امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زندگینامه «خورخه لوئيس بورخس»

#1
خورخه لوئيس بورخس در سال ۱۸۹۹ در بوئنوس آيرس به‌دنيا آمد. تبار مادری و پدریِ بورخس از دو مليّت آرژانتينی و انگليسی بودند. خانواده بورخس به‌دو زبان اسپانيائی و انگليسی سخن می‌گفتند و از دو فرهنگ و ذهنيت کاملاً مختلف برخوردار بودند.

دوگانگی ی زبان، عقايد و روش‌هایِ متضاد اين دو تبار، هسته آن چيزی را شکل داد که «‌افسانه زندگی»‌ی بورخس نامش داده‌اند. خانواده مادریِ بورخس کاتوليک قشری بودند. پارسايانی سنتّی که پروتستانتيزم را مترادف يهوديت، بی‌خدائی و ارتداد تلقی می‌کردند.

گذشته ی خانواده مادری بورخس، در نبردها، فتوحات نظامی، جنگ‌های داخلی و مبارزات استقلال‌طلبانه آرژانتين خلاصه می‌شد که موجب سرفرازی و مباهات آنان بود: ميراثی که در راز و رمزها و نشانه‌های زبان اسپانيائی شکلی افسانه‌ای می‌يافت. خاندان پدری بورخس از استفوردشاير انگلستان به‌آرژانتين آمده بودند. مادر بزرگ بورخس پروتستان بود و سراسر کتاب مقدس را به‌زبان انگليسی از بر داشت. بورخس پيش از آن که اسپانيائی بيآموزد در دامان مادر بزرگ و در کتابخانه انگليسی ی پدرش، زبان انگليسی را آموخت.

پدر بورخس مردی آزاديخواه، غیرجزمی، منکر وجود خدا و علاقمند به‌مابعدالطبيعه و عرفان بود. کسی که اولين نطفه عشق به‌فلسفه، به‌ويژه فلسفه اسپينوزا را در ذهن و روح بورخس کاشت. تضادها و تفاوت زبان و فرهنگ و منش تبار مادری و پدری بورخس، از او موجودی متفکر و آزاد‌انديش ساخت که نه تنها در او گرايشی به‌سمت پروتستان‌ها، کليمی‌ها و همه کسانی که جهان را مجموعه‌ای ممکن‌الوقوع می‌دانستند بوجود آورد، که رگه ارتداد را نيز در او تقويت کرد.

بورخس خود به‌اين دوگانگیِ فرهنگی و ذهنی در مصاحبه‌هايش اشاره کرده است. همين دوگانگی در تار‌و‌پودِ داستان‌های او نيز ريشه دواند است. بطور مثال در داستان There are more things عموی راوی (‌که بسياری از خصوصيات پدر بورخس و نام جّد پدريش Arnet را دارد) انگليسیِ اصيلی است که در موضوعات مذهبی، جزم‌گرا نيست و سرشار از کنجکاوی‌های متافيزيکی و روشنفکرانه‌ای است که او آن‌ها را به‌برادر‌زاده‌اش (‌بخوانيد به‌پسرش‌) منتقل کرده است. آنتی تز چنين داستانی، La Senora Mayor است که ماريا يوستينای صد‌سالهMaria Justina Rubio De Jauregui دختر قهرمان کوچک جنگ‌های استقلال‌طلبانه و داخلیِ آرژانتين، کاتوليکی عبد و عبيد است که پروتستان‌ها، کليمی‌ها، فراماسون‌ها و بی‌دينان، در نزد او يکسان‌انند.

زنی که بی‌هوش نيست، اما هرگز از سرخوشی‌های ذهنی، لذتی نبرده است. زبان و فرهنگ دوگانه انگليسی و اسپانيائی، زمينه‌های اصلیِ فکر و ذهن و تخيلات سرشار بورخس را فراهم آورده‌ است. تجربه‌هائی که بورخس جذبشان کرده، آنها را آراسته و در يک منظرگاهِ ادبی و جهانی گسترش داده است.
سال‌های دهه سی، آلمان و ساير نقاط اروپا، شاهد رشد روزافزون مخالفت با يهوديان بود. همزمان با زجر و شکنجه‌ای که آلمان‌ها بر يهوديان روا می‌داشتند، در آرژانتين نيز گروهای فاشيستی و ضد يهود که از جانب مأمورين آلمانی تقويت می‌شدند، شکل می‌گرفتند. در چنين فضائی بورخس نه‌تنها بخاطر گرايشی تاريخی که به يهوديت داشت، که بخاطر حفظ حقوق و آزادی‌های انسانی، به‌نهضت‌هائی پيوست که تمام کوشش خود را در تقبيح جنگ با يهود، مخالفت با نازيسم و فاشيسم بکار می‌بردند.
از جمله فعاليت‌های او رايزنی در کميته مخالفان جنگ عليه يهود و قبول عضويت در تشکيلات "‌نخستين کنگره مبارزه با نژاد‌پرستی‌" بود که در ششم و هفتم اگوست ۱۹۳۸ در بوئنوس آيرس برگزار شد. با اين همه بورخس مردی نسبتاً منزوی بود. از سخنرانی‌های پُر شور که باب تظاهرات و اجتماعات سياسی بود می‌گريخت.
او به‌سبک و سياق خود می‌جنگيد. مقالات جدلیِ بورخس که در دو دهه سی و چهل، در دو نشريه معتبر آرژانتين Sur و El Hogar به‌چاپ رسيده‌ است، همچون تيغ بُرّنده‌ای عليه نازيسم، فاشيسم، نظامی‌گری و آزار و شکنجه يهوديان به‌شمار می‌آيد که جايگاه ويژه‌ای در بين مقالات آن روز داشت. بورخس همانقدر که از وقايع اروپا آزرده و عصبانی بود، از غوغا و هرج و مرجی که در آرژانتين شکل می‌گرفت، رنج می‌برد.

بورخس همزمان با انتشار مقالات سياسی و جدلی، آثار متعدد داستانی خود را نيز منتشر ساخت. او در داستان‌های خود نيز، مسائل سياسی و اجتماعی عصرش را در مدّ نظر داشت. داستان‌های او از جمله ( Tlon, Uqbar, Orbistertius(۱۹۴۰) El Milagro Secreto (۱۹۴۳) و داستان حاضر (۱۹۴۰) نمونه‌های بارزی هستند که در آن‌ها زشتی و کراهت توتاليتاريسم، نازيسم و مخالفت با يهود، نشان داده شده است.

به‌طور کلی آثار ادبی بورخس به‌علت غنای فرهنگ و دانش نويسنده‌اش در زمينه‌های فلسفی، اساطيری و ادبيات کهن عبری، مسيحيت و اسپانيائی، او را به صفت سازنده آثار اسطوره‌ای ملقّب ساخته است. در اکثر آثار او حتی شخصيت داستان که قرار است به‌عنوان بخشی از زندگی «واقعی»‌ترين عنصر متن، مدّ نظر باشد، به‌صورتی انتزاعی و مجرّد درمی‌آيد و تبديل به نماد می‌شود. به‌طور مثال شاعرِ داستان حاضر، داوود اورشليمی، نه به‌عنوان يک فرد، که ترکيبی سمبليک از افراد گوناگونی است که به‌نحوی مورد ستايش نويسنده بوده‌اند. آنجا که مسئله از دست رفتن ارزش‌ها و صفات آدمی در ميان باشد، نظرگاهِ ادبی ی بورخس، همان گونه که قلمرو سمبل‌ها را به‌تصرف خود درآورده است، بر وجدان مغفوله آدمی نيز می‌تازد.

زندگینامه «خورخه لوئيس بورخس» 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Alijah-1994
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان