به سرشکی که افشاندم
خوش تر داشته و کیفر داده است.
اما چنین نیست..."
شعری که در این جا از وی ترجمه شده نیز، نشان دهنده ی همین نظرگاه وی درقبال سرنوشت و زندگی ست. عنصر تصادفِ صرف (crass casualty) سرنوشت آدمیان را تعیین می کند، و آن دو تن که می توانستند در می خانه ای یکدیگر را به صرف یک نوشیدنی دعوت کنند و همکلام شوند، در جنگی به کشتن یددیگر روی می آورند.
مردی كه او كشت مترجم: مینا جلالی فراهانی
اگر من و او در مسافر خانه ای قدیمی و كهن
همدیگر را می دیدیم،
می نشستیم و به چند پیمانه
لبی تر می كردیم!
اما آراسته چون سربازی پیاده،
و چهره در چهره هم خیره،
به او شلیك كردم، همان گونه كه او به من،
و در جا كشتمش.
من او را با گلوله ای كشتم،چرا كه
چرا كه دشمن من بود،
فقط همین: او دشمن راه من بود،
به اندازه ی كافی واضح است، اگرچه
شاید، بی درنگ انگاشته بود كه
در ارتش ثبت نام كند درست مانند من
چون بیكار بود و لوازم كارش را فروخته بود
دلیل دیگری وجود نداشت.
آری؛ جنگ چیز عجیب و غریبی ست!
تو كسی را به گلوله میزنی
كه اگر در كافه ای میدیدی اش، مهمانش می كردی،
و یا به نیم سكه ای كمكش.
^__^

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بيوگرافي و اشعار كوتاه توماس هاردي 1

پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان