12-11-2013، 13:09
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-11-2013، 13:25، توسط دختر کره ای.)
سلام
به دوستم میگم با معلم جبر نسبت داری؟؟؟میگه:نه.ولی بابام باهاش نسبت داره.
دقت کردین بعضی اوقات بچه های کلاس با میز و نیمکت یک اهنگهایی میسازن که بتهوون که سهله بابای بتهوونم نمی تونه اونا رو بسازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
. حـسـيــنـي ام..
الآقا..
اينايي ك پست ميذارن و آخرش مينويسن لايك نميخوام فقط صلوات بفرس و.. همونايي ان ك پول رو ازت ميگيرن و بعدش ميگن قابلي نداشت!!
نه كامران؟؟
حامد، تـــــو ي چيزي بگو
والا مام زدیم به سیم آخر ولی قبلش یکی سیم آخرو زده بود به برق ! :|
خستــه ام!
خــيــــــــــــلــي خستــه!
بــه مــن جــايــي بــدهيــد،
مــيخــواهــم بخــوابــم!
يــک تخــت ِ خــالــي،
يــک دنيــاي ِ خــالــي،
يــک قلــب ِ خــالــی...!
امروز با مخاطب خاصم ساعت 5بعدازظهر قرار داشتم.سر ساعت پنجم اونجا بودم ولی دیدم اون نیس.بهش زنگ زدم گفت توراهم.منم برای اینکه خجالت نکشه گفتم منم تو راهم.
نزدیک نیم ساعت منتظر موندم بازم نیومد.خواستم بهش زنگ بزنم دیدم شارژ ندارم.رفتم از مغازه شارژ بگیرم وقتی برگشتم دیدم با قیافه عصبانی وایستاده......
رفتم جل. گفتم سلام.......
با پررویی تمام گفت:چه سلامی.نیم ساعته منو اینجا کاشتی.فکر کردی من وقتمو از سر راه اوردم.من دوست بد قولی مثل تو نمی خوام.کاشکی با ارسلان به هم نمی زدم.برو گمشو با اون قیافت.دیگه نمی خوام ببینمت.تو لیاقت منو نداری.........
من(@@@@@
ما ی پسر عمو داریم دختر همسایشونو دوس داش،، ی روز ی نامه با کلی حرف آشقونه و فدایت شوم نوش براش و برد انداخت تو صندوق پستشون ،، شانس بد این،، پدره دختره صندوق و باز میکنه و نامه رو میخونه ..جالب اینجاس تو نامه نوشته بود..هروقت خوندی پشت درتون جوابشو بده...پدرم درو باز میکنه..... و هیچی دیگه پس شد آنچه ک باید میشد..الانم میخوام برم بیمارستان بخش شکستگی دست و پا ی سر بزنم بش ..
سپاس بدین
به دوستم میگم با معلم جبر نسبت داری؟؟؟میگه:نه.ولی بابام باهاش نسبت داره.
دقت کردین بعضی اوقات بچه های کلاس با میز و نیمکت یک اهنگهایی میسازن که بتهوون که سهله بابای بتهوونم نمی تونه اونا رو بسازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
. حـسـيــنـي ام..
الآقا..
اينايي ك پست ميذارن و آخرش مينويسن لايك نميخوام فقط صلوات بفرس و.. همونايي ان ك پول رو ازت ميگيرن و بعدش ميگن قابلي نداشت!!
نه كامران؟؟
حامد، تـــــو ي چيزي بگو
والا مام زدیم به سیم آخر ولی قبلش یکی سیم آخرو زده بود به برق ! :|
خستــه ام!
خــيــــــــــــلــي خستــه!
بــه مــن جــايــي بــدهيــد،
مــيخــواهــم بخــوابــم!
يــک تخــت ِ خــالــي،
يــک دنيــاي ِ خــالــي،
يــک قلــب ِ خــالــی...!
امروز با مخاطب خاصم ساعت 5بعدازظهر قرار داشتم.سر ساعت پنجم اونجا بودم ولی دیدم اون نیس.بهش زنگ زدم گفت توراهم.منم برای اینکه خجالت نکشه گفتم منم تو راهم.
نزدیک نیم ساعت منتظر موندم بازم نیومد.خواستم بهش زنگ بزنم دیدم شارژ ندارم.رفتم از مغازه شارژ بگیرم وقتی برگشتم دیدم با قیافه عصبانی وایستاده......
رفتم جل. گفتم سلام.......
با پررویی تمام گفت:چه سلامی.نیم ساعته منو اینجا کاشتی.فکر کردی من وقتمو از سر راه اوردم.من دوست بد قولی مثل تو نمی خوام.کاشکی با ارسلان به هم نمی زدم.برو گمشو با اون قیافت.دیگه نمی خوام ببینمت.تو لیاقت منو نداری.........
من(@@@@@
ما ی پسر عمو داریم دختر همسایشونو دوس داش،، ی روز ی نامه با کلی حرف آشقونه و فدایت شوم نوش براش و برد انداخت تو صندوق پستشون ،، شانس بد این،، پدره دختره صندوق و باز میکنه و نامه رو میخونه ..جالب اینجاس تو نامه نوشته بود..هروقت خوندی پشت درتون جوابشو بده...پدرم درو باز میکنه..... و هیچی دیگه پس شد آنچه ک باید میشد..الانم میخوام برم بیمارستان بخش شکستگی دست و پا ی سر بزنم بش ..
سپاس بدین