21-11-2013، 11:04
چقدر سخته آدم واسه تنها ستاره ش بره آسمون, اما تا برسه صبح بشه!
درد غریبی ست "تنهایی" و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد
[b]من خود تنهایی را انتخاب کرده ام!
تنهایی نزدیکترین فاصله ی من تا من است!
تنهاییم نه از آنروست
که در انتظار کسی به سر می برم و تاب می آورمَش، نه!
من تنها
اعتمادم را از دست داده ام![/b]
اگر تنهایی زن بوی اشک میدهد ؛ تنهایی مرد بوی خون میدهد
تنهایی را دوست دارم .... بی دعوت می آید ؛ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بی منت می ماند ! بی خبر نمی رود ....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
... من يكي كه فكر مي*كنم تنهايي مثل كلنگ*زدن است به زمين بايرِ "وجود". هرچه بيشتر كلنگ بزني بيشتر پيدا مي*كني خودت را و اين*طور اگر باشد، چه چيز بهتر از تنهايي. تنهايي باعث مي*شود بفهمي كتاب*خواندن از تو موجود بهتري مي*سازد، فيلم*ديدن قلبت را رئوف*تر مي*كند و تماشاي عكس*ها، ميبردَت جايي كه با بقيه نمي*شود رفت؛ اصلا نمي*شود رفت؛..
ميشه تنهايي بازي کرد
ميشه تنهايي خنديد
ميشه تهايي سفر کرد
ولي سخته تنهايي،تنهايي رو تحمل کرد
- منو یک تنهایی و یک شمع روشن … خدایا نکند باد بیاید ...
درد غریبی ست "تنهایی" و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد
[b]من خود تنهایی را انتخاب کرده ام!
تنهایی نزدیکترین فاصله ی من تا من است!
تنهاییم نه از آنروست
که در انتظار کسی به سر می برم و تاب می آورمَش، نه!
من تنها
اعتمادم را از دست داده ام![/b]
اگر تنهایی زن بوی اشک میدهد ؛ تنهایی مرد بوی خون میدهد
تنهایی را دوست دارم .... بی دعوت می آید ؛ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بی منت می ماند ! بی خبر نمی رود ....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
... من يكي كه فكر مي*كنم تنهايي مثل كلنگ*زدن است به زمين بايرِ "وجود". هرچه بيشتر كلنگ بزني بيشتر پيدا مي*كني خودت را و اين*طور اگر باشد، چه چيز بهتر از تنهايي. تنهايي باعث مي*شود بفهمي كتاب*خواندن از تو موجود بهتري مي*سازد، فيلم*ديدن قلبت را رئوف*تر مي*كند و تماشاي عكس*ها، ميبردَت جايي كه با بقيه نمي*شود رفت؛ اصلا نمي*شود رفت؛..
- تنهاییبا سمباده ی نرمش از راه می رسد
دست روی پهلوی راستم می گذارد
و آرام آرام
می کشد.
-
ميشه تنهايي بازي کرد
ميشه تنهايي خنديد
ميشه تهايي سفر کرد
ولي سخته تنهايي،تنهايي رو تحمل کرد
يـ ـآدت بآشه وقتے[sup] همه كـ ـس[/sup]كسے ميشى
ـآون بعد تـ ـو[sup]ب[/sup][sup]ى كـ ـس[/sup] ميشه
يـ ـآ برـآ كسے همه كـ ـسنشـ ـو يا اگه شدے مرـآقب بى كسے هآش بآش
خــدایا دیـــــدی ...؟!!
کلی بـــــاران فرستادی ، تا این لکه ها را از دلـــم بشویی ... !!!من که گــــفته بودم لکه نیست ... !!!زخــم اســــت ...
به کسی که تنهات گذاشت..... بگو این تو بودی که باختی نه من !من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت . . . !اما تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود . . .!
-
-
یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید......... اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست.............
کلبه ای می سازم
پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود
که به زیبایی پروازکبوترباشد
چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار
رنگ دیوار اتاقش ازآب
پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس
عکس لبخند تورا می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم
همه دلخوشیم بودن توست
وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست
کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
توبه من نزدیکی وخودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبد
قلــ ♥ــب عزیز لطفــا خفــﮧ شـــو و در همـﮧ کارها
“دخالــت” نــــکن !
هـمان کـﮧ خــ ـ ـ♥ـون “پمـــپاژ” کــــنــﮯ کافـیسـت . . . اگر هــم “خـــستــﮧ” شـدے اجبــ ــارﮮ نیسـت به کــار