امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دلم ميخواهد ديگر بيدار نشوم

#1
دلم ميخواهد ديگه چشمانم باز نشوند تا از اين دنيا و مردمش راحت بشم ديگه خسته شدم از حرفاي مردم مقايسه کردنا      قضاوت کردنا        سرزنش کردنا......
تنها يه نفر بود که درکم ميکرد که اونم تنهام گزاشت و رفت پس ديگه اين دنيا جايي براي من نداره فقط و فقط ميخوام ديگر از خواب بيدار نشوم
پيرزن که وارد خانه سالمندان شد یادش آمد وقتی فرزندش بدنیا امده بود شوهرش گفته بود: عصای دست زمان پيريمان است ....
آهي کشيد و زیر لب زمزمه کرد: چه عصاي سستي بود مرد!!!
پاسخ
 سپاس شده توسط shawkila ، み£∂ɨע£
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  هرچي ميخواهد دل تنگ ت بگو
  يك قرباني ديگر بااصيد پاشي + عكس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان