امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه وسوسه

#1
- پسرم من وقتی با تو خداحافظی کردم و رفتم, تو همین کوچه دیدم پسر جوانی داره رد می‌شه و از طرف دیگه کوچه دختر جوانی داره میاد. به دل پسر انداختم که سرش رو بلند کنه و به دختر نگاه کنه. خلاصه 5 روز اول سعی کردم این پسر به آن دختر فکر کنه و طی این 5 روز پسر توی کوچه دنبال دختر راه می‌افتاد, ولی دختر حاضر نمی‌شد باهاش حرف بزنه. 5 روز دوم روی دختر کار کردم تا حاضر شد بالاخره لبخندی به پسر بزنه. با لبخند دختر, پسر امیدوار شد و من هم روی او کار کردم تا یک نامه فدایت شوم برای دختر بنویسد. این هم از 5 روز سوم. 5 روز بعدی صرف این شد که دختر رضایت بدهد تا جواب نامه پسر را بدهد و با او حرف بزند. تا اینجا شد 20 روز.
- خب, ادامه بده.
- عجله نکن پسرم. 5 روز بعد پسر را آماده کردم که به دختر پیشنهاد بدهد و در این مدت پسر با دختر بیرون می‌رفت و مدام اصرار می‌کرد که دختر به خانه‌شان برود ولی هر چه پسر اصرار می‌کرد که من دوستت دارم, بیا کسی خانه نیست و مساله‌ای ندارد, دختر نمی‌پذیرفت. 5 روز آخر من به کمک پسر رفتم و روی دختر کار کردم تا بالاخره به تقاضای پسر جواب مثبت داد و به خانه او رفت.
- همین! من این همه جنایت و ##### کردم و تو فقط همین یه کار رو کردی؟!
- تو متوجه نیستی پسرم. از همین اقدام من حرامزاده‌ای به وجود میاد که تموم آنچه تو کردی را انجام خواهد داد!
می‌دانید, من فکر می‌کنم اون دختر اصلاً روابط اجتماعی قوی نداشت که شیطان بینوا را 30 روز به زحمت انداخت! شایدم روابط اجتماعی پسر ضعیف بوده! اصلاً به من چه مربوط. من باید روی روابط اجتماعی خودم کار کنم! تا بابا اینقدر سرزنشم نکند...
^__^

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان کوتاه وسوسه 1

پاسخ
 سپاس شده توسط shawkila
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان