امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

طمع دکتر

#1
[sub]پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت[/sub]
[sub]با سرعت وارد دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.[/sub]
[sub]بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.[/sub]
[sub]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.[/sub]
[sub]پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.[/sub]
[sub]خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم[/sub]
[sub]پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.[/sub]
[sub]اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:[/sub]
[sub]این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.[/sub]
[sub]صبح روز بعد…[/sub]
[sub]همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید[/sub]
طمع دکتر 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ ، حقوقدان انجمن ، AعطریناA ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ
آگهی
#2
خوب بود سپاااااااااااااسHeart
Heart Heart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart داستان های آموزنده نوه باهوش, طمع دکتر, برنده واقعی کیست ؟, روبان آبی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان