کلاغ فداکار

[*گوجه سبز*]

هواسرد بودو برف میبارید کلاغی فکر میکرد برای جوجه های خود غذا چه ببرد ؟ هیچی پیدا نمیشد .
هر روز مقداری از گوشت تن خودرا میکند و به جوجه هایش میداد .
وقتی که زمستان تمام شدو اوایل بهار بود کلاغ هم دیگر مرد
وقتی مرد بچه هایش خدارا شکر کردند و گفتند : بالاخره دیگه غذای تکراری نمی خوریم

[پرهام(سی چار)]

خیلییییییی قشنگ بود خانومی

[☂ ☠....MANESA.... ☂☠]

اخی عزیزم.
ولی اخرشه این جوریه که بچه ها وقتی بزرگ میشن کلاغه چون دیگه جونی براش نمونده میمیره

بعد جوجه هاش میگن خدارو شکر که مرد چون همه اون غذای ها خوشمزه رو خودش میخورد و به ما کم میداد

[zahra1377]

عالی

[*ROSE*]

والا ..........
ما چه گلی زدیم به سر پدر و مادرمون