امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه و جالب (شانس)

#1
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد، در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد.
 
باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد.

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جنگیدن ندارد.

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد. اما………گاو دم نداشت!!!!

نتیجه داستان:

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.!
 

داستان کوتاه و جالب (شانس) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥maral♥ ، RєƖαx gнσѕт ، Mason ، یاسی@_@ ، ارتادخت ، نیلوفر جون
آگهی
#2
خیلی جالب و باحال بود چیزای زیادی فهمیدم
سیـــــــــــگار های بهمنتــــــــــ را دوستــــــــــ دارمـــــــــــ
عطر بد پیراهنتــــــــــ را دوستـــــــــــــــ دارمـــــــــــــ
گفتند :دیوانهـــــــــــ ندیدیـــــــــــ زن گرفتهــــــــ!!!
دیوانه امــــــــ حتی زنتــــــــ را دوستـــــ دارمـــ
پاسخ
#3
قبلا شنیده بودم مرسیUndecided
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
MADE IN AM
پاسخ
#4
خیلی زیبا جالب و اموزنده بود........
باز هم از این داستان های زیبا بذار..........nky
پاسخ
#5
مرسی
اموزنده بود
هوای مردن...
بیخ گوش من است...!
همان جایی که روزی...
رد نفس های تو بود...!
پاسخ
#6
همین امروز خوندمش تکراری ولی بازم ممنون

اگه سپاس ندی نامردی cryingcrying
پاسخ
آگهی
#7
ممنونمBlush
در غرور اشک هایم یاد تو بود.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان