13-11-2013، 14:53
شاگردی از استادش پرسید :عشق چیست؟استاد در جواب گفت:به گندم زاربرو وپرخوشه ترین شاخه را بیاور.اما درهنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!.شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟وشاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم ,خوشه ای پرپشت تر میدیم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین خوشه,تا انتهای گندم زار رفتم.استاد گفت:عشق یعنی همین,چشمانت را وقف نگاهی کن که قدر نگاهت را بداند.