23-10-2013، 17:22
دکتر اس وایر میچل ، متخصص برجسته مغز و اعصاب در فیلادلفیا در یک غروب زمستانی بعد از کار روزانه روی صندلی به خواب رفته بود که با صدای زنگ در بیدار شد و دید که دختر لاغری که از سرما می لرزد تقاضا دارد که مادرش را معاینه و معالجه کند . او توضیح داد که حال مادرش وخیم است . دختر کفش های فرسوده به پا و شال نخ نمایی به دور گردنش پیچیده بود
دکتر به دنبال او در خیابانهای پوشیده از برف محلات قدیمی روانه شد . از پله های عمارتی قدیمی بالا رفتند در طبقه بالا دکتر زن مریضی را دید که سابقا خدمتکار خانه او بود .او بیماری زن را سینه پهلو تشخیص داد و داروهای لازم را تجویز کرد و دارویی را نیز به او خوراند که حال زن را بهتر کرد سپس به او را برای داشتن چنان وظیفه شناسی تبریک گفت .
زن پیر با کمال تعجب گفت که دخترش ماه ها قبل مرده است و کفش ها و شال او در گنجه است . دکتر همان شال و کفش او را در گنجه دید و به جا آورد . ولی هر دوی آنها خشک بود و نمی توانست در آن شب برفی مورد استفاده قرار گرفته باشد .
تحقیقات نشان داد که آن دختر براستی سالها قبل مرده و دکتر میچل شاهد واقعه ای عجیب بوده است .
دکتر به دنبال او در خیابانهای پوشیده از برف محلات قدیمی روانه شد . از پله های عمارتی قدیمی بالا رفتند در طبقه بالا دکتر زن مریضی را دید که سابقا خدمتکار خانه او بود .او بیماری زن را سینه پهلو تشخیص داد و داروهای لازم را تجویز کرد و دارویی را نیز به او خوراند که حال زن را بهتر کرد سپس به او را برای داشتن چنان وظیفه شناسی تبریک گفت .
زن پیر با کمال تعجب گفت که دخترش ماه ها قبل مرده است و کفش ها و شال او در گنجه است . دکتر همان شال و کفش او را در گنجه دید و به جا آورد . ولی هر دوی آنها خشک بود و نمی توانست در آن شب برفی مورد استفاده قرار گرفته باشد .
تحقیقات نشان داد که آن دختر براستی سالها قبل مرده و دکتر میچل شاهد واقعه ای عجیب بوده است .