امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 3.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اطلاعات علمي و غير علمي

#1
Question 
نيروگاه حرارتي جهت توليد انرژي الکتريکي بکار مي‌رود که در عمل پره‌هاي توربين بخار توسط فشار زياد بخار آب ، به حرکت در آمده و ژنراتور را که با توربين کوپل شده است، به چرخش در مي‌آورد. در نتيجه ژنراتور انرژي الکتريکي توليد مي‌کند. نيروگاه حرارتي به مقدار زيادي آب نياز دارد. در نتيجه در محلهايي که آب به فراواني يافت مي‌شود، ترجيحا از اين نوع نيروگاه استفاده مي‌شود. چون انرژي الکتريکي را به روشهاي ديگري ، مثل انرژي آب در پشت سدها (توربين آبي) ، انرژي باد (توربين بادي) ، انرژي سوخت (توربين گازي) و انرژي اتمي هم مي‌توان تهيه کرد. سوخت نيروگاه حرارتي شامل ، فروت و يا گازوئيل طبيعي است.



مشخصات فني نيروگاه
سوخت
سوخت اصلي نيروگاه ، سوخت سنگين (مازوت) مي‌باشد که توسط تانکرها حمل و از طريق ايستگاه تخليه سوخت در سه مخزن 33000 متر مکعبي ذخيره مي‌گردد. سوخت راه اندازي ، سوخت سبک (گازوئيل) است که در يک مخزن 430 متر مکعبي نگهداري مي‌شود.


آب
آب مصرفي نيروگاه ، جهت توليد بخار و مصرف برج خنک کن و سيستم آتش نشاني ، از طريق چاه عميق تامين مي‌گردد.


سيستم خنک کن
برج خنک کن نيروگاه از نوع تر مي‌باشد و 18 عدد فن (خنک کن) دارد که هر يک داراي الکتروموتوري به قدرت 132kw و سرعت سرعت 141RPM مي‌باشد و بوسيله دو عدد پمپ توسط لوله‌اي به قطر 5.2 متر آب مورد نياز خنک کن تامين مي‌گردد. دماي آب برگشتي در برج خنک کن 29.6 درجه سانتيگراد و دماي آب خروجي از برج 21.6 درجه سانتيگراد مي‌باشد.


سيستم تصفيه آب
سيستم تصفيه آب جهت برج خنک کن
آب لازم جهت برج خنک کن بايستي فاقد املاحي باشد که سريعا در لوله‌هاي کندانسور رسوب مي‌کنند (از قبيل بي‌کربناتها). اين املاح با افزودن کلرورفريک ، آب آهک و آلومينات سديم گرفته مي‌شود و سپس رسوبات جمع شده توسط يک جاروب جمع کننده به بيرون منتقل مي‌شوند. به اين آب که بدون سختي بي کربنات باشد، آب نرم مي‌گويند. آب نرم وارد دو استخر ذخيره شده و از آنجا توسط پمپهايي جهت تامين کمبود آب به برج خنک کن فرستاده مي‌شود. براي از بين بردن خزه و جلبک در اين استخر ، سيستم تزريق کلر طراحي شده است.


سيستم تصفيه آب جهت توليد بخار
چون آب مورد نياز براي توليد بخار و جبران کمبود سيکل آب و بخار بايستي کيفيت بسيار بالايي داشته باشد، لذا براي اين منظور از يک سيستم مشترک براي هر دو واحد استفاده مي‌شود. بعد از اينکه مقداري از سختي آب گرفته شد، وارد سه دستگاه فيلتر شني مي‌شود، سپس به مخزن ذخيره وارد و از آنجا توسط سه عدد پمپ به طرف فيلتر کربني فعال فرستاده مي‌شود، تا کلر موجود در آب بوسيله زغال فعال جذب شود. بعد از اين فيلتر يک مبدل حرارتي در نظر گرفته شده که دماي آب را در 25 درجه سانتيگراد ثابت نگه مي‌دارد.

سپس اين آب وارد دو دستگاه فيلتر 5 ميکروني شده و ذراتي که قطر آنها بيشتر از 5 ميکرون مي‌باشند، توسط اين فيلترها جذب و وارد دو دستگاه ريورس اسمز مي‌گردد. در اين دستگاه 90% املاح محلول در آب گرفته مي‌شود. آب پس از اين مرحله وارد مخزن زيرزميني مي‌گردد. سپس توسط سه پمپ به فيلترهاي کاتيوني و آنيوني وارد شده و پس از تنظيم PH و کنترل از نظر شيميايي به مخازن ذخيره آب وارد و مورد استفاده قرار مي‌گيرد.


بويلر
بويلر نيروگاه داراي درام بالائي و پائيني بوده و به صورت گردش اجباري توسط سه عدد پمپ سيرکوله (Boiler Circulation Watepump) و کوره ، تحت فشار مي‌باشد. درام بالايي معمولا به وزن 110 تن در ارتفاع 50.6 متري و ضخامت جداره 11 سانتيمتر مي‌باشد. بويلر داراي 16 مشعل هست که در چهار طبقه و در چهار گوشه با زاويه ثابت قرار گرفته‌اند. مشعلهاي رديف پائين براي هر دو سوخت مازوت و گازوئيل بکار مي‌رود.


توربين
نيروگاه از نوع ترکيب متوالي در يک امتداد (Tadem Compound) و داراي سه سيلندر فشار قوي ، فشار متوسط و فشار ضعيف مي‌باشد که توربين فشار قوي و فشار متوسط در يک پوسته قرار گرفته و در پوسته ديگر توربينهاي فشار ضعيف قرار دارند. توربين فشار قوي 8 طبقه و توربين فشار متوسط 5 طبقه و توربين فشار ضعيف با دو جريان متقارن و هر يک داراي 5 طبقه است. بخار از طريق دو عدد شير اصلي در دو طرف توربين و شش عدد شير کنترل وارد توربين فشار قوي شده و بعد از انبساط در چندين طبقه از توربين به بويلر بر مي‌گردد. سپس وارد توربين فشار متوسط شده و بعد از انبساط توسط يک لوله مشترک وارد توريبن فشار ضعيف گرديده و به طرف کندانسور مي‌رود.


کندانسور
کندانسور نيروگاه از نوع سطحي يک عبوري با جعبه آب مجزا مي‌باشد که در زير توريبن فشار ضعيف قرار گرفته است. براي ايجاد خلا کندانسور از دو نوع سيستم استفاده مي‌شود که سيستم اول در موقع راه اندازي و توسط يک مکنده هوا انجام مي‌يابد. در طول بهره برداري خلا لازم توسط دو دستگاه پمپ تامين مي‌گردد که اين پمپها فشار داخل کندانسور را کاهش مي‌دهند.


ژنراتور
ژنراتور طوري طراحي شده است که در مقابل اتصال کوتاه و نوسانات ناگهاني بار و احيانا انفجار هيدروژن در داخل ماشين مقاومت کافي داشته باشد. سيستم تحريک آن شامل يک اکساتير پيلوت (Pilot exiter) با ظرفيت 45 کيلوولت آمپر مي‌باشد و جريان تحريک اکسايتر پيلوت در لحظه Flashing از طريق باطري خانه تامين مي‌شود. ضمنا سيم پيچهاي دستگاه توسط هوا خنک کاري مي‌شوند.


ترانسفورمرها و تغذيه داخلي نيروگاه
ترانس اصلي (Main Ttansformer):اين ترانس به صورت سه تک فاز با ظرفيت هر کدام 150 مگا ولت آمپر و فرکانس 50 هرتز و امپرانس ولتاژ 14.2 درصد به عنوان Step Up Tranformer ، جهت بالا بردن ولتاژ خروجي ژنراتور از 20 کيلو ولت تا 230 کيلو ولت بکار رفته است. در ضمن نسبت تبديل ، 10.20%±247 کيلو ولت مي‌باشد.



ترانس واحد (Unit Transformer):اين ترانس با ظرفيت 35/22/22 مگا ولت آمپر و نسبت تبديل 3/316/516%±20 و فرکانس 50 هرتز و امپدانس ولتاژ 8.5% و تپ چنجر Off- Loud ، ولتاژ 20 کيلو ولت خروجي ژنراتور را تبديل به 6 کيلو ولت نموده و به منظور تامين مصارف داخلي نيروگاه در حين بهره برداري بکار مي‌رود.



ترانس استارتينگ (Start up Trans): اين ترانس به تعداد دو عدد ، به نامهاي LTB و LTA و با ظرفيت 25/25/25 مگا ولت آمپر و نسبت تبديل 10%±3/6/10%± کيلو ولت و فرکانس 50 هرتز و امپدانس 10% و تپ چنجر On Lead ، ولتاژ 230 کيلو ولت شبکه را تبديل به 6 کيلو ولت نموده و شينه‌ها را طبق شکل شماتيک ضميمه تغذيه مي‌نمايد.



ترانس تغذيه (Auxiliary Trans): ترانس تغذيه در ظرفيتهاي مختلف 630/1600/2500 کيلو ولت آمپر ، ولتاژ 6 کيلو ولت را تبديل به 400 ولت مي‌نمايد که جهت تامين مصارف داخلي فشار ضعيف بکار مي‌رود.

سيستم آتش نشاني
آب: کليه قسمتهاي نيروگاه (ساختمان شيمي ، ماشين خانه ، بويلر ، کارگاه ، انبار و ...) و محوطه مجهز به سيستم آب آتش نشاني مي‌باشند.



فوم: کليه قسمتهاي سوخت رساني اعم از مخازن سوخت سبک و سنگين و ايستگاه تخليه سوخت ، بويلر ديزل اضطراري و بويلر کمکي مجهز به سيستم فوم مي‌باشند.



گاز CO2: کليه سيستمهاي الکتريکي از قبيل ساختمان الکتريکي و... توسط گاز CO2 حفاظت مي‌گردد.
________________________________________________________________
با تشكر \mo@mmad
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER ، amin ، mehrani ، ✘Nina✘
آگهی
#2
مولانا جلال‌الدين محمد بلخي(مولوي)

جلال‌الدين محمد بن بهاءالدين محمد بن حسين بن حسيني خطيبي بكري بلخي معروف به مولوي يا ملاي روم يكي از بزرگترين عارفان ايراني و از بزرگترين شاعران درجه اول ايران بشمار است. خانواده‌ي وي از خاندانهاي محترم بلخ بود و گويا نسبتش به ابوبكر خليفه مي‌رسد و پدرش از سوي مادر دخترزاده‌ي سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه بود و بهمين جهت به بهاءالدين ولد معروف شد.

وي در سال 604 هجري در بلخ ولادت يافت چون پدرش از سلسله لطفي نداشت بهمين علت بهاءالدين در سال 609 هجري با خانواده خود خراسان را ترك كرد و از آن راه بغداد به مكه رفت و از آنجا در الجزيره ساكن شد و پس از نه سال اقامت در ملاطيه(ملطيه) سلطان علاءالدين كيقباد سلجوقي كه عارف مشرب بود او را به پايتخت خود شهر قونيه دعوت كرد و اين خاندان در آنجا مقيم شد. هنگام هجرت از خراسان جلال‌الدين پنج ساله بود و پدرش در سال629 هجري در قونيه رحلت كرد.

پس از مرگ پدر مدتي در خدمت سيد برهان‌الدين ترمذي بود كه از شاگردان پدرش بود و در سال 629 هجري به‌ آن شهر آمده بود شاگردي كرد و سپس تا سال 645 هجري كه شمس‌الدين تبريزي رحلت كرد جزو مريدان و شاگردان او بود آنگاه خود جزو پيشوايان طريقت شد و طريقه‌اي فراهم ساخت كه پس از وي انتشار يافت و به اسم طريقه‌ي مولويه‌ معروف شد و خانقاهي در شهر قونيه برپا كرد و در آنجا به ارشاد مردم پرداخت و آن خانقاه كم‌كم بدستگاه عظيمي بدل شد و معظم‌ترين اساس تصوف بشمار رفت و از آن پس تا اين زمان آن خانقاه و آن سلسله در قونيه باقي است و در تمام ممالك شرق پيروان بسيار دارد. جلال‌الدين محمد مولوي همواره با مريدان خود مي‌زيست تا اينكه در پنجم جمادي‌الاخر سال 672 هجري رحلت كرد، وي يكي از بزرگترين شاعران ايران و يكي از مردان عالي ‌مقام جهان است و در ميان شاعران ايران شهرتش به پاي شهرت فردوسي و سعدي و عمرخيام و حافظ مي‌رسد و از اقران ايشان بشمار مي‌رود. آثار وي به بسياري از زبانهاي مختلف ترجمه شده، اين عارف بزرگ در وسعت نظر و بلندي انديشه و بيان ساده و دقت در خصال انساني يكي از برگزيدگان نامي دنياي بشريت بشمار مي‌رود و يكي از بلندترين مقامات را در ارشاد فرزند آدمي دارد و در حقيقت او را بايد در شمار اولي دانست. سرودن شعر تا حدي تفنن و تفريح و يك نوع لفافه‌اي براي اداي مقاصد عالي او بوده و اين كار را وسيله‌ي تفهيم قرار داده است. اشعار وي به دو قسمت منقسم مي‌شود نخست منظومه‌ي معروف اوست كه از معروفترين كتابهاي فارسي است و آنرا مثنوي معنوي نام نهاده است. اين كتاب كه صحيح‌ترين و معتبرترين نسخه‌هاي آن شامل 25632 بيت است، به شش دفتر منقسم شده و آن را بعضي به اسم صيقل‌الارواح نيز ناميده‌اند. دفاتر شش‌گانه آن همه بيك سياق و مجموعه‌اي از افكار عرفاني و اخلاقي و سير سلوك است كه در ضمن، آيات و احكام و امثال و حكايتهاي بسيار در آن آورده است و آن را به خواهش يكي از شاگردان خود حسن بن محمد بن اخي ترك معروف به حسام‌الدين چلبي كه در سال 683 هجري رحلت كرده است به نظم در‌آورده. جلال‌الدين مولوي هنگامي كه شوري و وجدي داشته چون بسيار مجذوب سنايي و عطار بوده است به همان وزن و سياق منظومه‌هاي ايشان اشعاري با كمال زبردستي بديهه مي‌سروده است و حسام‌الدين آنها را مي‌نوشته. نظم دفتر اول در سال 662 هجري تمام شده و در اين موقع به واسطه‌ فوت زوجه‌ي حسام‌الدين ناتمام مانده و سپس در سال 664هجري دنباله‌ي آن را گرفته و پس از آن بقيه را سروده است. قسمت دوم اشعار او مجموعه‌ي بسيار قطوري است شامل نزديك صدهزار بيت غزليات و رباعيات بسيار كه در موارد مختلف عمر خود سروده و در پايان اغلب آن غزليات نام شمس‌الدين تبريزي را برده و جهت به كليات شمس تبريزي و يا كليات شمس معروف است و گاهي در غزليات خاموش و خموش تخلص كرده و در ميان آن همه اشعار كه با كمال سهولت ميسروده است غزليات بسيار رقيق و شيواست كه از بهترين اشعار زبان فارسي بشمار تواند آمد.

جلال‌الدين بلخي پسري داشته است به اسم بهاءالدين احمد معروف به سلطان ولد كه جانشين پدر شده و سلسله ارشاد وي را ادامه است. وي از عارفان معروف قرن هشتم بشمار مي‌رود و مطالبي را در مشافهات از پدر خود شنيده است در كتابي گرد آورده و «فيه مافيه نام نهاده است و نيز منظومه‌اي بهمان وزن و سياق مثنوي، بدست هست كه به اسم دفتر هفتم مثنوي معروف شده و به او نسبت مي‌دهند اما از او نيست. ديگر از آثار مولانا مجموعه‌ي مكاتيب او و مجالس سبعه شامل مواعظ اوست.

هرمان اته خاورشناس مشهور آلماني درباره‌ي جلال‌الدين محمد بلخي (مولوي) چنين نوشته است:«به سال ششصد و نه هجري بود كه فريدالدين عطار اولين و آخرين بار حريف آينده‌ي خود كه مي‌رفت در شهرت شاعري بزرگترين همدوش او گردد يعني جلال‌الدين را كه آن وقت پسري پنج ساله بود در نيشابور زيارت كرد و گذشته از اينكه (اسرار نامه) را براي هدايت او به مقامات عرفاني به وي هديه نمود با يك روح نبوت عظمت جهانگير آينده‌ي او را پيشگوئي كرد.

جلال‌الدين محمد بلخي كه بعدها به عنوان جلال‌الدين رومي اشتهار يافت و بزرگترين شاعر عرفاني مشرق زمين و در عين حال بزرگترين سخن‌پرداز وحدت وجودي تمام اعصار گشت، پسر محمد بن حسين الخطيبي‌البكري ملقب به بهاءالدين ولد در ششم ربيع‌الاول سال ششصد و چهار هجري در بلخ به دنيا آمد. پدرش با خاندان حكومت وقت يعني خوارزمشاهيان خويشاوندي داشت و در دانش و واعظي شهرتي بسزا پيدا كرده بود. ولي به حكم معروفيت و جلب توجه‌ي عامه كه وي در نتيجه دعوت مردم بسوي عالمي بالاتر و جهان‌بيني و مردم‌شناسي برتري كسب نمود، محسود سلطان علاءالدين خوارزمشاه گرديد و مجبور شد به همراهي پسرش كه از كودكي استعداد و هوش و ذكاوت نشان مي‌داد قرار خود را در فرار جويد و هر دو از طريق نيشابور كه در آنجا به زيرت عطار نايل آمدند و از راه بغداد اول به زيرت مكه مشرف شدند و از آنجا به شهر ملطيه رفتند و در آنجا چهار سال اقامت گزيدند بعد به لارنده انتقال يافتند و مدت هفت سال در آن شهر ماندند و در آنجا بود كه جلال‌الدين تحت ارشاد پدرش در دين و دانش مقاماتي را پيمود و براي جانشيني پدر در پند و ارشاد كسب استحقاق نمود. در اين موقع پدر و فرزند بموجب دعوتي كه از طرف سلطان علاءالدين كيقباد از سلجوقيان روم از آنان بعمل آمد به شهر قونيه كه مقر حكومت سلطان بود عزيمت نمدند و در آنجا بهاءالدين در تاريخ هيجدهم ربيع‌الثاني سال ششصد و بيست و هشت(628 هجري) وفات يافت. جلال‌الدين از علوم ظاهري كه تحصيل كرده بود خسته گشت و با جدي تمام دل در راه تحصيل مقام علم عرفان نهاد و در ابتدا در خدمت يكي از شاگردان پدرش يعني برهان‌الدين ارمذي كه 629 هجري به قونيه آمده بود تلمذ نمود، بعد تحت ارشاد درويش قلندري به نام شمس‌الدين تبريزي درآمد و از سال 642 تا 645 در مفاوضه‌ي او بود و او با نبوغ معجزه‌آساي خود چنان تأثيري در روان و ذوق جلال‌الدين اجرا كرد كه وي به سپاس و ياد مرشدش در همه غزليات خود به جاي نام خويشتن نام شمس تبريزي را بكار برد. همچنين غيبت ناگهاني شمس در نتيجه‌ي قيام عوام و خصومت آنها با علوي‌طلبي وي كه در كوچه و بازار قونيه غوغائي راه انداختند و در آن معركه پسر ارشد خود جلال‌الدين يعني علاءالدين هم مقتول گشت تأثيري عميق در دلش گذاشت و او براي يافتن تسليت و جستن راه تسليم در مقابل مشيعت طريقت جديد سلسله مولوي را ايجاد نمود كه آن طريقت تاكنون ادامه دارد و مرشدان آن همواره از خاندان خود جلال‌الدين انتخاب مي‌گردند. علائم خاص پيروان اين طريقت عبارتست در ظاهر از كسوه‌ي عزا كه بر تن مي‌كنند و در باطن از حال دعا و جذبه و رقص جمعي عرفاني يا سماع كه برپا مي‌دارند و واضع آن خود مولانا هست و آن رقص همانا رمزيست از حركات دوري افلاك و از رواني كه مست عشق الهي است. و خود مولانا چون از حركات موزون اين رقص جمعي مشتعل مي‌شد و از شوق راه بردن به اسرار وحدت الهي سرشار مي‌گشت، آن شكوفه‌هاي بي‌شمار غزليات مفيد عرفاني را مي‌ساخت كه به انضمام تعدادي ترجيع‌بند و رباعي ديوان بزرگ او را تشكيل مي‌دهد و بعضي از اشعار آن از لحاظ معني و زيبايي زبان و موزونيت ابيات جواهر گرانبهاي ادبيات جهان محسوب است. اثر مهم ديگر مولانا كه نيز پر از معاني دقيق و داراي محسنات شعري درجه اول است همانا شاهكار او كتاب مثنوي يا به عبارت كاملتر «مثنوي معنوي» است در اين كتاب كه شاهد گاهي معاني مشابه تكرار شده و بيان عقايد صوفيان به طول و تفصيل كشيده و از اين حيث موجب خستگي خواننده گشته است از طرف ديگر زبان ساده و غير متصنع به كار رفته و اصول تصوف به خوبي تقرير شده آيات قرآني و احاديث به نحوي رسا در شش دفتر مثنوي به طريق استعاره تأويل و عقايد عرفاني تشريح گرديده است. آنچه به زيبايي و جانداري اين كتاب مي‌افزايد همانا سنن و افسانه‌ها و قصه‌هاي نغز پر مغزيست كه نقل گشته. الهام‌كننده‌ي مثنوي شاگرد محبوب او «چبلي حسام‌الدين» بود كه اسم واقعي او حسن بن محمد بن اخي ترك، است. مشاراليه در نتيجه‌ي مرگ خليفه (صلاح‌الدين زركوب) كه بعد از تاريخ 657 هجري اتفاق افتاد به جاي وي به جانشيني مولانا برگزيده شد و پس از وفات استاد مدت ده سال به همين سمت مشغول ارشاد بود تا اينكه خودش هم به سال 683 هجري درگذشت. وي با كمال مسرت مشاهده نمود كه مطالعه‌ي مثنوي‌هاي سنائي و عطار تا چه اندازه در حال جلال‌الدين جوان ثمر بخش است. پس او را تشويق و ترغيب به نظم كتاب مثنوي كرد و استاد در پيروي از اين راهنمايي حسام‌الدين دفتر اول مثنوي را بر طبق تلقين وي به رشته‌ي نظم كشيد و بعد به واسطه‌ي مرگ همسر حسام‌الدين ادامه‌ي آن دو سال وقفه برداشت. ولي به سال 662 هجري استاد بار ديگر به كار سرودن مثنوي پرداخت و از دفتر دوم آغاز نمود و در مدت ده سال منظومه‌ي بزرگ خود را در شش دفتر به پايان برد. دفتر ششم كه آخرين سرود زيبا و در واقع سرود وداع اوست كمي قبل از وفاتش كه پنجم جمادي‌الثاني سال 672 هجري اتفاق افتاد، پايان يافت و اگر ابيات نهايي طبع بولاق مثنوي كه به تنها فرزند جلال‌الدين يعني بهاءالدين احمد سلطان ولد نسبت داده شده اصيل باشد، دفتر ششم به طور كامل خاتمه نيافته بود و به همين علت به طوري كه طبع لنكو نشان مي‌دهد شخصي به نام محمد الهي‌بخش آن را تكميل كرده است. به حكم اين سابقه، اين كه در شرح مثنوي تركي تأليف اسماعيل‌ بن احمد الانقيروي از يك دفتر هفتم سخن به ميان آمده صحيح نيست و باطل است. اما در باب عقايد صوفيانه مولانا بايد گفت كه وي لزوم افناي نفس را بيشتر از اسلاف خود تأكيد مي‌كند و در اين مورد منظور او تنها از بين بردن خودكامي نيست بلكه در اساس بايد نفس فردي جزئي كه در برابر نفس كلي مانند قطره‌ايست از دريا، مستهلك گردد. جهان و جمله‌ي موجودات عين ذات خداوند است زيرا همگي مانند آبگيرهايي كه از يك چشمه بوجود مي‌آيند از او نشئت مي‌گيرند و بعد به سوي او بازمي‌گردند. اساس هستي، خداي تعالي است و باقي موجودات در برابر هستي او فقط وجود ظلي دارند. در اينجاست به طوري كه وينفليد هم در مقدمه خود به مثنوي بيان كرده، فرق عقيده‌ي وحدت وجودي ايراني از كافه‌ي عقايد مشابه ديگر مبين مي‌گردد. و آن عبارت از اينست كه به موجب تعليم ايراني وجود خداي تعالي در كل مستهلك نمي‌گردد و ذات حي او را از بين نمي‌برد بلكه برعكس وجود كل است كه در ذات باري‌تعالي مستهلك مي‌شود. زيرا هيچ چيز غير از او وجود واقعي ندارد و هستي اشياء بسته به هستي اوست و به مثابه سايه‌اي است از مهر وجود او كه بقايش بسته به نور است. اين برابري خالق و مخلوق اشعار مي‌دارد كه انسان عبارت از ذره‌ي بي‌مقداري نيست بلكه داراي اراده‌ي مختار و آزادي عمل است و از اين رهگذر مسئول اعمال و كردار خويش است و بايد به واسطه‌ي تجليه و تهذيب نفس كه در نتيجه‌ي سلوك در راه فضايل نظير تواضع و بردباري و مواسات و همدردي به دست مي‌آيد بكوشد و خود را به وصال حق برساند. البته اور است كه در اين سلوك دشوار رنج‌آور توسط پير و مرشد روحاني راهنمايي شود و پيداست كه اين حيات دنيوي فقط يك حلقه‌اي است از حلقه‌هاي سلسله‌ي وجود كه آن را در گذشته پيموده و بعد هم خواهد پيمود. نيز در تعليمات جلال‌الدين مذهب تناسخ را كه در فرقه‌ي اسماعيليه هست، مشاهده مي‌كنيم مولانا آن را به سبك اصول تصوف آنچنان پرورانده كه گويي عقيده تطور يا تكامل عصر ما را پيشگويي كرده است.

آدمي از مراحل جماد و نبات و حيوان تطور نموده و به مرحله‌ي انسان رسيده است و پس از مرگ از اين مرحله هم ارتقا مي‌جويد تا به مقام ملكوت و مرحله‌ي كمال برسد و در وجود باري‌تعالي به وحدت نائل گردد. همانطور كه به حكم اين وحدت اساسي بهشت و دوزخ در حقيقت يكي مي‌گردد و اختلاف بين اديان مرتفع مي‌شود، فرق ميان خير و شر هم از ميان بر‌مي‌خيزد زيرا اين همه نيست مگر جلوه‌هاي مختلف يك ذات ازلي. مي‌دانيم كه بعضي درويشان از اين عقيده چه نتيجه‌هاي محل تأمل و ترديدي گرفتند و چطور مسائل نظري استاد را به صورت عمل در‌آوردند و نه تنها تمام اعمال را از نيك و بد يكسان شمردند بلكه كارهاي عاري از هر نوع اخلاق را مجاز شمردند. ولي نه عطار چنين تفسيري از اصول تصوف كرده بود نه سنايي، و نه جلال‌الدين و هرگز خود در عمل راه نرفتند. به عكس جلال‌الدين بي‌انقطاع پيروان خود را به لزوم اعمال حسنه و رفتار نيكو ترقيب نموده و اگر حاجتي به اثبات باشد كافيست به كلمات توديع استاد خطاب به شاگردان خود(كه در نفحات‌الانس جامي نقل شده) و به وصيت‌نامه‌ي او به پسرش ارجاع شود كه در آنها به طور تأكيد به ترس از خدا و اعتدال در خواب و خوراك و خودداري از هر نوع گناه و تحمل شدايد، و تنبه و مبارزه با شهوت و تحمل در مقابل تمسخر و اعتراض از دنيا و احتراز از معاشرت با اشخاص پست و احمق، و به پيروي از تقوا دعوت مي‌نمايد و كسي را بهترين انسان مي‌نامد كه درباره‌ي ديگران نيكي كند و سخني را نيكوترين سخن مي‌داند كه مردم را به راه راست ارشاد نمايد.

بهترين شرح حال جلال‌الدين و پدر و استادان و دوستانش در كتاب مناقب‌العارفين تأليف حمزه شمس‌الدين احمد افلاكي يافت مي‌شود. وي از شاگردان جلال‌الدين چلبي عارف نوه‌ي مولانا متوفي سال 710 هجري بود. همچنين خاطرات ارزش‌داري از زندگي مولانا در «مثنوي ولد» مندرج است كه در سال 690 هجري تأليف يافته و تفسير شاعرانه‌ايست از مثنوي معنوي. مؤلف آن سلطان ولد فرزند مولاناست و او به سال 623 هجري در لارنده متولد شد و در سال 683 به جاي مرشد خود حسام‌الدين به مسند ارشاد نشست و در ماه رجب سال 712 هجري درگذشت. نيز از همين شخص يك مثنوي عرفاني به نام«رباب بنامه» دردست است».

در ميان شروح متعدد كه به مثنوي نوشته شده مي‌توان از اينها نام برد: جواهرالاسرار و ظواهرالانوار تأليف كمال‌الدين حسين بن حسن خوارزمي كه به روايتي در سال 840 هجري و به روايت ديگر در سال 845 هجري درگذشته، اين كتاب تمام مثنوي را شرح مي‌كند و مقدمه‌اي مركب از ده فصل دارد كه در باب عرفان است و در ظاهر قديم‌ترين شرح مثنوي است، ولي به موجب نسخه‌هاي خطي كه در دست است فقط سه‌ كتاب اول آن باقي مانده. ديگر شرحي است بنام«حاشيه‌ي داعي»تأليف نظام‌الدين محمد‌بن‌حسن الحسيني‌الشيرازي متخلص به داعي كه به سال 810 هجري تولد يافت و در سال 865 هجري كليات خود را جمع كرد كه مركب است از ديوان عرفاني و رسالات منثور و هفت مثنوي كه در آن از سبك جلال‌الدين پيروي كرده و عبارتند از «كتاب مشاهده» سال 836 هجري «كتاب گنج روان» سال 841 هجري«كتاب چهل صباح» سال 843 هجري«ساقي نامه» كه نيز از عقايد سوفيانه بحث مي‌كند.

ديگر «كشف‌الاسرار معنوي» در شرح دو دفتر اول تأليف ابوحامد بن معين‌الدين تبريزي كه اين تأليف نيز مقدمه‌ي سودمندي دارد و تاريخ تأليف آن مقارن است با دو تاريخ شرح مذكور در فوق (نسخه‌ خطي در موزه بريتانيا موجود است)ديگر«شرح شمعي» به زبان تركي كه در سال 999 هجري تأليف يافته، ديگر«لطائف‌المعنوي» و «مرأه‌المثنوي» دو شرح از عبداللطيف‌ بن عبدالله العباسي و او همان است كه حديقه‌ي سنائي را هم شرح كرده. هم او يك نسخه‌ي منقح مثنوي را به نام«نسخه‌ي ناسخه‌ي مثنويات سقيم» تهيه كرده و شرحي براي لغات آن به نام لطايف‌اللغات تأليف نموده است.

ديگر «مفتاح‌المعاني» تأليف سيد عبد الفتاح الحسيني العسكري كه در سال 1049 هجري از طرف شاگردش هدايت منتشر شد. از همو منتخباتي از مثنوي به نام« درمكنودن» به جا مانده، گذشته از شروحي كه مذكور افتاد اشخاص زير هم شرح‌هايي به مثنوي نوشته‌اند:

ميرمحمد نورالله احراري كه شارح حديقه‌ي سنائي هم بوده، مير محمد نعيم كه در همان زمان ميزيسته و خواجه ايوب پارسي 1120 هجري. ديگر از شروح معروف «مكاشفات رضوي» تأليف محمدرضا است سال 1084 هجري.

ديگر «فتوحات‌المعنوي» از مولانا عبدالعلي صاحب (موزه بريتانيا«o.R» 367) و ديگر«حل مثنوي» از افضل‌الله آبادي.

ديگر تصحيح مثنوي(1122 هجري)تأليف محمدهاشم فيضيان.

ديگر«مخزن‌الاسرار» از شيخ ولي محمد بن شيخ رحم‌الله اكبرآبادي(1151 هجري). يك شرح مخصوص دفتر سوم مثنوي نيز هست كه آن را محمدعابد تأليف كرده و نامش را«مغني» نهاده، شرحي نيز به دفتر پنجم به زبان فارسي توسط معرف معروف شعراي ايران يعني سروري (مصطفي ابن شعبان) اهل گليبولي تركيه متوفي سال969 هجري تأليف يافته، از منتخبات مثنوي، گذشته از «در مكنون» كه مذكور افتاد تأليفات ذيل را هم مي‌توان نام برد:

«لباب مثنوي» و«لب الباب» واعظ كاشفي (حسين بن علي بيهقي كتشفي) متوفي سال 910 هجري هم‌چنين «جزيره مثنوي» از ملايوسف سينه‌چاك، با دو شرح به زبان تركي سال 953 هجري، «گلشن توحيد» از شاهدي متوفي سال 957 هجري و «نهر بحر مثنوي» از علي‌اكبر خافي 1081 هجري هم‌چنين «جواهراللعالي» از ابوبكر شاشي.

شرحي ديگر تأليف عبدالعلي محمد بن نظام‌الدين مشهور به بحر‌العلوم كه در هند بچاپ رسيده و استناد مؤلف در معاني به فصوص‌الحكم و فتوحات محي‌الدين بوده است. از شروح معروف مثنوي در قرنهاي اخير از شرح مثنوي حاج‌ملاهادي سبزواري و شرح مثنوي شادروان استاد بديع‌الزمان فروزانفر كه متأسفانه به علت مرگ نابهنگام وي ناتمام مانده و فقط سه مجلد مربوط به دفتر نخست مثنوي علامه محمدتقي جعفري تبريزي بايد نام برد. عابدين پاشا در شرح مثنوي اين دو بيت را به جامي نسبت داده كه درباره‌ي جلال‌الدين رومي و كتاب مثنوي سروده:



آن فريـدون جـهان معـنوي
بس بود برهان ذاتش مثنوي

من‌چه‌گويم وصف آن عالي‌جناب
نيست پيغمبر ولي دارد كتاب




شيخ بهاءالدين عاملي عارف و شاعر و نويسنده مشهور قرن دهم و يازدهم هجري درباره‌ي مثنوي معنوي مولوي چنين سروده است:



من نمي‌گويـم كه آن عالي‌جناب
هست پيغمبر ولي دارد كتاب

مثنـوي او چـو قـرآن مـدل
هادي بعضي و بعضي را مذل




مي‌گويند روزي اتابك ابي‌بكر بن سعد زنگي از سعدي مي‌پرسد:«بهترين و عاليترين غزل زبان فارسي كدام است؟» سعدي در جواب يكي از غزلهاي جلال‌الدين محمدبلخي(مولوي) را مي‌خواند كه مطلعش اين است:



هر نفس آواز عشق مي‌رسد از چپ و راست
ما بفلك مي‌رويم عـزم تماشـا كراست




برخي گفته‌اند كه سعدي اين غزل را براي اتابك فرستاد و پيغام داد: « هرگز اشعاري بدين شيوائي سروده نشده و نخواهد شد اي‌كاش به روم مي‌رفتم و خاك پاي جلال‌الدين را بوسه مي‌زدم.» اكنون چند بيت از مثنوي معنوي مولوي به عنوان تبرك درج مي‌شود:



مـوسيا آداب‌دانــان ديـگـرند
سوخته جان و روانان ديگرند

رد درون كعبه رسم قبله نيست
چه غم ار غواص را پاچيله نيست

هنديان اصطلاح هند مدح
سنديان اصطلاح سند مدح

زان كه دل جوهر بود گفتن عرض
پس طفيل آمد عرض جوهر غرض

آتشي از عشق در خود برفروز
سر به سر فكر و عبارت را بسوز

موسي و عيسي كجا بد آفتاب
كشت موجودات را ميداد آب

آدم و حوا كجا بود آن زمان
كه خدا افكند در اين زه كمان

اين سخن هم ناقص است و ابتراست
آن سخن كه نيست ناقص زان سراست

من نخواهم لطف حق را واسطه
كه هلاك خلق شد اين رابطه

لاجرم كوتاه كردم من سخن
گر تو خواهي از درون خود بخوان

ور بگويم عقل‌ها را بر كند
ور نويسم بس قلمها بشكند

گر بگويم زان بلغزد پاي تو
ور نگويم هيچ از آن اي واي تو

ني نگويم زان كه تو خامي هنوز
در بهاري و نديدستي تموز

اين جهان همچون درخت است اي كر ام
ما بر او چون ميوه‌هاي نيم‌خام

سخت گيرد خام‌ها مر شاخ را
زان‌كه در خامي نشايد كاخ را




ابلهان تعظيم مسجد مي‌كنند
بر خلاف اهل دل جد مي‌كنند

اين مجاز است آن حقيقت اي خران
نيست مسجد جز درون سروران




عبدالرحمن جامي مي‌نوسيد: «به خط مولانا بهاءالدين ولد نوشته يافته‌اند كه جلال‌الدين محمد در شهر بلخ شش ساله كه روز آدينه با چند ديگر بر بام‌هاي خانه‌هاي ما سير مي‌كردند يكي از آن كودكان با ديگري گفته باشد كه بيا از اين بام بر آن بام بجهيم جلال‌الدين محمد گفته است: اين نوع حركت از سگ و گربه و جانواران ديگر مي‌آيد، حيف است كه آدمي به اينها مشغول شود، اگر در جان شما قوتي است بياييد تا سوي آسمان بپريم و در آن حال ساعتي از نظر كودكان غايب شد. فرياد برآوردند، بعد از لحظه‌يي رنگ وي دگرگون شده و چشمش متغير شده بازآمد و گفت: آن ساعت كه با شما سخن مي‌گفتم ديديم كه جماعتي سبزقبايان مرا از ميان شما برگرفتند و به گرد آسمانها گردانيدند و عجايب ملكوت را به من نمودند و چون او از فرياد و فغان شما برآمد بازم به اين جايگاه فرود آوردند » « و گويند كه در آن سن در هر سه چهار روز يك بار افطار مي‌كرد و گويند كه در آن وقت كه( همراه پدر خود بهاءالدين ولد به مكه رفته‌اند در نيشابور به صحبت شيخ فريد‌الدين عطار رسيده بود و شيخ كتاب اسرانامه به وي داده بود و آن پيوسته با خود مي‌داشت. . . فرموده است كه: مرغي از زمين بالا پرد اگرچه به آسمان نرسد اما اينقدر باشد كه از دام دورتر باشد و برهد، و همچنين اگر كسي درويش شود و به كمال درويشي نرسد، اما اينقدر باشد كه از زمره‌ي خلق و اهل بازار ممتاز باشد و از زحمتهاي دنيا برهد و سبكبار گردد. . . يكي از اصحاب را غمناك ديد فرمود همه دلتنگي از دل نهادگي و اين عالم است. مردي آن است كه آزاد باشي از اين جهان و خود را غريب داني و در هر رنگي كه بنگري و هر مزه‌يي كه بچشي داني كه به آن نماني و جاي ديگر روي هيچ دلتنگ نباشي.

و فرموده است كه آزادمرد آن است كه از رنجانيدن كس نرنجد، و جوانمرد آن باشد كه مستحق رنجانيدن را نرنجاند.

مولانا سراج‌الدين قونيوي صاحب صدر و بزرگ‌بخت بوده اما با خدمت مولوي خوش نبوده، پيش وي تقرير كردند كه مولانا گفته است كه من با هفتاد و سه مذهب يكي‌ام، چون صاحب غرض بود خواست كه مولانا را برنجاند و بي‌حرمتي كند، يكي را از نزديكان خود كه دانشمند بزرگ بود فرستاد كه بر سر جمعي از مولانا بپرس كه تو چنين گفته‌يي؟ اگر اقرار كند او را دشنام بسيار بده و برنجان. آن‌كس بيامد و بر ملا سؤال كرد كه شما چنين گفته‌ايد كه من با هفتاد و سه مذهب يكي‌ام؟ ! گفت: گفته‌ام. آن كس زبان بگشاد و دشنام و سفاهت آغاز كرد، مولانا بخنديد و گفت: با اين نيز كه تو مي‌گويي هم يكي‌ام، آن كس خجل شده بازگشت، شيخ ركن‌الدين علاءالدوله(سمناني)گفته‌است كه مرا اين سخن از وي به غايت خوش آمده است.

روزي مي‌فرمود كه آواز رباب صرير باب بهشت است كه ما مي‌شنويم منكري گفت: ما نيز همان آواز مي‌شنويم چون است كه چنان گرم نمي‌شنويم كه مولانا، خدمت مولوي فرمود كلا و حاشا كه آنچه ما مي‌شنويم آواز بازشدن آن درست، و آنچه وي مي‌شنود او از فرا شدن (بسته شدن) و فرموده است كه كسي به خلوت درويشي درآمد، گفت: چرا تنها نشسته‌يي؟ گفت: اين دم تنها شدم كه تو آمدي و مرا از حق مانع آمدي.

از وي پرسيدند كه درويش كي گناه كند؟ گفت: مگر طعام بي‌اشتها خورد كه طعام بي‌اشتها خوردن، درويش را گناهي عظيم است. و گفته كه در اين معني حضرت خداوندم شمس‌الدين تبريزي قدس سره فرموده كه علامت مريد قبول‌يافته آن است كه اصلا با مردم بيگانه صحبت نتواند داشتن و اگر ناگاه در صحبت بيگانه افتد چنان نشيند كه منافق در مسجد و كودك در مكتب و اسير در زندان.

و در مرض اخير با اصحاب گفته است كه: از رفتن من غمناك مشويد كه نور منصور رحمه‌الله تعالي بعد از صد و پنجاه سال بر روح شيخ فريد‌الدين عطار رحمه‌الله تجلي كرد و مرشد او شد. و گفت در هر حالتي كه باشيد با من باشيد و مرا ياد كنيد تا من شما را ممد و معاون باشم در هر لباسي كه باشم.

ديگر فرمود كه در عالم ما را دو تعلق است يكي به بدن و يكي به شما، و چون به عنايت حق سبحانه فرد و مجرد شوم و عالم تجريد و تفريد روي نمايد آن تعلق نيز از آن شما خواهد بود.

خدمت شيخ صدر‌الدين قدس‌سره به عيادت وي آمد و فرمود كه شفاك‌الله شفاء عاجلا رفع درجات باشد اميد است كه صحت باشد خدمت مولانا جان عالميان است، فرمود كه: بعد از اين شفاك‌الله شما را باد همانا كه در ميان عاشق و معشوق پيراهني از شعر بيش نمانده است، نمي‌خواهيد كه (بيرون كشند) و نور به نور پيوندد؟»

از گفتار اخير اعتقاد به فلسفه‌ي حكمت و اشراق و(نورالانوار) فهميده مي‌شود كه در ورقهاي پيش در اين تأليف به تفصيل از آن صحبت شد.



گفت لبش گـر ز شعر ششتر است
اعتناق بي‌حجابش خوشتر است

من شدم عريان ز تن او از خيال
مي‌خرامم در نهايات الوصـال




افلاكي ضمن تأييد داستان اخير مي‌نويسد:«شيخ با اصحاب اشك‌ريزان خيزان كرده روان شد و حضرت مولانا اين غزل را سرآغاز كرده مي‌گفت و جميع اصحاب جامه‌دران و نعره‌زنان فريادها مي‌كردند.»



چه داني تو؟كه در باطن چه شاهي همنشين دارم
رخ زرين من منگر كه پاي آهنين دارم

بدان شه كه مرا آورد كلي روي آوردم
وز آن كوه آفريدستم هزاران آفرين دارم

گهي خورشيد را مانم، گهي درياي گوهر را
درون عز فلك دارم، برون ذل زمين دارم

درون خمره‌ي عالم چو زنبوري همي گردم
مبين تو ناله‌ام تنها كه خانه‌ي انگبين دارم

دلا گر طالب مايي بر آبر چرخ خضرايـي
چنان قصريست حصن من كه امن‌الامنين دارم

چه با هولست آن آبي كه اين چرخست ازاوگردان
چو من دولاب آن آبم چنين شيرين حنين دارم

چو ديو آدمي و جن همي بيني بفرمانم
نمي‌داني سليمانم كه در خاتم نگين دارم؟ !

چرا پژمرده باشم من؟ ! كه بشكفتست هر جزوم
چرا خر بنده باشم من؟ براقي زير زين دارم

كبوتر خانه‌ي كردم كبـوترهاي جانها را
بپراي مرغ جان اين سو كه صد برج حصين دارم

شعاع آفتابم من اگر در خانها گردم
عقيق و زر و ياقوتم، ولادت زاب و طين دارم

تو هر گوهر كه مي‌بيني بجو دري دگر در وي
كه هر ذره همي گويد كه در باطن دفين دارم

تو را هر گوهري گويد:« مشو قانع به حسن من
كه از شمع ضمير است آنكه نوري در جبين دارم»




برخي نوشته‌اند كه مولانا جلال‌الدين محمد مولوي هنگام مرگ اين رباعي را سروده و مي‌خوانده است:



هر ديده كه در جمال جانان نگرد
شك نيست كه در قدرت يزدان نگرد

بيزارم از آن ديده كه در وقت اجل
از يار فرومانده و در جان نگرد




علي دشتي نويسنده‌ي شيرين قلم معاصر زير عنوان «روح پهناور» درباره‌ مولانا جلال‌الدين بلخي(مولوي) چنين اظهار نظر مي‌كند: «جلال‌الدين محمد شايد بيش از هر شاعري شعر گفته باشد، گفته‌هاي وي رباعي و غزل و مثنوي از هفتاد هزار بيت تجاوز مي‌كند، در صورتي كه بزرگترين و پرمايه‌ترين كتاب شعري ما شاهنامه‌ي فردوسي، كمي بيش از پنجاه‌هزار بيت مي‌شود، با اين تفاوت مهم و اساسي كه قسمت اعظم اين كتاب ارجمند به ذكر نقل افسانه‌هاي تاريخي صرف شده است. به عبارت ديگر بيشتر شاهنامه موضوع خارجي دارد كه عبارت از حواديث تاريخ افسانه‌آميز ايران است و آنچه از روح خود فردوسي تراوش كرده و در شاهنامه، حتي طي بيان تاريخ و حوادث ريخته شده است خيلي كمتر. با وجود اينها وجه تمايز مولانا در كثرت اشعار وي نيست بي‌شبه جلال‌الدين محمد يكي از پرمايه‌ترين گويندگان ماست. احاطه‌ي وي بر معارف عصر خود، از قبيل: فقه، حديث، تفسير، علوم‌عربيه و ادبيه. فلسفه و اصول عرفان و تصوف، همچنين اطلاعات دامنه‌داري بر شعر و ادب فارسي و عربي قابل ترديد نيست. ولي بزرگي و تشخص وي حتي در فضل و دانش او نمي‌باشد. وجه تعيين و تشخص وي در گنجايش اين روح تسكين‌ناپذير و پر از تموج، در پهناوري فضاي مشاعر غير ارادي او، در اين دنياي اشباح و احلامي است كه در جان وي زندگي مي‌كنند. . .در افق پهناور وجود او ابرها به اشكال گوناگون ظاهر مي‌شوند، هر لحظه اين اشكال به اشكال ديگر برمي‌گردند، نور خورشيد با اين ابرها يك بازي مستمر و تمام نشدني دارد. هر دم رنگ بديع ديگري به‌وجود‌ مي‌آورد. چشم از اين همه تنوع شكل و گوناگوني الوان بديع و متحرك خسته نمي‌شود. در اين افق دوردست گاهي اشعه‌ي خورشيدي، ابرها را مي‌شكافد و بر كائنات نور مي‌پاشد و گاهي ضربتهاي سوزان برق آنها را پاره كرده و بارانهاي سيلابي زمين و زمان را فرا مي‌گيرد. در فضاي بي‌پايان روح جلال‌الدين اشباح درآمد و شدند، با هم نجوا دارند. اين فضا خالي نمي‌ماند پر از غوغاست پر از ظهور است پر از حركت است.

آنچه جذاب و غير عادي و عظيم، آنچه شايسته‌ي مطالعه و ستايش مي‌باشد اين است، ور نه تفاوت سبك و شيوه‌ي گويندگان و نويسندگان چندان مهم و غامض نيست و رجحان يكي بر ديگري بسته به ذوق و سليقه خوانندگان است. آنچه ثابت و جاويدان و باارزش مي‌باشد اين گسترش روح است كه(مولانا جلال‌الدين بلخي) را از سايرين ممتاز مي‌كند.

. . . پس هر كس قصه‌ روحش درازتر، متنوع‌تر، پيچيده‌تر و حوادث در آن طاغي‌تر، تقديرها كورتر و مستولي‌تر باشد بيان آن مشكل‌تر و براي آن كساني كه در پي مجهول و غامض مي‌گردند و از حل معما و مسائل رياضي بيشتر لذت مي‌برند جاذب‌تر مي‌شود. اين نكته همان چيزي است كه جلال‌الدين محمد را از ساير شعرا متمايز مي‌كند. داستان روح او تمام‌نشدني، همهمه‌ي جهان مرموز درون خاموش‌نشدني(طومار دل او بدر ازاي ابد) و «همچو افسانه‌ي دل بي‌سر و بي‌پايان‌ست».

اگر اين تصور و پندار من غلط نباشد بي‌گمان، مولوي شاعر شاعران است. هفتادهزار بيت مثنوي و ديوان شمس تبريزي سرگذشت(جان سرگردان) او و آينه‌ي موجدار و نيم‌تاريكي از فضاي نامحدود و پر از اشباح اندرون اوست. آنچه او مي‌گويد مفاهيم متداول و معمولي يعني معارف مكتسبه نيست. در اين دو كتاب روح او گسترده است، رنگهاي گوناگون فضاي پر ابر، پر باد، پر ستاره، پر رعد و برق جان او در آنها افتاده است. معارف مكتسبه و معلومات فقط وسيله‌ي اين تجلي و انعكاس انديشه‌ي متموج اوست. حوزه‌ي زندگي او به شكل غير قابل انكار، ولي در عين حال غير قابل تفسيري در آنها، مخصوصاً در ديوان شمس منعكس است. هر پيشامد و حادثه و هر مشاهده‌ي جزئي بهانه‌ايست براي بيرون ريختن آنچه در وي مي‌جوشد». با اينجا با نقل چند بيت از اشعار علامه محمد اقبال لاهوري متفكر بزرگ مشرق‌زمين در عصر حاضر كه درباره‌ي مولانا جلال‌الدين بلخي(مولوي) سروده و همچنين غزلي را كه نگارنده(رفيع) در مرداد سال 1366 خورشيدي در قونيه بر سر مزار اين عارف بزرگ ايراني سروده‌ام اين قصه‌ي بي‌پايان را به پايان مي‌برم:



مرشد روشن ضمير

پـير رومـي مـرشد روشن ضـمير
كـاروان عشـق و مستي را اميـر

منزلش برتر ز مـاه و آفتاب
خيمه را از كهكشان سازد طناب

نور قرآن در ميان سينه‌اش
جـام جـم شرمنده از آئيـنه‌اش

از ني آن ني‌نواز پـاك‌زاد
بـاز شـوري در نـهاد مـن فـتاد




فيض پير روم(مولوي)

خيز و در جامم شراب نـاب ريـز
بر شب انديـشه‌ام مهتاب ريز

تا سوي منزل كشم آواره را
ذوق بي‌تابي دهـم نـظاره را

گرم رو از جستجوي نو شوم
رو شناس آرزوي نـو شـوم

چشم اهل ذوق را مـردم شوم
چون صدا در گوش عالم گم شوم

قيمت جنس سخن بالا كنم
آب چشم خويش در كالا كـنم

باز برخوانم ز فيض پير روم
دفتر سربسته اسرار علوم

جان او از شعله‌ها سـرمايه‌دار
من فروغ يك نفس مثل شرار

شمع سوزان تاخت بر پروانه‌ام
باده شبخون ريخت بر پيمانه‌ام

پير رومي خاك را اكسير كرد
از غبارم جلـوه‌ها تعمير كرد

ذره از خاك بيابان رخت بست
تا شعاع آفتاب آرد بدست

موجم و در بحر او منزل كنم
تا در تابنده‌ئي حاصل كنم

من كه مستي‌هازصهبايش‌كنم
زندگاني از نفس‌هـايش كنم




مقام مولوي

مردي اندر جستجو آواره‌ئي
ثابتي با فطرت سياره‌ئي

پخته‌تر كارش ز خامي‌هاي او
من شهيد نا تماي‌هاي او

شيشه خود را بگردون بسته طاق
فكرش از جبريل مي‌خواهد صداق

چون عقاب افتد به صيد ماه و مهر
گرم رو اندر طواف نه سپهر

حرف با اهل زمين رندانه گفت
حور و جنت را بت و بتخانه گفت

شعله‌اش در موج دودش ديده‌ام
كبريا اندر سجودش ديده‌ام

هر زمان از شوق مي‌نالد چو نال
مي‌كشد او را فراق و هم وصال

من ندانم چيست در آب و گلشن
من ندانم از مقام و منزلش




مطرب غزلي، بيتي از مرشد روم‌آور
تا غوطه‌ زند جانم در آتش تبريـزي




بزم رفيع مولانا

اي جلال ملك جان برخيز مهمان آمده
جان و دل آشفته‌اي از خاك ايران آمده

اي مهين مولاي مولاي من در شور عشق و عاشقي
ديده بگشا عاشقي زار و پريشان آمده

حسرت آزادي جان در دل شيداي اوست
تا كه ره يابد به جانان مست و حيران آمده

از شرار شاعري آتش بدلـها بر زده
در بيان مثنوي انديشه سوزان آمده

بس غزلها دارد از ديوان شمس تو ز بر
در هواي شمس جان افتان و خيزان آمده

از جدائيها شكايت دارد و افسرده است
در هواي شور ني با سوز هجران آمده

گرچه از سرگشتگان وادي حيـرت بود
با خبرهاي خوشي از بحر عـرفان آمده

«بايزيد» از باده‌اش سرمست جانان كرده است
با پيامي رهگشا از «شيخ خرقان» آمده

«سعديش» هم ناله باشد در نواي عـاشقي
همدم «حافظ» ز سوز جان غزل‌خوان آمده

از «علاءالدوله» تضمين سخن آورده است
همره وجد و سماع شيخ سمنان آمده

اي جلال‌الدين بيا تا بزم دل روشن كنيم
چونكه مشتاقي به جان با چشم گريان آمده

بزم ما كامل شود از شمس تبريزي به نور
بشنود گرآشنائي همدم جـان آمده آشنايي همدم جان آمده

حلقه گرد هم زنيد اي عاشقان خوش‌نـوا
اين نواها از ازل در ساز امكان آمده

زين سماع عاشقي غوغا فتد در ملك جان
چونكه مفتوني به مهماني ز تهران آمده

باده در جامش كن اي سرحلقه‌ي دلدادگان
چون«رفيع» خسته‌جان دردي‌كش آن آمده


قونيه27 مرداد سال 1366 خورشيدي



مولوي شعر عرفاني را به حد اعلي رسانيده است. افكار اين شاعر بلند مرتبه دنباله افكار عطار و سنايي است و خود وي به اين امر متعرف است. مولوي مانند عطار رسيدن به معشوق حقيقي را فرع ترك علايق و گذشتن از"خود" مي‌داند. فلسفه وحدت وجود را نيز مكرر با تعبيرات مختلف در اشعار خود آورده است. مولوي در بيان حقايق بي‌پرواست و هرگز معني را فداي لفظ نمي‌كند چنانكه خود مي‌گويد:

قانيه انديشم و دلدار من
گويدم منديش جز ديدار من




گزيده‌اي از اشعار مولوي



آن خانه لطيفست نشانهايش بگفتيد
از خواجه‌ي آن خانه نشاني بنماييد

يك دسته‌ي گل كو؟ اگر آن باغ بديديد
يك گوهر جان كو؟ اگر از بهر خداييد

با اين همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس كه بر گنج شما پرده شماييد




بيا تا قدر يكديـگر بدانيـم
كه تا ناگه زيكديگر نماييم

كريمان جان فداي دوست كردند
سگي بگذار ما هم مردمانيم

غرض‌ها تيره دارد دوستي را
غرض‌ها را چرا از دل نرانيم

گهي خوش‌دل شوي از من كه مي‌رم
چرا مرده‌پرست و خصم جانيم

چو بعد مرگ خواهي آتشي كرد
همه عمر از غمت در امتحانيم

كنون پندار مردم آشتي كن
كه در تسليم ما چون مردگانيم

چو بر گورم بخواهي بوسه‌دادن
رخم را بوسه ده كه‌اكنون همانيم

خمش كن مرده‌وار اي دل ازيرا
به هستي متهم ما زين زبانيم




من مستو تو ديوانه ما را كه برد خانه
صد بار ترا گفتم كم خور دو سه پيمانه

در شهر يكي كس را هشيار نمي‌بينم
هر يك بتر از ديگر شوريده و ديوانه

جانا به خرابات آي تا لذت جان بيني
جان را چه خوشي باشد بي‌صحبت جانانه

هر گوشه يكي مستي دستي زده بر دستي
زان ساقي سر مستي با ساغر شاهانه

اي لوطي بربط زن تو مست‌تري يا من
اي پيش چو تو مستي افسون من افسانه

تو وقف خراباتي خرجت مي‌ و دخلت مي
زين دخل به هوشياران مسپار يكي دانه

از خانه برون رفتم مستيم به پيش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و كاشانه

چون كشتي بي‌لنگر كژ مي‌شد و مژ مي‌شد
وز حسرت آن مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم ز كجايي تو تسخر زدو گفت اي جان
نيميم ز تركستان نيميم ز فرغانه

نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دل
نيميم لب دريا باقي همه دردانه

گفتم كه رفيقي كن با من كه منت خويشم
گفتا كه بنشناسم من خويش ز بيگانه

من بي‌سر و دستارم در خانه‌ي خمارم
يك سينه سخن دارم آن شرح دهم يا نه




رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن

ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهي بيا ببخشا خواهي برو جفا كن

از من گريز تا تو هم در بلا نيفتي
بگزين ره سلامت ترك ره بلا كن

ماييم و آب ديده در كنج غم خزيده
بر آب ديده‌ي ما صد جاي آسيا كن

خيره كشي است ما را دارد دل چو خارا
بكشد كسش نگويد تدبير خونبها كن

بر شاه خوبرويان واجب وفا نباشد
اي زرد روي عاشق تو صبر كن وفا كن

درديست غير مردن كان را دوا نباشد
پس من چگونه گويم كاين درد را دوا كن

در خواب دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن

گر اژدهاست در ره عشقست چون زمرد
از برق آن زمرد‌هين دفع اژدها كن

بس كن كه بيخودم من ور تو هنر فزايي
تاريخ بوعلي گو تنبيه بوالعلا كن




ازين رو اشعر مولوي از جنبه‌ي لفظي يكدست نيست ولي گيرا و داراي مضامين بديع است.

برويد اي حريفان بكشيد يار ما را
به من آوريد آخر صنم گريز پا را

به ترانه‌هاي شيرين به بهانه‌هاي زرين
بكشيد سوي خانه مه خوب خوش‌لقا را

و گر او به وعده گويد كه دمي دگر بيايم
همه وعده مكر باشد بفريبد او شما را

دم گرم سخت دارد كه به جادوي و افسون
بزند گره بر آبي و ببندد او هوا را

به مباركي و شادي چو نگار من در‌آيد
بنشين نظاره مي‌كن تو عجايب خدا را

چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان
كه رخ چو آفتابش بكشد چراغها را

برو اي دل سبك رو به يمن به دلبر من
برسان سلام و خدمت تو عقيق بي‌بها را




ببستي چشم يعني وقت خوابست
نه خوابست آن حريفان را جوابست

تو مي‌داني كـه ما چندان نپاييم
وليكن چشم مستت را شتابست

جفا مي‌كن جفاات جمله لطفست
خطا مي‌كن خطاي تو صوابست

تو چشم آتشين در خواب مي‌كن
كه ما را چشم و دل باري كبابست

بسي سرها ربوده چشم ساقي
به شمشيري كه آن قطره آبست

يكي گويد كه اين از عشق ساقي است
يكي گويد كه اين فعل شرابست

مي و ساقي چه باشد نيست جز حق
خدا داند كه اين عشق از چه بابست




اي قوم به حج رفته كجاييد كجاييد
معشوق همين جاست بياييد بياييد

معشوق تو همسايه‌ي ديوار به ديوار
در باديه سر گشته شما در چه هواييد

گر صورت بي‌صورت معشوق ببينيد
هم خواجه هم خانه هم كعبه شماييد

ده بار از آن راه بدان خانه برفتيد
يك بار ازين خانه برين بام برآييد

______________________________________________________
با تشكر\mo@mmad
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
#3
انسان‌هاي هدفمند و موفق همواره دنبال راهكارهايي مي‌گردند تا با سرعت و كيفيت بيشتري اهدافشان را محقق و زندگي زيبايي را براي خود و اطرافيانشان مهيا نمايند.هدف‌گذاري و برنامه‌ريزي لازمه يك زندگي موفق و با نشاط است و افرادي كه به دنبال خوشبختي و سعادت مي‌گردند قطعاً بايد براي رسيدن به اين نعمت بيكران، هدفمند و باانگيزه حركت كنند.
آرامش و نشاط از اهداف متعالي يك زندگي موفق است كه براي رسيدن به آن مي‌بايست تاكتيك‌ها و راهكارهاي معيني را تدوين و براساس آن يك زندگي آرام و با نشاط را ايجاد نمود. در اين مقاله مهم‌ترين تاكتيك‌هاي يك زندگي موفق كه مي‌تواند تحولي شگرف در زندگي شما ايجاد نمايد را در قالب 7 تاكتيك راهبردي بيان خواهيم كرد.
1 - ذهن را سرشار از موفقيت و پيروزي نماييم
انسان‌هايي در صحنه زندگي و كار موفق و پيروز خواهند شد كه در ابتدا اين موفقيت و پيروزي را در ذهن خود ترسيم كرده و با تصويري كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمايند و اطمينان داشته باشند كه پيروز خواهند شد.

آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستيابي است به شرطي كه با ذهنيتي همواره مثبت توأم باشد و افكار منفي آن را مخدوش نكند، پس بياييم مسير زندگي خود را بر مبناي باورهاي مثبت و يك روحيه عالي طراحي كرده و با اميد زيباتر شدن زندگي خود و اطرافيانمان از فرصت‌هاي طلايي زندگي نهايت استفاده را نماييم.

2 - ديگران را ببخشيم و با آنها مهربان باشيم
بخشش و مهرباني از صفات زيباي خداي متعال است و انسان‌هايي كه با چنين خصوصيتي در صحنه زندگي حضور دارند، در واقع آرامش عميقي را براي خود مهيا مي‌سازند؛ چرا كه وقتي انساني از بخشش ديگران امتناع كند در واقع ترجيح مي‌دهد در غم و غصه‌هاي گذشته باقي بماند و همواره كينه ديگران را در دل داشته باشد.

عفوكردن ديگران در واقع لذت بردن از زمان حال و خلق آينده‌اي زيباست. وقتي كه ما با ديگران مهربان باشيم و به راحتي آنها را ببخشيم، آنها نيز تغيير كرده و رفتار خود را تصحيح مي‌نمايند؛ پس انتخاب هميشه با ماست كه مهار زندگي خود را به دست بگيريم و در حال زندگي كنيم و يا اينكه خود را در لجاجت‌‌ها و پريشاني‌هاي گذشته زنجير كنيم.

3 - انتظار قدرداني و سپاسگزاري نداشته باشيم
در يك زندگي موفق مي‌بايست همواره انديشه از خود گذشتن و ايثار كردن جاري باشد ولي در قبال كارهايمان نبايد انتظار قدرداني و سپاسگزاري از ديگران را داشته باشيم. يادمان باشد كه حضرت مسيح عليه‌السلام در يك روز 10مريض را شفا دادند ولي فقط يك مريض از ايشان تشكر كرد.

اگر انديشه ما لذت بردن از كمك به ديگران باشد، ديگر به دنبال لذت تشكر و قدرداني نمي‌رويم و بدانيم كه در اين عالم چيزي محو و نابود نمي‌شود چرا كه اگر امروز شما خدمتي به ديگران انجام دهيد، در زماني ديگر اين محبت به بهترين شكل به شما برمي‌گردد.

4 - هميشه شكرگزار باشيم
انسان‌هايي كه به داشته‌هايشان فكر مي‌كنند، آرامش و نشاطي نصيب‌شان خواهد شد كه پيوسته باعث افزايش اين نعمت‌ها در زندگي‌شان مي‌شود. اما در مقابل افرادي كه همواره به نداشته‌هايشان مي‌انديشند آنچنان اضطراب و استرسي به همراه دارند كه هر روز وضعيت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.

شكرگزاري به درگاه خداي مهربان نه تنها از ديدگاه اعتقادي قابل تحسين است بلكه از نظر علمي نيز اثبات گرديده كه انسان‌هاي شاكر زندگي آرام و موفقي دارند چرا كه انسان جذب كننده بيشترين و شايع‌ترين افكار خويش مي‌باشد و اگر به زيبايي‌ها و نعمت‌هاي اطرافش بينديشد،‌ نعمت‌هاي بيشتري را جذب خود مي‌نمايد؛ پس با شكرگزاري‌ به درگاه خداي مهربان و تفكر درباره داشته‌هاي خود، موجي از نعمت‌ها و بركات را به زندگي خود هديه نماييم.

5 - از مشكلات استقبال كنيم
مشكلات، سازه‌هاي يك زندگي موفق هستند به شرطي كه نحوه رويكرد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتي كه در زندگي ما پيش مي‌آيد همواره اين سؤال را مطرح نماييم كه «اين رويداد براي ما چه پيام مثبتي داشته است؟» با چنين نگرشي، زندگي با مسائل و مشكلاتش معناي زيبايي پيدا مي‌كند و در واقع موفقيت و پيروزي ما در صحنه زندگي، حل مشكلات اطرافمان مي‌گردد.

بعضي از انسان‌ها در هر فرصتي به دنبال مشكل مي‌گردند، ولي انسان‌هاي موفق در هر مشكلي به دنبال فرصت مي‌گردند و به قول ديل كارنگي اگر تقدير زندگي در مسير آنها يك ليموترش هم قرارداد از آن شيرين‌ترين شربت زندگي را تهيه مي‌كنند و با عشق مي‌نوشند. يادمان باشد كه مشكلات دامنه ذهن ما را وسعت مي‌بخشد و توانايي‌هاي ما را براي رسيدن به پيروزي‌هاي بزرگتر افزايش مي‌دهد.

6 - ديگران را شاد كنيم
شادي و نشاط لازمه يك زندگي موفق و پويا است و اگر انساني داراي روحيه مثبت نباشد نمي‌تواند در مواجهه با مسائل مختلف زندگي با تدبير و اقتدار عمل كند. يكي از راه‌هاي كسب روحيه مثبت، ايجاد نشاط و شادي در ديگران است.

زماني‌كه ما مشكل فردي را حل كنيم در واقع آرامش و نشاط را به خود هديه مي‌دهيم و لذت خدمت به ديگران بيشترين نشاط را در ما ايجاد خواهد كرد. آنچه در روايات ديني ما نيز آمده است مؤيد آن است كه ما بايستي همواره با چهره‌اي گشاده و خندان در جامعه حاضر شويم و با شاد كردن دل ديگران، زيبايي و مهرباني را در زندگي خويش جاري نماييم.

7 - كسب دانش و تكنيك‌‌هاي مهارت‌هاي زندگي
زماني زندگي زيباست كه زيبا زندگي كردن را آموخته و به آنها عمل كرده باشيم. دانش و مهارت‌هاي زندگي از جمله ابزارهاي اساسي براي خلق يك زندگي موفق و زيبا مي‌باشند. تا زماني كه ما ندانيم كه با خود و اطرافيانمان چگونه رفتار كنيم، چطور انتظار داريم زندگي زيبايي داشته باشيم.

ما مي‌توانيم با مطالعه كتاب‌هاي خوب و شركت در كلاس‌هاي مؤثر، دانش و مهارت خود را براي خلق يك زندگي آرام و با نشاط افزايش دهيم و خاطرات بسيار زيبايي را در ذهن خود و اطرافيانمان به يادگار بگذاريم و يادمان باشد كه: زندگي شهد گلهاست. زنبور زمان مي‌خوردش. آنچه مي‌ماند، عسل خاطره‌هاست.
برو قوي شو اگر عزم زندگي داري که ضعيف در اين نظام پامال است
___________________________________________________________________________
با تشكر\mo@mmad
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER ، mehrani
#4
آفریــــــــــــــــــــــــــن!!!
پاسخ
#5
خواهش ميكنم!!!
اينم يكي ديگه:
___________________________________________
بمب هسته اي چگونه كار مي‌كند؟
بمب هسته اي چگونه كار مي‌كند؟
شما احتمالاً در كتابهاي تاريخ خوانده‌ايد كه بمب هسته‌اي در جنگ جهاني دوم توسط آمريكا عليه ژاپن بكار رفت و ممكن است فيلم‌هايي را ديده باشيد كه در آنها بمب‌هاي هسته‌اي منفجر مي‌شوند. درحاليكه در اخبار مي‌شنويد، برخي كشورها راجع به خلع سلاح اتمي با يكديگر گفتگو مي‌كنند، كشورهايي مثل هند و پاكستان سلاح‌هاي اتمي خود را توسعه مي‌دهند.

ما ديده‌ايم كه اين وسايل چه نيروي مخرب خارق‌العاده‌اي دارند، ولي آنها واقعاً چگونه كار مي‌كنند؟ در اين بخش خواهيد آموخت كه بمب هسته‌اي چگونه توليد مي‌شود و پس از يك انفجار هسته‌اي چه اتفاقي مي‌افتد؟

فيزيك هسته‌اي

انرژي هسته‌اي به 2 روش توليد مي‌شود:

1- شكافت هسته‌اي: در اين روش هسته يك اتم توسط يك نوترون به دو بخش كوچكتر تقسيم مي‌شود. در اين روش غالباً از عنصر اورانيوم استفاده مي‌شود.

2- گداخت هسته‌اي: در اين روش كه در سطح خورشيد هم اجرا مي‌شود، معمولاً هيدروژن‌ها با برخورد به يكديگر تبديل به هليوم مي‌شوند و در اين تبديل، انرژي بسيار زيادي بصورت نور و گرما توليد مي‌شود.

در شكل زير نمونه اي از شكافت هسته اتم اورانيوم نمايش داده شده است:

و در شكل زير گداخت هسته‌اي اتم‌هاي هيدروژن و تبديل آنها به هليوم 3 و الكترون آزاد نمايش داده شده است:

طراحي بمب‌هاي هسته‌اي:

براي توليد بمب هسته‌اي، به يك سوخت شكافت‌پذير يا گداخت‌پذير، يك وسيله راه‌انداز و روشي كه اجازه دهد تا قبل از اينكه بمب خاموش شود، كل سوخت شكافته يا گداخته شود نياز است.

بمب‌هاي اوليه با روش شكافت هسته‌اي و بمب‌هاي قويتر بعدي با روش گداخت هسته‌اي توليد شدند. ما در اين بخش دو نمونه از بمب هاي ساخته شده را بررسي مي كنيم:

بمب‌ شكافت هسته‌اي :

1- بمب‌ هسته‌اي (پسر كوچك) كه روي شهر هيروشيما و در سال 1945 منفجر شد.

2- بمب هسته‌اي (مرد چاق) كه روي شهر ناكازاكي و در سال 1945 منفجر شد.

بمب گداخت هسته‌اي : 1- بمب گداخت هسته‌اي كه در ايسلند بصورت آزمايشي در سال 1952 منفجر شد.

بمب‌هاي شكافت هسته‌اي:

بمب‌هاي شكافت هسته‌اي از يك عنصر شبيه اورانيوم 235 براي انفجار هسته‌اي استفاده مي‌كنند. اين عنصر از معدود عناصري است كه جهت ايجاد انرژي بمب هسته‌اي استفاده مي‌شود. اين عنصر خاصيت جالبي دارد: هرگاه يك نوترون آزاد با هسته اين عنصر برخورد كند ، هسته به سرعت نوترون را جذب مي‌كند و اتم به سرعت متلاشي مي‌شود. نوترون‌هاي آزاد شده از متلاشي شدن اتم ، هسته‌هاي ديگر را متلاشي مي‌كنند.

زمان برخورد و متلاشي شدن اين هسته‌ها بسيار كوتاه است (كمتر از ميلياردم ثانيه ! ) هنگامي كه يك هسته متلاشي مي‌شود، مقدار زيادي گرما و تشعشع گاما آزاد مي‌كند.

مقدار انرژي موجود در يك پوند اورانيوم معادل يك ميليون گالن بنزين است!

در طراحي بمب‌هاي شكافت هسته‌اي، اغلب از دو شيوه استفاده مي‌شود:

روش رها كردن گلوله:

در اين روش يك گلوله حاوي اورانيوم 235 بالاي يك گوي حاوي اورانيوم (حول دستگاه مولد نوترون) قرار دارد.

هنگامي كه اين بمب به زمين اصابت مي‌كند، رويدادهاي زير اتفاق مي‌افتد:

1- مواد منفجره پشت گلوله منفجر مي‌شوند و گلوله به پائين مي‌افتد.

2- گلوله به كره برخورد مي‌كند و واكنش شكافت هسته‌اي رخ مي‌دهد.

3- بمب منفجر مي‌شود.

در بمب هيروشيما از اين روش استفاده شده بود. نحوه انفجار اين بمب در شكل زير نمايش داده شده است:

روش انفجار از داخل:

در اين روش كه انفجار در داخل گوي صورت مي‌گيرد، پلونيم 239 قابل انفجار توسط يك گوي حاوي اورانيوم 238 احاطه شده است.

هنگامي كه مواد منفجره داخلي آتش گرفت رويدادهاي زير اتفاق مي‌افتد:

1- مواد منفجره روشن مي‌شوند و يك موج ضربه‌اي ايجاد مي‌كنند.

2- موج ضربه‌اي، پلوتونيم را به داخل كره مي‌فرستد.

3- هسته مركزي منفجر مي‌شود و واكنش شكافت هسته‌اي رخ مي‌دهد.

4- بمب منفجر مي‌شود.

بمبي كه در ناكازاكي منفجر شد، از اين شيوه استفاده كرده بود. نحوه انفجار اين بمب، در شكل زير نمايش داده شده است.

بمب‌ گداخت هسته‌اي: بمب‌هاي شكافت هسته‌اي، چندان قوي نبودند!

بمب‌هاي گداخت هسته‌اي ، بمب هاي حرارتي هم ناميده مي‌شوند و در ضمن بازدهي و قدرت تخريب بيشتري هم دارند. دوتريوم و تريتيوم كه سوخت اين نوع بمب به شمار مي‌روند، هردو به شكل گاز هستند و بنابراين امكان ذخيره‌سازي آنها مشكل است. اين عناصر بايد در دماي بالا، تحت فشار زياد قرار گيرند تا عمل همجوشي هسته‌اي در آنها صورت بگيرد. در اين شيوه ايجاد يك انفجار شكافت هسته‌اي در داخل، حرارت و فشار زيادي توليد مي‌كند و انفجار گداخت هسته‌اي شكل مي‌گيرد.در طراحي بمبي كه در ايسلند بصورت آزمايشي منفجر شد، از اين شيوه استفاده شده بود. در شكل زير نحوه انفجار نمايش داده شده است.

اثر بمب‌هاي هسته‌اي:

انفجار يك بمب هسته‌اي روي يك شهر پرجمعيت خسارات وسيعي به بار مي آورد . درجه خسارت به فاصله از مركز انفجار بمب كه كانون انفجار ناميده مي‌شود بستگي دارد.

زيانهاي ناشي از انفجار بمب هسته‌اي عبارتند از :

- موج شديد گرما كه همه چيز را مي‌سوزاند.

- فشار موج ضربه‌اي كه ساختمان‌ها و تاسيسات را كاملاً تخريب مي‌كند.

- تشعشعات راديواكتيويته كه باعث سرطان مي‌شود.

- بارش راديواكتيو (ابري از ذرات راديواكتيو كه بصورت غبار و توده سنگ‌هاي متراكم به زمين برمي‌گردد)

دركانون زلزله، همه‌چيز تحت دماي 300 ميليون درجه سانتي‌گراد تبخير مي‌شود! در خارج از كانون زلزله، اغلب تلفات به خاطر سوزش ايجادشده توسط گرماست و بخاطر فشار حاصل از موج انفجار ساختمانها و تاسيسات خراب مي‌شوند. در بلندمدت، ابرهاي راديواكتيو توسط باد در مناطق دور ريزش مي‌كند و باعث آلوده شدن موجودات، آب و محيط زندگي مي‌‌شود.

دانشمندان با بررسي اثرات مواد راديواكتيو روي بازماندگان بمباران ناكازاكي و هيروشيما دريافتند كه اين مواد باعث: ايجاد تهوع، آب‌مرواريد چشم، ريزش مو و كم‌شدن توليد خون در بدن مي‌شود. در موارد حادتر، مواد راديواكتيو باعث ايجاد سرطان و نازايي هم مي‌شوند. سلاح‌هاي اتمي داراي نيروي مخرب باورنكردني هستند، به همين دليل دولتها سعي دارند تا بر دستيابي صحيح به اين تكنولوژي نظارت داشته باشند تا ديگر اتفاقي بدتر از انفجارهاي ناكازاكي و هيروشيما رخ ندهد.

________________________________________________________________________________​________________-
با تشكر\mo@mmad
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
#6
فن اوري هسته اي

دانش تبديل اورانيوم طبيعي که در طبيعت وجود دارد از طريق شکافت اتمها به اورانيوم غني شده که داراي انرژي بسيار زياد است، فناوري هسته اي نام دارد. فرآيند تهيه سوخت هسته اي از اورانيوم ، فرآيند بسيار پيچيده و ظريفي است و دانش انجام اين کار از دانشهاي پيشرفته بشري است. تبديل اورانيوم به اورانيوم غني شده ، راههاي مختلفي دارد که دو نوع رايج آن از طريق دستگاههاي سانتريوفوژ و از طريق ليزر مي باشد.

کشورهاي قدرتمند جهان دانش هسته اي را انحصاري خود کرده اند. به راحتي اجازه دسترسي ديگران به اين دانش را نمي دهند. در مقطع کنوني حدود 10 کشور اين دانش را در اختيار دارند. انرژي هسته اي داراي کاربردهاي فراوان است. در يک تقسيم بندي کلي مي توان کاربردهاي انرژي هسته اي را در دو بخش نظامي و غير نظامي يا صلح جويانه قرار داد.



کاربرد انرژي هسته اي در توليد برق :

يکي از مهم ترين موارد استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي ، توليد برق از طريق نيروگاههاي اتمي است. با توم به پايان پذير بودن منابع فسيلي و روند رو به رشد توسعه اجتماعي و اقتصادي ، استفاده از انرژي هسته اي براي توليد برق را امري ضروري و لازم مي دانند و ساخت چند نيروگاه اتمي را دنبال مينمايد.

ايران هر ساله حدودا به هفت هزار مگاوات برق در سال نياز دارد. نيروگاه اتمي بوشهر 1000 مگاوات برق را در صورت راه اندازي تامين مي نمايد. و احداث نيروگاههاي ديگر براي رفع اين نيازي ضروري است. براي توليد ميزان برق حدود 190 ميليون بشکه نفت خام مصرف مي شود. که در صورت تامين از طريق انرژي هسته اي ساليانه 5 ميليارد دلار صرفه جويي خواهد شد.



برتري انرژي هسته اي بر ساير انرژي ها:

علاوه بر صرفه اقتصادي دلايل زير استفاده از انرژي هسته اي را ضروري مينمايد.



منابع فسيلي محدود بوده و متعلق به نسلهاي آتي ميباشد.




استفاده از نفت خام در صنايع تبديل پتروشيمي ارزش بيشتري دارد.




توليد برق از طريق نيروگاه اتمي ، آلودگي نيروگاههاي کنوني را ندارد. توليد هفت هزار مگاوات با مصرف 190 ميليون شبکه نفت خام ، هزارتن دياکسيد کربن ، 150 تن ذرات معلق در هوا ، 130 تن گوگرد و 50 تن اکسيد نيتروژن را در محيط زيست پراکنده مي کند، در حالي که نيروگاه اتمي چنين آلودگي را ندارد.




انرژي هسته اي در پزشکي هسته اي و امور بهداشتي:

در کشورهاي پيشرفته صنعتي ، از انرژي هسته اي به صورت گسترده در پزشکي استفاده مي گردد. با توجه به شيوع برخي از بيماريها از جمله سرطان ، ضرورت تقويت طب هسته اي در کشورهاي در حال توسعه ، هر روز بيشتر مي شود. موارد زير از مصاديق تکنيکهاي هسته اي در علم پزشکي است:



تهيه و توليد کيتهاي راديو دارويي جهت مراکز پزشکي هسته اي

تهيه و توليد راديو دارويي جهت تشخيص بيماري تيروييد و درمان آنها

تهيه و توليد کيتهاي هورموني

تشخيص و درمان سرطان پروستات

تشخيص سرطان کولون ، روده کوچک و برخي سرطانهاي سينه

تشخيص تومورهاي سرطاني و بررسي تومورهاي مغزي ، سينه و ناراحتي وريدي

تصوير برداري بيماريهاي قلبي ، تشخيص عفونتها و التهاب مفصلي ، آمبولي و لختههاي وريدي

موارد ديگري چون تشخيص کم خوني ، کنترل راديو داروهاي خوراکي و تزريقي و ...




کاربرد انرژي هسته اي در بخش دامپزشکي و دامپروري :

تکنيکهاي هسته اي در حوزه دامپزشکي موارد مصرفي چون تشخيص و درمان بيماريهاي دامي ، توليد مثل دام ، اصلاح نژاد و دام ، تغذيه ، بهداشت و ايمن سازي محصولات دامي و خوراک دام دارد.



کاربرد انرژي هسته اي در دسترسي به منابع آب :

تکنيکهاي هسته اي براي شناسايي حوزه هاي آب زير زميني هدايت آبهاي سطحي و زير زميني ، کشف و کنترل نشت و ايمني سدها مورد استفاده قرار ميگيرد. در شيرين کردن آبهاي شور نيز انرژي هستهاي کاربرد دارد.



کاربرد انرژي هسته اي در بخش صنايع غذايي و کشاورزي :

از انرژي هسته اي در حوزههاي کشاورزي و صنايع غذايي استفاده هاي بسيار فراواني صورت مي گيرد. موارد عمده استفاده در اين بخش عبارت است از :



جلوگيري از جوانه زدن محصولات غذايي

کنترل و از بين بردن حشرات

به تاخير انداختن زمان رسيدن محصولات

افزايش زمان نگهداري

کاهش ميزان آلودگي ميکروبي

از بين بردن ويروسهاي گياهي و غذايي

طرح باردهي و جهش گياهاني چون گندم و برنج و پنبه




آنچه بايد بدانيم:

تکنيکهاي هسته اي بر کشف مينهاي ضد نفر نيز کاربرد دارد. بنابرين ، دانش هسته اي با اين قدرت و وسعتي که دارد، هر روز بر دامنه استفاده از فناوري هسته اي و بويژه انرژي هسته اي افزوده مي شود. کاربرد انرژي در بخشهاي مختلف به گونهاي است که اگر کشوري فناوري هسته اي را نهادينه نمايد، در بسياري از حوزه‌هاي علمي و صنعتي ، ارتقاي پيدا مي کند و مسير توسعه را با سرعت طي مي نمايد.


________________________________________________________________________________​______
با تشكر\mo@mmad
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
آگهی
#7
دليل که ويندوز 8، سِوِن را نابود مي کند
احتمالا ويندوز 8 مايکروسافت تا سال آينده در دسترس نخواهد بود. اما بر مبناي آن چه که تا کنون از اين ويندوز مي دانيم؛ اين سيستم عامل مي تواند خيلي بهتر از ويندوز 7 باشد

شايد هيچ شرکتي پر نفوذ تر از مايکروسافت در حوزه سيستم هاي عامل دسکتاپ پيدا نشود. اين غول نرم افزاري، سراسر بازار سيستم عامل را در جهان به دست گرفته و ثابت کرده که قادر است هر نسخه ويندوز را با تغييرات زيادي نسبت به نسخه هاي قبلي اش ارائه دهد. هيچ چيز هم که نباشد، مايکروسافت فضاي بازار سيستم هاي عامل را به خوبي مي شناسد و مي داند که بايد براي موفقيت در اين بازار چه کاري انجام دهد.

ويندوز 7 مايکرسافت مسلما يکي از مهم ترين نسخه هاي ويندوز در تاريخ زندگي اين سيستم عامل بود. بعد از ارائه ويندوز ويستا، بازار مخالف مايکروسافت شروع به رشد کرد و بسياري از فروشندگان، به قوانيني براي داون گريد کردن کامپيوتر به ويندوز XP تن دادند. مشتريان هم به اندازه اي که مايکروسافت انتظار داشت، از ويستا استقبال نکردند. به علاوه شرکت ها اصلا ويندوز ويستا را به حساب نمي آوردند. خب همه ي اين ها بد است.

با ويندوز 7، مايکروسافت توانست ويستا را به خوبي تعمير کند. در واقع اين نسخه همان سيستم عاملي است که ويستا بايد مي بود. و حالا مايکروسافت هم تاييد کرده که ويندوز 7 سريع ترين فروش را در تاريخ ويندوز داشته است. اين واضح است که مصرف کنندگان هم از ويندوزي که هم اکنون استفاده مي کنند؛ حداقل بيشتر از ايکس پي راضي هستند.

با اين حال که ويندوز 8 فقط در گوشه صحنه، ايستاده است؛ شايعات مايکروسافتي حول محور اين سيستم عامل و امکانات آن، مي چرخند. اگر چه فعلا اطلاعات کمي از اين سيستم عامل در دسترس است؛ اما يک چيز را به طور قطع مي توان گفت: اين که 8 از 7 بهتر خواهد بود. اما چرا؟

1. ويندوز 8، برمبناي يک سيستم عامل خوب، بهبود مي يابد:
ويندوز 8 يک آپديت بزرگ به شمار نمي رود. در عوض، اين سيستم عامل نسخه اي بهبود يافته از ويندوز 7 خواهد بود. همانطور که اشاره شد، ويندوز 7 در ميان مصرف کنندگان و شرکت هاي مشتري، به موفقيت رسيده است. از چيز هايي که تاکنون درباره ويندوز 8 ميدانيم، واضح است که مايکروسافت نمي خواهد چيزي که خراب نيست (ويندوز 7) را درست کند! پس احتمالا ويندوز 8 بسيار شبيه جدش بوده و خيلي از امکانات آن را به رخ مي کشد. البته بهبود هايي که هميشه به مشتريان ارائه مي شود هم در اين ويندوز موجود خواهند بود.

2. امنيت بهبود خواهد يافت:
با هر عرضه ي سيستم عامل توسط مايکروسافت – يا هر شرکت ديگر - بسياري نقايص امنيتي برطرف مي شوند. اين کمپاني امنيت را بعد از عرضه سرويس پک 2 ويندوز ايکس پي، افزايش داده است. ويندوز ايکس پي تقريبا امن بود. البته نسبت به نسل هاي پيشينش و نه نسبت به سيستم عامل هاي رقيب! سرويس پک ها بودند که به امنيت ويستا کمک نمودند. اما ويندوز 7 مسلما امن ترين ورژن اين سيستم عامل مي باشد. پس از آن جايي که مايکروسافت هميشه براي امن تر کردن سيستم عاملش تلاش کرده؛ انتظار داريم که ويندوز 8، از 7 هم کاملا امن تر باشد.

3. سازگاري کليدي با ARM:
با توجه به اين که مصرف کنندگان محصولات الکتريکي در سال هاي اخير، علاقه زيادي به ARM نشان دادند؛ استيو بالمر، مدير عامل مايکروسافت اعلام کرد که ورژن بعدي ويندوز دستگاه هاي مبتني بر ARM پشتيباني خواهد کرد. اين بسيار بسيار مهم است. حالا کمپاني هايي که مي خواهد محصولاتي مبتني بر چيپ ARM بسازند، فرصت استفاده از ويندوز را پيدا مي کنند. نه تنها اين حرکت به مايکروسافت و فروشندگان همکارش کمک مي کند، بلکه احتمالا گزينه هاي بيشتري هم به مصرف کنندگاني که به استفاده از ويندوز تمايل دارند؛ داده خواهد شد. به عقيده ي بسياري اين يک بازي برد- برد است.

4. يک فروشگاه اپليکيشن؟شايد!
اين بعيد نيست که مايکروسافت براي ارائه ي يک فروشگاه اپليکيشن؛ نقشه کشيده باشد. اگر اين امر صورت گيرد و با وجود اين که اپليکيشن هاي بسيار زيادي براي ويندوز در دسترس است؛ ممکن است مايکروسافت قادر باشد که در اين زمينه حتي با مک نسخه Lion از شرکت اپل هم رقابت کند. همان سيستم عاملي که با AppStore داخلي به فروش خواهد رسيد. آينده ي سيستم عامل هاي دسکتاپ، حقيقتا به وجود يک فروشگاه اپليکيشن خوب براي آن ها بستگي خواهد داشت. فعلا نمي دانيم اما اگر در آينده خبر احداث فروشگاه اپليکيشني براي ويندوز را بشنويم؛ خوشحال خواهيم شد.

5. روشن شدن فوري : همان چيزي که لازم است
يکي از بزرگترين مسائل اين است که ويندوز روي بعضي کامپيوتر ها، زمان زيادي را براي بوت شدن تلف مي کند. با توجه به آخرين شايعات، مايکروسافت در حال کار روي يک راه حل براي اين است که بتواند ويندوز را عملا در زمان کمي آماده به کار کند. شايد مهم به نظر نرسد اما در نظر داشته باشيد که صبر براي بوت شدن يک ويندوز، مي تواند تا چه اندازه عذاب آور باشد. پس بوت فوري، چيزي است که مي تواند به يک امکان عالي تبديل شود.

6. احتمالا ويندوز 8 براي تبلت ها مناسب تر خواهد بود
مايکروسافت چند وقتي هست که سيستم عامل خود را آماده براي به کارگيري در تبلت ها مي داند. اما با توجه به چيزي که آمار و ارقام نشان مي دهد؛ هم توليد تبلت هاي مبتني بر ويندوز 7 کم بوده و هم کاربران اندرويد يا آي او اس را ترجيح مي دهند. به دليل پشتيباني از دستگاه هاي مبتني بر ARM و اين که مايکروسافت قطعا دارد براي سازگاري بيشتر ويندوز 8 با تبلت ها تلاش مي کند؛ بايد منتظر دستگاه هاي قابل حمل بيشتري بر مبناي ويندوز بعدي باشيد. اما تا چه حد بيشتر بودنش را بازار تعيين مي کند.

7. صرفه جويي بيشتر در انرژي:
يکي از مسائل ويندوز 7 اين است که نتوانسته به عملکرد موثري در زمينه ي صرفه جويي انرژي برسد. اما با توجه به اطلاعاتي که از توسعه ويندوز 8 درز کرده اند، گويا مايکروسفات در حال کار برروي قابليت هايي است که ذخيرهي انرژي را تا حد زيادي بهبود مي بخشند. پس بايد منتظر عمر بيشتر باتري بر دستگاه هاي قابل حملي باشيم که از اين سيستم عامل پشتيباني مي کنند. اگر اين ها درست باشد؛ مسلما مصرف کنندگان خوشحال خواهند شد.

8. History Vault چيست؟
ويندوز 8 احتمالا يک قابليت جديد به نام History Vault خواهد داشت. با توجه به شايعات، اين قابليت شبيه Time Machine شرکت اپل خواهد بود که يک رابط آسان براي بک آپ گيري در مک او.اس ايکس؛ ارائه مي دهد. اما اين گزينه ي مايکروسافتي به کاربران اجازه خواهد داد که فايل هاي شخصي خود را بازيابي نمايند، پرونده هاي قديمي را اصلاح کنند و خيلي کار هاي ديگر... مايکروسافت هنوز اين قابليت را تاييد نکرده است. اما اگر قابليت بزرگي مانند اين، به ويندوز اضافه شود؛ بسيار عالي خواهد شد.

9. اينترفيس بهتر:
ويندوز 7 با يک رابط کاربري قدرتمند تر وارد بازار شد که مي توان آن را کاملا از نسل هاي قبلي اش بهتر دانست. اين ويژگي از نظر زيبايي هم چيزي کم ندارد. فعلا مايکروسافت چيز زيادي از سيستم عامل بعدي اش نگفته اما احتمالا ويندوز 8 هم اينترفيسي مشابه خواهد داشت. اما افرادي که هميشه مايکروسافت را تعقيب مي کنند؛ باور دارند که اينترفيس کمي کار آمد تر شده و براي استفاده آسانتر خواهد بود. اگر مايکروسافت بتواند اين کار را محقق کند، تاحدود زيادي انتظارات از اينترفيس براورده خواهند شد. چون اينترفيس فعلي نيز چيز زيادي کم ندارد.

10. مايکروسافت درسش را آموخته:
جدا از خود سيستم عامل، ويندوز 8 به احتمال زياد بهتر از ويندوز 7 خواهد بود. آن هم به يک دليل: مايکروسافت نمي خواهد شکست ويندوز ويستا را تکرار کند. آخرين سيستم عامل مايکروسافت قبل از 7، براي اين شرکت چيزي کم از کابوس نداشت. مايکروسافت به خاطر موفقيت هاي 7 خيلي به خود مغرور شده بود ولي در ويستا کار را خراب کرد. نتيجه ي اين، چند سال رنج آور براي اين شرکت بود. همچنين مايکروسافت با فقدان اعتماد فروشنده ها و خريداران و سرمايه گذارانش مواجه شد. پس انتظار داريم که اين کمپاني کار هاي ويژه اي با ويندوز 8 انجام دهد. درعين حال، اين شرکت به جز رسيدن به يک سيستم عامل بهتر، چاره ديگري نخواهد داشت.

شما چه انتظاراتي از سيستم عامل بعدي مايکروسافت داريد و فکر مي کنيد که از زواياي مختلف، چگونه عمل کند؟ اين سيستم عامل، در رقابت با رقيبانش چه خواهد کرد؟
________________________________________________________________
با تشكر\mo@mmadWink
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
#8
انرژي هسته اي – شکافت و گداخت

انرژي هسته اي، شکل اصلي ديگري از انرژي است که در داخل اتم قرار دارد . يکي از قوانين جهاني اين است که انرژي نه توليد پذير است و نه از بين رفتني ، اما به شکلهاي ديگر قابل تبديل است.

ماده را مي توان به انرژي تبديل نمود. آلبرت انيشتن ، مشهورترين دانشمند جهان ، فرمول رياضي خاصي را براي شرح اين نظريه ارائه نموده است :

E = MC2

برطبق فرمول فوق انرژي (E) برابر است با جرم (m) ضربدر سرعت نور به توان دو .



لطفاً توجه داشته باشيد که بعضي از نرم افزارهاي وب قادر به نمايش توان روي شبکه نيستند. معمولاً مجذور C توسط قرار دادن عدد 2 کوچک در بالا و سمت راست C نشان داده مي شود. دانشمندان از معادله انيشتن براي آزاد سازي انرژي نهفته در اتم و نيز جهت ساخت بمب اتمي استفاده نمودند.

يونانيان قديم براين باور بودند که کوچکترين جزء طبيعت ، اتم است. اما در 2000 سال قبل ، آنها نمي دانستند که ذرات کوچکتر از اتم نيز در طبيعت يافت مي شود.

همانطوريکه در فصل 2 گفتيم ، اتمها از ذرات کوچکتري به نام هسته ، که خود متشکل از پروتون و نوترون هستند ، تشکيل شده اند. اين اتمها توسط الکترونهايي احاط شده که بدور آنها مي چرخند، درست مثل گردش زمين به دور خورشيد.

شکاف هسته اي

هسته اتم مي تواند شکافته شود. زمانيکه اين مسئله رخ ميدهد، مقدار زيادي انرژي آزاد مي شود. اين انرژي به دو صورت گرما و نور است. انيشتن معتقد بود که مقدار کوچکي از ماده حاوي مقدار زيادي انرژي است. زمانيکه اين انرژي ، آهسته از اتم خارج مي شود ، مي توان آنرا مهار نمود و توليد برق نمود. اما زمانيکه انرژي موجود در هسته اتم بطور ناگهاني آزاد مي شود ، انفجار عظيمي مانند بمب اتم رخ ميدهد.



سوخت يک نيروگاه هسته اي (مانند نيروگاه هسته اي کانيون در تصوير) ، اورانيوم است. اورانيوم عنصري است که در اکثر مناطق جهان از زيرزمين استخراج مي شود. اورانيوم بعداز مرحله کانه آرايي بصورت قرصهاي بسيار کوچکي در داخل ميله هاي بلند قرار گرفته و داخل رآکتور نيروگاه نصب مي شوند. کلمه «Fission» به معني شکافت است. در داخل رآکتور يک نيروگاه اتمي ، اتمهاي اورانيوم تحت يک واکنش زنجيره اي کنترل شده ، شکافته مي شوند. در يک واکنش زنجيره اي ، ذرات حاصل از شکافت اتم به ساير اتمهاي اورانيوم برخورد کرده و باعث شکافت آنها مي گردند. هريک از ذرات آزاد شده مجدداً باعث شکافت ساير اتمها در يک واکنش زنجيره اي مي شود. درنيروگاههاي هسته اي ، معمولاً از يک سري
ميله هاي کنترل جهت تنظيم سرعت واکنش زنجيره اي استفاده مي گردد. عدم کنترل اين واکنشها
مي تواند منجربه توليد بمب اتم شود. اما در بمب اتم ، تقريباً ذرات خالص اورانيوم 235 يا پلوتونيوم (باشکل و جرم معيني) بايد با نيروي زيادي در کنارهم قرار گيرند. چنين شرايطي در يک رآکتور هسته اي وجود ندارد.



واکنشهاي زنجيره اي همچنين باعث توليد يک سري مواد راديواکتيو مي شوند. اين مواد در صورت رهايي مي توانند به مردم آسيب برسانند. بنابراين آنها را به شکل جامد نگهداري مي کنند. اين مواد در گنبدهاي بتني بسيار قوي نگهداري مي شوند تا در صورت بروز حوادث مختلف ، خطري بوجود نيايد (به تصوير توجه کنيد).

واکنشهاي زنجيره اي باعث توليد انرژي گرمايي مي شوند. اين انرژي گرمايي براي جوشاندن آب در قلب رآکتور مورد استفاده قرار مي گيرد. بنابراين ، به جاي سوزاندن سوخت ، در نيروگاههاي هسته اي ، اتمها از طريق واکنش زنجيره اي شکافته شده و انرژي گرمايي توليد مي کنند. اين آب از اطراف رآکتور به قسمت ديگري از نيروگاه فرستاده مي شود. در اين قسمت که مبدل گرمايي ناميده مي شود، لوله هاي پر از آب حرارت داده شده و بخار توليد مي کنند. سپس بخار حاصله باعث گردش توربين و درنتيجه توليد برق ميشود. مقطع عرضي يک نيروگاه هسته اي در شکل نشان داده شده است.

گداخت هسته اي

گداخت شکل ديگري از انرژي هسته اي است. گداخت ، به معني الحاق هسته هاي کوچکتر و ساختن يک هسته بزرگتر است. در داخل خورشيد ، گداخت هسته اي اتمهاي هيدروژن باعث توليد اتمهاي هليوم مي شود. در اثر اين گداخت، گرما ، نور و پرتوهاي ديگري توليد مي شود.



همانطوريکه در تصوير مي بينيد ، با ترکيب دو نوع اتم هيدروژن (دوتريم و ترتيم) ، يک اتم هليوم و يک ذره اضافي بنام نوترون تشکيل مي شود. در واکنش فوق مقداري انرژي نيز توليد مي گردد. دانشمندان مدتها که برروي کنترل گداخت هسته اي کار مي کنند تا بتوانند يک رآکتور گداخت براي توليد برق بسازند. اما مشکل اين است که نمي دانند چگونه واکنش در يک محيط بسته را کنترل کنند.

مزيّت گداخت هسته اي نسبت به شکافت هسته اي در اين است که ماده راديواکتيو کمتري توليد کرده و سوخت آن پايدارتر از عمر خورشيد است.SmileHuh
_________________________________________________________
با تشكر\mo@mmad:cool:Idea
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
#9
تاريخچه موشكي ايران

--------------------------------------------------------------------------------

تلاش هاي ايران براي ساخت موشك هاي بالستيك با برد زياد و توپخانه هايي با برد بالا را ميتوان به سه دوره زماني تقسيم كرد.دوره اول بين سال هاي(1977- 1979).دوره دوم در خلال جنگ با دشمن بعثي حوالي سالهاي(1980- 1988) و دوره سوم بعد از جنگ در سال(1988)به بعد.

از مرحله دوم به بعد ساخت موشك وارد فاز جديدي شد و ساخت و طراحي موشك ها به تعداد بالا و همزمان با شرايط خاص انجام شد.(ميتوان عنوان كرد كه با توجه به اينكه ايران در خلل جنگ 8 ساله تاثير موشك هاي بالستيك و فناوري موشكي را درجنگ و استراتژي دفاعي به خوبي درك كرد و بعد از جنگ به سمت استراتژي دفاع موشكي نامحدود روي ورد).

بعد از پايان جنگ ايران كوشيد كه با كمك گرفتن از مهندسين خارجي برزگ كه از كشور خود رانده شده و يا بيكار بودند به توسعه فناوري موشكي خود بپردازد.برنامه موشكي ايران به سرعت پيش رفت و باعث حيرت جهانيان گشت.

سوخت جامد

پايه و شالوده اصلي استفاده از اين نوع سوخت موشك هاي عقاب و شاهين 2 بودند.

ايران از اين فناوري به صورت سيتماتيك براي توليد توپخانه هاي صحرايي خود استفده كرد كه باعث ساخت توپخانه هاي گروه فجر,نازعات و زلزال گرديد.تلاش هاي اوليه به پشتوانه كمك هاي فني و تكنولوژيكي چين انجام شد.در همين راستا كارخانه هاي مونتاژ و توليد صنعتي زيادي در خلال سال هاي 1991 تا 1992 ايجاد شد.ايران با سرعتي باور نكردني از چين پيشي گرفت و در ساخت اين محصولات از كمك چين بي نياز گشت.

سوخت مايع

بعد از جنگ,ايران به ازمايش موشك هايي با سوخت مايع روي اورد از جمله موشك اسكاد-بي كه به وسيله مهندسي معكوس ساخته شده بود.نمونه بومي موشك اسكاد-بي به نام شهاب-1 شناخته ميشد كه دوباره طراحي و ساخته شده بود.
بعد از شهاب 1 نوبت به شهاب 2 بود كه از روي موشك اسكاد-سي طراحي و توليد شده بود.اخرين موشك از اين گروه در حال حاضر موشك شهاب 3 است.تمامي اين برنامه ها با كمك هاي فني روسيه و كره شماي انجام شد.ايران طرح هاي زيادي را براي ساخت موشك هاي شهاب 4(موشكي براي حمل ماهواره),موشك شهاب 5 و شهاب 6 در دست اجرا دارد كه اطلاعات كمي از انها وجود دارد و شايد نوع 5 و 6 ان وجود خارجي نداشته باشند.طبق برخي گمانه زني ها ايران براي گسترس موشك هاي خود از موشك كره اي تيپدانگ 2 كه در چهارم جولاي سال 2006 ازمايش شد استفده ميكند(اينها همگي حدس و گمانه زني هايي است كه توسط سرويس هاي اطلاعاتي غربي بيان شده است).

گروه موشك هاي تاكتيكي ايران

موشك فاتح-110:

موشك فاتح-110 يكي از پيشرفته ترين موشك هاي بالستيك برد كوتاه است كه با دقتي 10 متري قدرت زيادي در نبرد هاي نزديك به نيروهاي مسلح ميبخشد.اين موشك بردي 200 كيلومتر در نوع اول و 250كيلومتري در نوع دوم دارد.

--------------------------------------------------------------
موشك چند كلاهكه فجر 3:
موشك چند كلاهكه فجر 3 ايران يك موشك پيشرفته بالستيك است.اين موشك به صورت بومي و با سوخت مايع گسترش داده شده است از برد اين موشك اطلاعاتي در دسترس نيست.اين موشك با توجه به چند كلاهكه بودن از قدرت تخريب بالا در حجم وسيعي برخوردار است.طبق برخي گمانه زني ها فجر 3 از كلاهكي 3 قسمته ساخته شده است.

--------------------------------------------------------------
موشك شهاب 3:
موشك شهاب 3 اولين موشك بالستيك ميان برد ايران است.مدل اول اين موشك كه با نام Shahab-3A شناخته ميشود بردي برابر 1300 كيلومتر را دارست.مدل بعدي اين موشك كه با نام Shahab-3B شناخته ميشود از كلاهكي سنگين تر بهره ميگيرد و توانايي هدف قرار دادن اهدافي در 2000 كيلومتري را داراست.نوع اخر اين موشك Shahab-3d ناميده ميشود كه بردي بين 2200 تا 3000 كيلومتر را داراست.

----------------------------------------------------------
موشك شهاب 4:
از اين موشك اطلاعات زيادي در دسترس نيست.اين موشك در پيشبرد برنامه هاي فضايي ايران مورد استفاده قرار ميگيرد كه از سوخت مايع استفده ميكند و از موتوري 2 مرحله اي سود ميبرد.
---------------------------------------------------------------------------
تقسيم بندي گروه هاي موشكي جمهوري اسلامي ايران:
توپخانه صحرايي:
? فجر-2
? فجر-3
? فجر-5
? فجر-27
? عقاب
موشك هاي بالستيك با برد كوتاه:
? سميد(توپخانه)
? تندر-69(توپخانه)
? شاهين2(توپخانه)
? نازعات(توپخانه)
?زلزال(توپخانه
?فاتح-110
?صيغه
موشك هاي بالستيك ميان برد:
? آر-17 ايي نسخه اي از موشك اسكاد- بي
? شهاب-1
? شهاب-2
? شهاب-3
? فجر-3(چند كلاهكه)
? قدر-110
موشك هاي بالستيك برد بلند:
? شهاب-4(وضعيت نامعلوم)
? شهاب-5(وضعيت نامعلوم)
? شهاب-6(وضعيت نامعلوم)
0
0

IdeaIdea
_______________________________________________________
با تشكر\mo@mmadBig GrinBig GrinBig Grin
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER
#10
كاربرد انرژي هسته اي




استفاده از نيروي هسته‌اي از 40 سال پيش آغاز شد و اينک اين نيرو همان اندازه از برق جهان را تأمين مي‌کند که 40 سال پيش بوسيله تمام منابع انرژي تأمين مي‌شد. حدود دو سوم از جمعيت جهان در کشورهايي زندگي مي‌کنند که نيروگاههاي هسته‌اي آنها در زمينه توليد برق و زير ساختهاي صنعتي نقش مکمل را ايفا مي‌کنند. نيمي از مردم جهان در کشورهايي زندگي مي‌کنند که نيروگاههاي هسته‌اي در آنها در حال برنامه‌ريزي و يا در دست ساخت هستند.

به اين ترتيب ، توسعه سريع نيروي هسته‌اي جهان مستلزم بروز هيچ تغيير بنياديني نيست و تنها نيازمند تسريع راهبردهاي موجود است. امروزه حدود 440 نيروگاه هسته‌اي در 31 کشور جهان برق توليد مي‌کنند. بيش از 15 کشور از مجموع اين تعداد در زمينه تأمين برق خود تا 25 درصد يا بيشتر ، متکي به نيروي هسته‌اي هستند. در اروپا و ژاپن سهم نيروي هسته‌اي در تأمين برق بيش از 30 درصد است، در آمريکا نيروي هسته‌اي 20 درصد از برق را تأمين مي‌کند. در سرتاسر جهان ، دانشمندان بيش از 50 کشور از حدود 300 راکتور تحقيقاتي استفاده مي‌کنند تا: درباره فناوريهاي هسته‌اي تحقيق کرده و براي تشخيص بيماري و درمان سرطان ، راديوايزوتوپ توليد کنند.

همچنين در اقيانوسهاي جهان راکتورهاي هسته‌اي نيروي محرکه بيش از 400 کشتي را بدون اينکه به خدمه آن و يا محيط زيست آسيبي برسانند، تأمين مي‌کنند. دوره پس از جنگ سرد ، فعاليت جديدي براي حذف مواد هسته‌اي از تسليحات و تبديل آن به سوخت هسته‌اي غير نظامي آغاز شد. انرژي هسته‌اي کاربردهاي زياد در پزشکي در علوم و صنعت و کشاورزي و ... دارد. لازم به ذکر است انرژي هسته‌اي به تمامي انرژيهاي ديگر قابل تبديل است، ولي هيچ انرژي به انرژي هسته‌اي تبديل نمي‌شود. موارد زيادي از کاربردهاي انرژي هسته‌اي در زير آورده مي‌شود.


نيروگاه هسته‌اي
نيروگاه هسته‌اي (Nuclear Power Stotion) يک نيروگاه الکتريکي که از انرژي توليدي شکست هسته اتم اورانيوم يا پلوتونيم استفاده مي‌کند. اولين جايگاه از اين نوع در 27 ژوئن سال 1958 در شوروي سابق ساخته شد. که قدرت آن 5000 کيلو وات است. چون شکست سوخت هسته‌اي اساسا گرما توليد مي‌کند، از گرماي توليد شده راکتورهاي هسته‌اي براي توليد بخار استفاده مي‌شود. از بخار توليد شده براي به حرکت در آوردن توربينها و ژنراتورها که نهايتا براي توليد برق استفاده مي‌شود.


بمبهاي هسته‌اي
اين نوع بمبها تا حالا قويترين بمبهاي و مخربترينهاي جهان محسوب مي‌شود. دارندگان اين نوع بمبها جزو قدرتهاي هسته‌اي جهان محسوب مي‌شود.



پيل برق هسته‌اي Nuelear Electric battery
پيل هسته‌اي يا اتمي دستگاه تبديل کننده انرژي اتمي به جريان برق مستقيم است، ساده‌ترين پيلها) شامل دو صفحه است. يک پخش کننده بتاي خالص مثل استرنيوم 90 و يک هادي مثل سيلسيوم.
جريان الکترونهاي سريعي که بوسيله استرنيوم منتشر مي‌شود ازميان نيم هادي عبور کرده و در حين عبور تعداد زيادي الکترون اضافي را از نيم هادي جدا مي‌کند که در هر حال صدها هزار مرتبه زيادتر از جريان الکتريکي حاصل از ايزوتوپ راديواکتيو استرنيوم 90 مي‌باشد.


کاربردهاي پزشکي
در پزشکي تشعشعات هسته‌اي کاربردهاي زيادي دارند که اهم آنها عبارتند از:


راديو گرافي

گاما اسکن

استرليزه کردن هسته‌اي و ميکروب زدايي وسايل پزشکي با پرتو‌هاي هسته‌اي

راديو بيولوژي

کاربردهاي کشاورزي
تشعشعات هسته‌اي کاربردهاي زيادي در کشاورزي دارد که مهمترين آنها عبارتست از:


موتاسيون هسته‌اي ژنها در کشاورزي

کنترل حشرات با تشعشعات هسته‌اي

جلوگيري از جوانه زدن سيب زميني با اشعه گاما

انبار کردن ميوه‌ها

ديرينه شناسي (باستان شناسي) و صخره شناسي (زمين شناسي) که عمر يابي صخره‌ها با C14 در باستان شناسي خيلي مشهور است.

کاربردهاي صنعتي
در صنعت کاربردهاي زيادي دارد، از جمله مهمترين آنها عبارتند از:


نشت يابي با اشعه

دبي سنجي پرتويي(سنجش شدت تشعشعات ، نور و فيزيک امواج)

سنجش پرتويي ميزان سائيدگي قطعات در حين کار

سنجش پرتويي ميزان خوردگي قطعات

چگالي سنج موادمعدني با اشعه

کشف عناصر ناياب در معادن
 ڪاش یادمان بماند۰ ۰
 باشڪستن دلـ❤️ـ دیگران                ماخوشبخت ترنمےشویم !!!
 ڪاش بدانیم۰ ۰ ۰                             اگردلیل اشڪ ڪسے شویم 
دیگربا اوطرف نیستیم با خداے او طرفیم۰ ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط mehrani ، SABER


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اطلاعات جالب و جذاب در مورد تخم‌مرغ
  دنباله دار هالی.اطلاعات اصلی.
  روشهای ثبت اطلاعات در گذشته
  فلزات آهن و اطلاعات پیرامون آن
  مسیرهای پرتردد اطلاعات در مغز شناسایی شدند
  جدیدترین روش ذخیره سازی اطلاعات روی طلا + عکس
  اطلاعات درباره ی دایناسور ها + عکس
  اطلاعات کامل انرژی جزر و مد
Thumbs Up مغز چگونـہ اطلاعات را ذخیرہ و بازیابے مے ڪنـב؟
  مغز و اطلاعات

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان