داستان طنز از مدرسه(واقعی)بیا بخون داستان مدرسه

[しíþ ßしâçk]

جاش تو انجمن مطالب طنز و خنده دار هس

[راضیه جون]

مرسی ..... خوب بود

[khashy jooooooooooon]

این داستانه واقاییییی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

[url=http://www.bartarinha.ir/][/url]این داستان واقعی است و اتفاق افتاده است. چهار دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحان شون رو نداشتند.

 روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که سر و روشون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. بعد به دانشگاه رفتند و یکراست سراغ استاد را گرفتند. مساله رو با استاد این طور مطرح کردند که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین رو به یه جایی رسوندن و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند. 

بعد از کلی اصرار قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر برگزار بشه. آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاف استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند! 

استاد عنوان میکنه به دلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هرکدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن. آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند. امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

1-  نام و نام خانوادگی: 2 نمره

2- کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره

الف– لاستیک سمت راست جلو

ب- لاستیک سمت چپ جلو

ج- لاستیک سمت راست عقب

د- لاستیک سمت چپ عقب








سپاس فراموش نشه

[نرگس ۱۳۷۸]

حقشون بود این بلا تا با هم هماهنگ میردن 
عالللللللللللللللللللی

[♥zed bazi♥]

Aly....bod.merc

[ارمیتا13]

خوب خداروشکر ماها هر چقدرم سر معلما کلاه بزاریم اینقدر خنگن نمی فهمن خدارو هزار مرتبه شکر

[تنهای تنها ...]

خخخخخخخخخخخخخخخ مرسی خیلی باحال بود

[وینکس]

باحال بود 
دیروز دوستم بهم می گفت

[Parisa 78]

ممنون

[آرالیا]

عیلی عوب بود