نظرسنجی: نظرتون در مورد صادق هدایت چیست؟
این نظرسنجی بسته شده است.
از آثار و عقاید هدایت متنفرم
42.86%
3 42.86%
بهآثار و عقاید او علاقه دارم
57.14%
4 57.14%
او را نمی شناسم
0%
0 0%
در کل 7 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صادق هدایت نماد بی فرهنگی وبیمار روانی(بخش دوم)

#1
صادق هدايت، آيينة تمام نماي شبه‌مدرنيتة بيمار ايران
نويسنده: شهريار - زرشناس

● منبع: ماه نامه - ورا - 1381 - دی و بهمن


در سال‌هاي اخير كه مظاهر فرهنگ و ادبيات و آداب و عادات و آراء و مشهورات شبه‌مدرنيتة بيمار و بحران‌زدة ايران متأسفانه درحال احياء و قوت‌يابي مجدد هستند و تقريباً مي‌توان صورتي از مشهورات تجددگرايي سطحي را گفتمان هژمنوتيك يا مسلط بسياري از فضاها و محافل كشور دانست،‌ داستان‌نويسان نمايندة شبه‌مدرنيته نيز پس از يكي‌دو دهه حاشيه‌نشيني، توسط كانون‌هاي سرمايه‌ و قدرت و تبليغات به مركز صحنة ادبيات كشور رانده مي‌شوند. وقتي قرار باشد ميراث ادبيات سترون شبه‌مدرنيست ايران احياء گردد تا از طريق آن زنجيرة احياء مجدد مظاهر غرب‌زدگي سطحي در حوزة ادبيات داستاني و مطبوعات به موازات ديگر قلمروهاي فرهنگي و اقتصادي و حتي سياسي، تكميل شود بي‌ترديد قبل از آنكه نويسندگان تازه‌كار دست‌پروردة محافل ادبي روشنفكرزده به عنوان محور و كانون تبليغات مطرح شوند، نسل بنيانگذار و پيشتاز و زمينه‌ساز اين جريان است كه در مركز تبليغات و توجهات قرار مي‌گيرد.
صادق هدایت نماد بی فرهنگی وبیمار روانی(بخش دوم) 1

يكي از دلائل تلاش سازمان‌يافتة يكي‌دو سالة اخير جهت برگزاري جلسات ادواري يادواره و بزرگداشت براي صادق هدايت، و انتشار آثار متعدد ژورناليستي دربارة زندگي و آراء و آثار او، همين امر است.

آنچه دربارة صادق هدايت گفته و يا نوشته مي‌شود تقريباً تماماً مدح و ستايش اوست. من با تجليل يا ستايش از يك داستان‌نويس مخالفتي ندارم. بلكه محور بحث و سخنم اين است كه ارزيابي ما از يك داستان‌نويس يا متفكر يا شخصيت تاريخي بايد رنگ‌وبويي از جامع‌نگري داشته باشد و به‌ويژه در تبيين مقام يك رمان‌نويس، بايد او را در نسبت با عالم تاريخي، فرهنگي‌اي كه در آثار او ظاهر گرديده است سنجيد. با صرف مداحي در خصوص يك نويسنده، نسبت او با تاريخ ما و افق عالمي كه در آن به سر مي‌بريم و وجوه و شئون از آن عالم كه در آثار آن نويسنده نيز ظاهر گرديده است،‌ به هيچ روي روشن نمي‌شود. گمان مي‌كنم تبيين نقادانه بسيار ارزشمندتر از مشاطه‌گري ژورناليستي مبتني بر اغراض سياسي است. آنچه كه در اكثر آثار و كتبي كه دربارة هدايت و گلشيري و شاملو و ديگران منتشر مي‌شود يا در سخنراني‌ها و يادواره‌ها بيان مي‌گردد، نقد و ارزيابي جدي نيست، مشاطه‌گري به منظور پيشبرد اغراض خاص است. و اين امر خلاف شأن بحث منصفانة نظري و نقد عالمانه است.

"...اكثر داستان‌هاي هدايت (اعم از مثلث آثار سوررئاليستي او: “زنده‌بگور” (1309)، “سه‌قطره‌خون” (1311) و “بوف‌كور” (1315) و يا آثار رئاليستي وي نظير آثاري چون “عروسك پشت‌پرده” از مجموعه “سايه‌روشن” (1311)، “طلب آمرزش” از مجموعه “سه‌قطره‌خون” و حتي داستاني چون “داش‌آكل”) داراي مضامين نيست‌انگارانه، وهم‌آلود، مأيوس، بيمارگونه و ضداخلاقي هستند. در واقع صادق هدايت نماينده و سخنگو و بلكه بنيانگذار ادبيات بيمار مأيوس نيست‌انگار دين‌ستيز و اخلاق‌گريز شبه‌مدرن ايران است. نيهيليسم او، نيست‌انگاري جامعهٔ تكنولوژيك و اسير فضاي سرد از خودبيگانهٔ كافكائي نيست، بلكه نيهيليسم ويران، ورشكسته، برزخي و بي‌هويت شبه‌مدرنيته بيمار ايران است. هدايت از تمدن كلاسيك ايران پس از اسلام بريده است و هيچ مأوا و مجلا و امكان و افق و چشم‌اندازي در مدرنيتة سطحي مقلد ندارد و لذا از آنجا رانده و از اينجا مانده است.

4.زبان داستاني هدايت، زباني ركيك و فحاش است و گويي آدمي را يكسرده در شكم و اسافل اعضاء تعريف مي‌كند. در اين زبان، اثري از نزاكت ادبي و پختگي نثر و حتي رعايت اصول درست‌نويسي زبان فارسي ديده نمي‌شود. نثر هدايت مثل روان او آشفته و شلخته است و صبغهٔ آلودگي و تلخي و بيماري دارد ..."(این گزیده ای از مقاله ی صادق هدايت، آيينة تمام نماي شبه‌مدرنيتة بيمار ايران پیشنهاد میشود به سایتhttp://www.sa-hedayat.blogfa.com/post-17.aspxبروید و کاملش را مطالعه نمایید)
غرب زدگی هدایت و اظهار حقارتش در مقابل غرب
صادق هدایت به خاطر ویژگیهای خاص شخصیتی و افکارش مورد توجه خاص استعمارگران و غربیان بود . از جملهٔ این ویژگیها ، غربزدگی مفرط هدایت بود . استاد محمد رضا سرشار در کتاب "راز شهرت صادق هدایت" چنین می نویسد :

"متأسفانه اوج غربزدگی هدایت – که برای همیشه مایهٔ شرمساری هر ایرانی با غیرت خواهد بود – این است که او به این تظاهرات برای نشان دادن علاقهٔ خود به غرب و فرانسه اکتفا نکرد ؛ بلکه در عملی سخیف و دون شأنِ حتی یک فرد عامی ایرانی ، سنگهای – به گفته ای "سنگفرش" – پاریس را بوسید !

از قلم پاستور والری رادو ،‌ پژوهشگر فرانسوی ،‌ بخوانید : "تنها آرزوی او برگشت به فرانسه بود . بالاخره در دسامبر 1950 به پاریس آمد . بی شک قصد داشت در اینجا به زندگی یأس آمیز خود خاتمه دهد . در همین پاریس . جایی که آن را به حدی دوست داشت که سنگهایش را بوسیده ، خواسته بود به اضطراب ابدی و بیزاری از زندگی ، که از زمان کودکی باری بر دوش او بود ، پایان بخشد ." (یاد صادق هدایت / یک نویسندهٔ نومید / ترجمهٔ حسن قائمیان / ص 347)

هوشنگ گلشیری ، از ستایندگان و پیروان هدایت ، که خود افکار و منِشی بیش و کم شبیه او داشت ، نیز بر این موضوع صحه گذاشته است : "تعجبی نیست که چرا بعضی از منتقدان فرنگی ، این گونه نوشتن را محصول استعمال مواد مخدر دانسته اند . منتقدانی که قاطع ترین دلیلشان برای تجلیل نویسنده فقط این است که او به فرهنگ اروپایی وابسته بوده است ، و یا روزی روزگاری ، بر سنگفرش خیابانهای پاریس بوسه زده است ." (جنگ اصفهان/ش6/چاپ1346/ص204)

(راز شهرت صادق هدایت ، محمد رضا سرشار، ص141 )

برای من به عنوان یک جوان ایرانی ، خیلی سنگین است که ببینم ، غربیها برای من تعیین تکلیف می کنند و به ادبیات غنی فارسی اهانتی به این بزرگی می کنند که بزرگترین نویسندهٔ ایرانی را صادق هدایت معرفی می کنند.

سئوال اینجاست که چگونه یک انسان مأیوس از زندگی و معتاد به مواد مخدر و گرفتار انحرافات جنسی و غرب زده و ... می تواند نمایندهٔ‌ ادبیات ایران در جهان باشد . و ناراحت کننده تر از این مسئله ، این است که می بینم برخی از جوانان با غیرت ایرانی هم ، تحت تأثیر این تبلیغات ، صادق هدایت را دارای تفکر عمیق!!! و نمایندهٔ فرهنگ ایرانی!!! می دانند . و وقتی این گونه مسائل را از زندگی صادق هدایت نقل می شود ، گویی برای اولین بار است که می شنوند او واقعاً چگونه فردی بوده است .
تلاش مذبوحانه ی هدایت برای اهانت بر ائمه اطهار(ع)
توپ مرواری، جزء آخرین نوشته‏های شبه داستانی هدایت است و بازتاب دهنده افکار او در سالهای پایانی عمرش . البته این اثر افول خلاقیت ادبی و به پایان خط رسیدن او در عرصه‌ داستان نویسی را نیزـ در اثر مشكلات متعدد روانی و نیز غرقگی غیر قابل بازگشت وی در مواد مخدر و مشروبات الكلی ـ نشان می‏دهد. هدایت در این اثر عنان قلم را از كف داده، و آن را به بی‌منطق‏ترین و ركیك‏ترین تعابیری كه یك نویسنده ممكن است در یك اثر به اصطلاح ادبی، دربارهٔ یکی از ادیان الاهی ، و پیروان آن به كار ببرد، آلوده است. تنها به بریده هایی از این کتاب -از باب مشت نمونه خروار- توجه کنید:

از زبان شاه آندلس می‏آورد(توپ مرواری، صص 17ـ 16):

چرا ریختشان غمناك و موذی است و شعرشان مرثیه و آواز چُسناله است؟ چون كه با نُدبه و زوزه و پرستش اموات [ منظور ائمه اطهار، خصوصا در اینجا امام حسین(ع) است]همه‏اش سر و كار دارند. برای عرب سوسمار‌خوری كه چندین صد سال پیش به طمع خلافت تركیده ، زنده‏ها باید تمام عمر به سرشان لجن بمالند و گریه زاری بكنند [اشارة نویسنده به قیام امام حسین (ع) و واقعه کربلاست. در واقع هدایت، این قیام امام را، قیام به طمع به دست آوردن خلافت، امام حسین (ع) و یارانش را اعراب سوسمارخوار، و روضه خوانی و عزاداری برای آنان را، گریه و زاری برای چنین كسانی‌ تعبیر می نامد!]

در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی‌گند خلاست كه گویا وسیلهٔ تبلیغ برای عبادتشان [به ترادف معنی‌دار توجه كنید!] و جلب كفار است، تا با اصول[!] این مذهب خو بگیرند. بعد حوض كثیفی كه دست و پای چركین خودشان را در آن می‏شویند و به آهنگ نعرهٔ مؤذن [!]، روی زیلوی خاك‌آلود دولا و راست می‏شوند و برای خدای خونخوارشان [!] مثل جادوگران ورد و افسون می‏خوانند ... عید قربان مسلمانان با كشتار گوسفندان و وحشت و كثافت و شكنجهٔ جانوران انجام می‏گیرد. دورهٔ مردانگی و گذشت و هنرنمایی و دلاوری با رستم و هركول سپری شد، در اسلام باید از روی پهلوانانی مانند زین‌العابدین بیمار و امام‌حسین كه تكیه به نیزه غریبی می‏كند گرده [:گرته] برداشت.

...و پیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را می‏فرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد[!] و آن قدر از آنها قتل عام بكند كه تا زانوی اسبش در خون موج بزند. ...

...مسلمان مؤمن دوآتشه كسی است كه به امید لذتهای موهوم‏ شهوانی و شكم‌پرستی آن دنیا با فقر و فلاكت و بدبختی عمر را به سر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه‏اش زیر سلطه اموات [متأسفانه، منظور جز ائمه(ع) نمی‏تواند باشد] زندگی می‏كنند و مردمان زندة امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می‏نمایند كاری كه پست‏ترین جانور نمی‏كند[!]. (همان، صص 18ـ 17.)

... تمام فلسفهٔ اسلام روی نجاسات بنا شده [به ایهام نهفته در كلام توجه كنید!] اگر پایین‌تنه را از آن بگیرند، اسلام روی هم می‏غلتد و دیگر مفهومی ندارد. ( پيشين، ص 18)

و در جایی دیگر می آورد:

برای پیشرفت مقصود خود[ تضعیف اسلام!]، ابتدا مقدار معتنابهی كاغذ استنجای بسیار اعلا مجاناً بین اهالی پخش كرد تا عادت شنیع [...]‌شویی با آب شور دریا از سرشان بیفتد و به این وسیله ضربت مهلكی از عقب به دین مبین وارد بیاورد. (همان، صص 78 ـ 77.)

و تعرضی به ساحت حضرت فاطمهٔ زهرا (س):

اینجا را طهران نامید كه از «شراباً طهورا» می‏آید و در اثر كثرت استعمال طهران شد. به روایتی حضرت صدیقة طاهره به علت افراط در طهارت، از این شهر بوده است. (همان، ص 11)

و در ادامه دست به تمسخر علنی حضرت امیر (ع) می‏زند.

در جایی دیگر از كتاب، با نظیره‌سازی خطبه‏ای كه سردار سپاه اسلام می‏خواند (خطبة وق‌وقیه) ، به صورت غیر مستقیم، خطبه معروف« شقشقیه» حضرت علی(ع) را مورد اهانت قرار می دهد. و بسیاری مویدات دیگر که از آثارش قابل ذکر است.
نفرت صادق هدایت نسبت به زن ایرانی
صادق هدایت شیفتهٔ هر آنچه که مربوط به غرب و غربیها می باشد ، بود . و این نه یک ادعا ، بلکه اذعان دوستان صمیمی او است . او حتی از زن ایرانی هم بیزاری می جست و زنان غربی را بیشتر دوست داشت . احمد فردید در این باره گفته است : آنچه می دانم ، صادق هدایت در برابر زنهای فرنگی واکنش خوبی داشت و با آنان زود گرم می گرفت و خودمانی می شد ، اما در برابر زنان ایرانی چنین نبود و از آنان اغلب خوشش نمی آمد . (یاد صادق هدایت/اندیشه های هدایت/ص625)

این نفرت را می توان در داستانهای او نیز به وضوح دید . در داستان علویه خانم ، تقریباً همهٔ زنها ، خاصه علویه خانم ، زشت ، نفرت انگیز ،‌ فاسد و زناکارند .

از نظر هدایت ، همان طور که در داستان عروسک پشت پرده آورده ، زن ایرانی ، وقتی ارزشمند است که خود را مانند زنان غربی کند . آرایش آنها را داشته باشد ، لباس آنها را بپوشد و مثل آنها رفتار کند .

این است نویسنده ای که برخی ، از روی اطلاعات کمشان ، او را و آثار او را ترویج می کنند . البته تقصیری هم ندارند ،‌ چندین دهه است که عده ای مغرضانه به مطرح کردن او و بزرگ کردن او پرداخته اند و هیچکس هم تا به امروز محکم و مستند جلوی این تبلیغات دروغ نایستاده بود .

هدایت و زن بارگی و همجنس بازی
هدایت اگر برحه ای از عمرش را نمی توانست با دختران و زنان رابطهٔ نامشروع داشته باشد ، علتش را چنین بیان می کند :

فرزانه ، نوچهٔ‌ هدایت ، در کتاب آشنایی با صادق‌هدایت ، صفحهٔ‌ 49 ، محاوره‌ای از خودش و هدایت نقل می کند :

" - شما ضد زن و زنها نیستید ؟

- فکر می کردی میزوژینم (mysogyne) ؟

- نه . همان طور که گفتم رفقایم غیبت می کنند .

- نه خیر . بنده نه دوست هستم و نه دشمن . هر کس جای خودش را دارد . ولی اگر منظورت این است که چرا خانم بازی نمی کنم ، علت جای دیگر است . اولندش کو دختر تر و تمیز و تو دل برو که بخواهد با من مغازله بکند ؟ نه ماشین سواری آمریکائی دارم ، نه برو رو و دم و دستگاه . اگر هم قرار باشد که بروم با لگوریها خاک توی سری بکنم ، نصیب نشود .

- یک سؤال دیگر هم داشتم .

- معطل نشو ... بفرمائید !

- عقیدهٔ شما راجع به هوموسکسوئالیته چیست ؟ چه فکر می کنید ؟

- بنده چه فکر می کنم ؟ از شکسپیر گرفته تا خواجه ... همه شان این کاره بوده اند . حیوانات هم این کاره اند . سگ ، خر ... طبیعت اینجوری است . گیرم در اینجا جلو سر و همسر مرد حساب بشوند . خودشان را میزنند به بچه بازی . selection naturelle غير از عشق است . برای مردهای اینجا بنداز ، مردی حساب می شود . هیچ لاتی نیست که ادعای بچه بازی نکند . viol مي كنند ، اسمش را می گذارند نظر بازی . آنوقت آنهائیشان که بیولوژیکمان biologiquement این کاره اند ، جا نماز آب مي كشند .حال اینکه نظر بازی همیشه رواج داشته . زیبائی پسندیدن ربطی به زن و مرد بودن ندارد . آدم قشنگ ، قشنگ است ..."

سرپا ادرار کردن نماینده ی فرهنگ و ادب ایرانی(هدایت)در ملا عام!

در کتاب آشنایی با صادق هدایت ، صفحهٔ 85 ، به نقل از فرزانه (دوست صمیمی صادق هدایت) آمده است : "هنوز چند قدم از منزل دور نشده بودیم که هدایت رفت به طرف یک دیوار کاهگلی ، چند قدمی یک درخت خیار ، و شروع کرد به شاشیدن ، و گفت : ما هم یک عمل اگزیستانسیالیستی بکنیم تا همه عبرت بگیرند .AngryAngryAngryAngryggreggreggre

رای دهی یادتون نره خواهشا رای بدین
Heart من عاشق abolfazl6173 ام Heart
اخه همسرمه عشقمه عمرمه
 سپاس شده توسط abolfazl6173
آگهی
#2
خیلی وقته تایپیک بسته شده اما فقط میخوام بگمت داداچ چرتو پرت تحویل مردم نده
 سپاس شده توسط Actinium
#3
صادق هدایت یکی بهترین چهره های تاریخ ادبیات ایران هست و نقدهای ایدئولوژیک و مغرضانه و بعضاً سیاسی و جناحی هم نمی تواند چیزی از ارزش های او کم کند.
 سپاس شده توسط oprah vinfrey
#4
این طرز صحبت بسیار زشت و زننده ست ، تاثیر هدایت در ادبیات معاصر غیر قابل انکاره !
ضمنا ادبیات انتلکتوال جزء لاینفک ادبیات ایران و جهان بوده و هست ...

کاش به جای کپی کردن اینجور مطالب از منابع معلوم الحال و آتش به اختیار جریان اصولگرا و حزب الله کمی مطالعه و تحقیق رو جایگزین میکردید تا با اصول عقاید ، - و از همه مهم تر - احترام به عقاید و سلایق دیگه آشنا و مانوس بشید . 

به عنوان حرف آخرم عارض میشم : این رفتار شما به دور از سوسیال دموکراسی و آداب معاشرت و سخنوری در عصر پس از رنسانسه ؛ این طرز تفکر و رفتار شما در حال حاضر ، مربوط به قرون وسطی و حکومت پاپ و کلیسا بر جامعه ست . امیدوارم یه روز به راه راست و زندگی به صورت انسان متمدن عصر جدید و جامعه ی لیبرال دموکرات هدایت و راهنمایی بشید . 
صادق هدایت نماد بی فرهنگی وبیمار روانی(بخش دوم) 1
 سپاس شده توسط Medusa


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان