12-09-2013، 16:46
وندالیسم يعني تخریب کنترل نشده اشیای و آثار فرهنگی باارزش یا اموال عمومي است که یک ناهنجاري اجتماعي به حساب میآید و فردي كه اين كار را انجام مي دهد در اصطلاح جامعه شناسان وندال مي گويند تخریب اموال عمومی از سوی جوانان و نوجوانان دارای عوارض و پیامدهای مادی و معنوی بوده كه جنبه هاي عوارض انسانی را مي توان بسیار فراتر دید .
مقدمه:
همه ما با افرادی که بی اعتنا به مقررات اجتماعی حقوق دیگران را نادیده گرفته و با تخریب اموال عمومی خشم خود را موقتا فرو مینشانند برخورد داشته ایم. آیا این یک بیماری است و یا نشان از خشم فرو خورده افرادی که راه رهایی از احساسات منفی خود را نمی دانند؟
در تعاریف وندالیسم آمده است که وندالیسم( vandalism) برگرفته از واژه وندال( vandal) است. وندال نام قومی از اقوام ژرمن - اسلاو بوده که در قرن پنجم میلادی در سرزمینی در میان دو رودخانه اودر و ویستول زندگی میکردند. آنان مردمی خشن و جنگ طلب بودند که مکرراً به سرزمینهای اطراف حمله کرده و پس از تخریب مناطق تصرف شده به تاراج اموال مردم می پرداختند. ویژگی تهاجمی و خرابکارانه قوم وندال سبب گردیده تا رفتارهای خشونت بار عمدی که به منظور تخریب اموال عمومی و دشمنی با علم و صنعت و آثار تمدن صورت می گیرد تحت عنوان وندالیسم مطرح شود. در اغلب تعاریف ارائه شده در باب مفهوم وندالیسم در مباحث انحرافات و آسیبهای اجتماعی، محققین از آن به عنوان رفتار معطوف به تخریب و خرابکاری اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی نام برده اند و به گفته دکتر سید مهدی صابری روانپزشک؛ تفاوت «وندالهای کهن » در هجومهای وحشیانه خود، چیزی را ویران میکردند که خود نساخته بودند، اما «وندانهای مدرن » چیزی را نابود میسازند که جامعه خودشان آن را ساخته است .
ونداليسم پدیده ای نوظهور و مدرن در جامعه جديد است كه عكس العملي است خصمانه و واكنشي است كينه توزانه به برخي از صور فشارها، تحميلات، ناملايمات، حرمانها، اجحاف ها و شكستها. در ستون جامعه شناسي انحرافات و آسيبشناسي اجتماعي ونداليسم به مفهوم داشتن نوعي روحيه بيمارگونه به كار رفته كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي و خود خواسته اموال، تاسيسات و متعلقات عمومي است ( ويلکينسن، كلارك، 1991) معالوصف بايد توجه داشت كه اغلب صاحب نظران و محققان آن را به مثابه جنايتي خرد و از انواع بزهكاري جوانان به شمار آوردهاند(محسنی تبریزی 1379 ص 195-194).
برای شناسائی این پدیده باید گفت تقریباً هر کاری که ما انجام می دهیم به نوعی اجتماعی است، یعنی آن را از دیگران یاد گرفته ایم و با دیگران نیز انجام داده ایم و به طریقی مربوط به عده ای نیز می شود. بنابر این رفتار اجتماعی انسانها، دارای یک نظم اجتماعی است یعنی اینکه جامعه انسانی به شکل قابل ملاحظه ای در بیشتر مواقع، منظم عمل می کند(محسنی تبریزی 1383 صص 27-26). اما در شهر های بزرگ بارها شاهد ویرانگری عمدی و رفتارهای غیر مسئولانه و ضد اجتماعی برخی از افراد هستیم که به طور عمد به تخریب و نابودی هر آن چه زیبا و هر آن چه متعلق به دیگران است می پردازند که این امر نشان دهنده نقص در پذیرش هنجارهای فرهنگی جامعه از سوی برخی افراد می باشد. پروفسور «گابریل موزر» استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه «رنه دکارت» فرانسه می گوید وندالها در اعمال خود مشخص کرده اند که احساس اجحاف و بی عدالتی دو انگیزه مهم برای خرابکاری و رفتارهای ویرانگرانه آنان است(تبریزی و صفری شالی 1383 ص 6-5)
همانطور که پیشتر گفته شد ونداليسم به عنوان یک پدیده اجتماعی را عموماً اندیشمندان به ناسازگاری نوجوانان با محیط اجتماعی تعبیر می کنند. وجه مشترك همه تعاريف ونداليسم در كاركرد منفي اين پديده و مذموم بودن آن در همه فرهنگهاست و اين نكوهيده بودن به حدي ميرسد كه برخي صاحبنظران، وندالها را دشمنان آشكار جامعه و عمل آنها را نهايت گستاخي در رفتارها و تلقيها دانستهاند و کشورها نیز سعی کرده اند با وضع قوانینی بازدارنده با این پدیده ناهنجار مقابله کنند(صالح آبادی، وبلاگ)
تعریف وندالیسم و پیشینه تاریخی آن
در اغلب تعاريف ارايه شده در باب مفهوم ونداليسم در مباحث انحرافات و آسيب هاي اجتماعي، محققين و صاحب نظران از آن به عنوان رفتار معطوف به تخريب و خرابكاري اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي نام برده اند. به طور عموم لغت وندالیسم در قالبهای گوناگونی تعریف شده است و به شرح زیر می باشد.
وندالیسم(Vandalism): به آن دسته از بزهکاری هایی گفته می شود که هدف اصلی در آن ها، ویرانگری عمدی، آگاهانه و خودخواسته ی اموال عمومی است. وندال ها کسانی هستند که به دلایلی در برابرهرآنچه زیبا و کاربردی است و متعلق به همهی مردم است ، نوعی گرایش تعمدی به رفتارهای نامسئولانه و تخریب گرایانه دارند. با وجود پیشینه ی کهن، در کاربرد روان شناختی و جامعه شناختی، به تنازع بیمارگونه با نشانه های امروزین تمدن، "وندالیسم" گفته می شود.مهم است که بدانیم در مواردی که فرد به تخریب اموال شخصی اش اقدام کند، این واژه صدق نمی کند .
وندالیسم به مفهوم آسیب اجتماعی
ونداليسم رامی توان بمثابه يك آسيب يا درد اجتماعي تلقي كرد. كلارك ، هوبر ، ويلكينسن و گلداستون ونداليسم را چون ساير انحرافات اجتماعي ناشي از ناسازگاريهاي حاكم بر روابط فرد و جامعه، تضعيف و فروپاشي آتوريته اخلاقي در تنظيم روابط بين افراد، تزلزل نهادهاي جامعه در انتقال ارزش هاي اجتماعي، سلطه شرايط آنوميك بر جامعه و واكنش و عكس العمل خصمانه و خشن برخي افراد به تحميلات و شرايط نامطبوع، نامطلوب و غيرعادلانه بيروني مي دانند. ميلز ونداليسم و ساير اشكال كجرفتاري را معلول دگرگوني ساختي در جامعه مي داند. بزعم او كشاكش ميان اخلاق، رسوم، ارزش ها و منافع گروه هاي اجتماعي زمينه را براي پيدايي انواع صور بزهكاري، كجرفتاري و يا آسيب اجتماعي فراهم مي سازد. زماني كه يك نظام اخلاقي مورد تغيير و يا تهديد قرار گيرد، افرادي كه نظام اخلاقي موجود حافظ منافع آنهاست در ممانعت از تضعيف و يا تغيير آن كوشا مي شوند. در مقابل گروه ديگري خواستار دگرگوني و فروپاشي آن مي گردند. درنتيجه بين دو گروه اجتماعي متعارض و متضاد برخورد و ستيزه درمي گيرد و زمينه مساعدي براي پيدايش آسيب هاي اجتماعي خاصي فراهم مي شود (محسنی تبریزی ، 1386، 17-14).
ونداليسم به مفهوم يك انحراف و كجروي اجتماعي
در منابع مربوط به انحرافات و كجروي هاي اجتماعي، ونداليسم به مثابه نوعي بزه و از انواع جرائم خرد مطرح شده است.براي آنكه ونداليسم در مفهوم جرم شناختي و آسيب شناختي اجتماعي آن بعنوان گونه اي كجروي و انحراف محسوب گردد، لازم است به اختصار در باب مفاهيم كجروي، بزهكاري، انحراف و صور آن توضيح داده شود. جامعه شناسان و علماي علوم اجتماعي خصوصاً پيروان مكتب جامعه شناسي نظم و كاركرد گرايي بر اين باورند كه حيات اجتماعي بر واقعيتي بنام هنجار استوار است. هنجارها قواعد رفتار اجتماعي به شمار مي ايند كه اجراي اصول و قواعد رفتاري هر جامعه را تضمين مي كنند. بقاء و استمرار حيات هر جامعه در گروپیروی و متابعت اعضاء جامعه از هنجارها و ارزش هاي فرهنگي مقررشده است، بااین وجود در همه جوامع بشري همه افراد به يكسان از هنجارها و ارزش هاي اجتماعي پيروي نمي كنند. از اين رو جامعه پیروی كنندگان هنجارهاي اجتماعي را "همنوا" ونقض کنندگان آن را "ناهمنوا" مي نامد. از ميان اشخاص نابهنجار كساني كه رفتار نابهنجارشان تداوم داشته ومدت مدیدی دوام آورد كجرو يا منحرف و رفتار آنان كجروي ياانحراف اجتماعي ناميده مي شود. بنابراين، براي آنكه عملي انحراف محسوب گردد، بايد عوامل مختلفي درنظر گرفته شوند. اين عوامل دربرگيرنده اهميّت نسبي هنجارها، موقعيت كنشگر، وضعيت فردي و اجتماعي او و شرايطي كه عمل در آن محقّق شده، مي باشد( افخمی)
به طور کلی در اغلب تعاريف ارايه شده در باب مفهوم ونداليسم در مباحث انحرافات و آسيب هاي اجتماعي، محققين و صاحب نظران از آن به عنوان رفتار معطوف به تخريب و خرابكاري اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي نام برده اند.به عنوان مثال پاتريس ژانورن آن را «نوعي روحيه بيمارگونه» تعريف مي كندگفته می شود ریشه این واژه، از عنوان قوم «وندال» گرفته شده است که موجب سرنگونی و فروپاشی امپراتوری بزرگ روم غربی شدند. نکته قابل توجه اینکه «وندال هاي كهن »، در هجوم هاي وحشيانه خود، چيزي را ويران مي كردند كه خود نساخته بودند، اما «وندال هاي مدرن »، چيزي را نابود مي سازند كه از آن جامعه خودشان است (مرتضی صالح آبادی).
علل ظهور پدیده وندالیسم
بررسیهای روانشناسی و تربیتی نشان میدهد وندالیسم غالبا ریشه اكتسابی دارد و از شرایط محیطی ناشی میشود. نوجوانان و جوانان متهمان اصلی این نوع رفتارهای خرابكارانه هستند و وضعیت اجتماعی شهرها نظیر سطح درآمد، تسهیلات رفاهی و معیشتی، محرومیتهای طبقاتی، مهاجرنشینی و ... وقوع آن را تشدیدمیكند.
علل وقوع وندالیسم مجموعهای به هم تنیده از عوامل فرهنگی و اجتماعی میباشد كه در جامعه معضل بیكاری، پر نشدن اوقات فراغت و تخلیه نشدن هیجانات روحی نوجوانان، مهمترین آنهاست. نقش رسانهها و مراكز فرهنگی و آموزشی نظیر دانشگاهها، مدارس و ... درجامعه پذیری جوانان وجلوگیری از بروز وندالیسم بسیارموثراست.
شرایط فرهنگی جامعه نشان میدهد هر جا كه رسانهها دست به كار شدهاند و برای فرهنگ سازی به صورت جدی برنامهریزی و عمل كردهاند، نتایج مطلوبی حاصل شده است. اطلاعرسانی درباره علل، نتایج و تبعات فردی و اجتماعی وندالیسم یك ضرورت جدی محسوب میشود و میتوان انتظار داشت افزایش آگاهیها به كاهش مخاطرات و آسیبها در این حوزه بینجامد. از میان علل شایع وندالیسم كه در جوامع بشری شناخته شدهاند برخی از آنها كه در جامعه نقشی جدی و پررنگ دارند به شرح زیرند.
عوامل فردی-روانی- زیستی موثربر وندالیسم
1- هیجانات روحی: دلیل وندالیسم هر چه باشد، در شكل نهایی از یك هیجان روحی ناشی میشود كه به صورت عصبانیت، پرخاشگری، عصیان جمعی و خودنمایی به تخریب میانجامد. كاهش هیجانات نامطلوب و هدایت و تخلیه بخشی از آن به اقتضای سن، موقعیت فردی و اجتماعی، فشارها و ناملایمات زندگی روزمره به وجود میآید، یكی از وظایف مهم دولتها و نهادهای حكومتی است.
اين اعمال اعتراض افراد نسبت به چيزي است كه به دست نياورده اند و با تخليه هيجاني همراه است. در واقع مي توان گفت حسن اين اعمال اين است كه افراد به جاي خودآزاري يا دگرآزاري به شيء آزاري مي پردازند و اين امر سبب مي شود كه درگيري هاي بين فردي كاهش يابد.
فرويد معتقد است:انسان داراي دو گرايش مرگ و زندگی است. در گرايش مرگ ، افراد با تخريب كردن ارضاء مي شوند. به نوعي گرايش افراد به خشونت بيشتر است. اين حس گاهي اوقات در كودكان نيز ديده مي شود؛ آنها نه از جنبه شناختي بلكه با خشم و بدون تفكر و به طور مستمر، اسباب بازي هايشان را خراب مي كنند و اين اخطاري است كه والدين در سنين كودكي بايد آن را جدي بگيرند زيرا ونداليسم نيز نوعي علاقه به تخريب با هيجانات عاطفي شديد است. افزایش كمیت و كیفیت مراكز تفریحی، مجموعههای ورزشی و امكانات تخلیه انرژی افراد بویژه نوجوانان و جوانان و ارائه تسهیلات برای استفاده اقشار مختلف از آنها یكی از كاركردهای مطلوب جامعه است كه به كاهش وندالیسم منجر میشود و متاسفانه بسیاری از شهرهای بزرگ و كوچك در این زمینه با محرومیت مواجهند. حتی در شهرهای بزرگ برخلاف تصور عمومی اهالی بسیاری از محلهها و مناطق شهری با كمبودهای تفریحی و ورزشی مواجهند و انرژی جوانان اگر هرز نرود و سركوب نشود، به تخریب و اخلال منجر میشود.
2- خودنمایی: خودنمائی در گروه دوستان نیز در این حوزه آسیبی جدی است و بسیار پیش میآید كه عدهای از محصلان سوار بر اتوبوس به پاره كردن روكش صندلیها میپردازند یا در ایستگاه اتوبوس شیشههای جداره سرپناه را میشكنند تا قدرت بازو و جسارت خود را به رخ همسالان بكشند و جلب توجه و خودنمایی كنند. رها شدن انرژی عقدههای سركوفته خانوادگی و اجتماعی، ناكامیهای فردی و جمعی و محرومیتهای فرهنگی نیز در این حوزه قابل بررسی است و البته به بحث و دقت نظر در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تودههای مردم و طبقات جامعه نیاز دارد.
عوامل خانوادگی موثربر وندالیسم
1- تنبيه، شدت عمل بيش از حد و سختگيري افراطي: تنبيه، شدت عمل و سختگيريهاي افراطي كه از سوي والدين درخصوص فرزندان اعمال ميشود باعث ميشود كه جوانان ، از والدين خود طرد شوند، نيازهاي اساسي آنها ناديده گرفته شود و به احساسات و عواطف آنها توجه نشود. پس هنگامي كه جوان يا فرزند خانواده از خانواده طرد شود باعث ميشود با كمترين هزينه يا كمترين محبت از طرف ديگران و گروههاي نابهنجار جذب شود.
2- زيادهروي در ابراز مهر و محبت و مراقبت و محافظت بيش از اندازه: مهر و محبت بيش از اندازه كه معمولاً از سوي مادران اعمال ميشود منجر به عدم رشد طبيعي فرزندان ميشود و باعث عدم اعتماد به نفس شخصي و توسل به والدين ميشود. پس با توجه به اين كه كودك در خانواده هيچگونه محدوديتي را نميچشد پس توان مقابله با مشكلات زندگي در خود نمييابد پس اگر فرزند در جامعه يا در كنكور يا مسائلي از اين قبيل دچار شكست يا آنطور كه بايد مطابق ميل ايشان باشد اتفاق نيفتد دچار انواع ناراحتيهاي روحي و رواني اجتماعي خواهد شد، پس همراه مهر و محبت، بايد آموزش روي پاي خود ايستادن، اعتماد به نفس را در فرزندان دهيم.
3- توقعات نامعقول و انتظارات نابجا از فرزندان: انتظارات والدين بايد متناسب با تواناييهاي فرزندانتان باشد اگر والدين توقعات بيش از حد معقول از نوجوانان، خود داشته باشند باعث ميشود كه فرزندان آنها از نظر رشد در زمينههاي مختلف تحصيلي - غيره، و نيز عزت نفس در حد پاييني قرار گيرند.
4- نظم و انضباط نامعقول و افراطي: از آنجا كه نظم و انضباط همچنانكه لازمة پيشرفت هر جامعهاي است براي هر خانواده نيز همين حكم را دارا است منتها هنگامي كه از حد متعادل خود خارج ميشود آثار زيانباري به بار خواهد آورد و مانع رشد و تعالي خواهد شد. انضباط خشكي كه گاهي از سوي والدين نسبت به فرزندان وارد ميشود منجر به ايجاد محروميتها و ناكاميهاي غير اصولي براي كودك شده كانونهاي خانواده را سرد و از هم گسيخته مينمايد. فضاي تهديد و ترس امنيت فرزندان را سلب و به لحاظ عاطفي وضعيت نابهنجاري براي فرزندانتان به وجود ميآورد. البته در مقابل در خانوادههايي نيز كه هيچگونه نظم و انضباطي حاكم نيست و فرزندان خود را در آزادي و بيقيد وبندي رها ميكنند اين قبيل خانوادهها هم نابهنجارهايي به وجود ميآورند. در اين حالت نيز شخص، با پيدايش شخصيتي خودمدار و خيرهسر به خود اجازه ميدهد ديگران را مورد تعرض و آزار قرار دهد. پس به طور كلي ميتوان گفت كه اگرکودک در محيط خصومت زندگي كند ياد ميگيرد كه ستيزهجويي كند اگر كودك در محيط شرمندگي زندگي كند ياد ميگيرد كه احساس گناه كند، اگر در محيط بردباري زندگي كند ياد ميگيرد صبور باشد، اگر در محيط اميدواركننده زندگي كند، اعتمادبه نفس را ياد ميگيرد، اگر در محيط تحسين زندگي كند، قدرداني ياد ميگيرد، اگر در محيط منصفانه زندگي كند عدالت را ياد ميگيرد، اگر در محيط امن زندگي كند باايمان ميشود. پس ميتوان نتيجه گرفت كه ونداليسم «تخريب اموال» مانند همه رفتارهاي نابهنجار ديگر از عوامل رفتاري آسيبزاي خانواده سرچشمه ميگيرد، مخصوصاً اگر كودك در محيط خانوادگي همراه با خشونت زندگي كند ياد ميگيرد كه ستيزهجويي كند پس ستيزهجويي و ونداليسم ميتوان گفت كه ابتدا در محيط خانواده آموخته ميشود .
عوامل اجتماعی موثربروندالیسم
1- تضاد طبقات: وندالها به طبقه خاصی تعلق ندارند و تنها در محدودههای مشخص از شهرها به خرابكاری نمیپردازند. یك خرابكار اعمال ناهنجار خود را در همه جای شهر به نمایش میگذارد و محدودیتی قائل نمیشود. با این حال، میتوان ادعا كرد وجود خرده فرهنگها و مهاجرنشینی در یك محدوده مشخص شهری به افزایش وندالها و وندالیسم در آن قسمت كمك میكند. در حقیقت طبقات مختلف اجتماعی و افزایش فاحش فاصله میان خاستگاه عمده وندالیسم محسوب میشود. هنگامی كه یك جامعه دچار تضاد و اختلاف طبقاتی میشود، تفاوتهای پنهان در لایههای درونی زندگی نظیر تربیت خانوادگی، نگرش فردی و اختلاف شوون اخلاقی و عقیدتی در ظاهری آشكار و كاربردی تجلی مییابد و به حوزههای ملموس زندگی و رفتار اجتماعی كشیده میشود. اختلاف طبقاتی نوعی بیعدالتی و خصومت را در جامعه القا میكند كه برتریهای شهروندی را برنمیتابد. مفاهیمی نظیر تقسیم شهر به بالا و پایین وجود حاشیه نشینی درشهرهای بزرگ از تفاوت در بهرهمندیهای شهروندی و تسهیلات رفاهی زندگی اجتماعی حكایت میكند و منبعی برای تولید رفتارهای خصمانه و عصیانگری طبقاتی میشود. در چنین حالتی، سازههای موجود در مناطقی كه به سكونت طبقات مرفه اختصاص دارند یا وسایلی كه برای ارائه تسهیلات شهری بیشتر در این قسمتها نصب میشوند، بیش از پیش در معرض تخریب قرار میگیرد و نقش عقدهها و تضادهای طبقاتی پررنگتر میشود.
2- تربیت اجتماعی: نظام تربیتی جامعه از كاركردهای فنی، اخلاقی، تاریخی و قانونی آن نشات میگیرد و حاصل میشود ضعف این نظام براستی بزرگترین نارسایی یك جامعه محسوب میشود كه چهره حال و آینده آن را مخدوش میكند و حیات اجتماعی اعضای آن را به مخاطره میافكند. توجه به این نكته كه تمدنهای شهری بستری برای تجلی ماهیت متغیر زندگی مدرن امروزی هستند و شهرهای جامعهای كه یاد ندهد و یاد نگیرد، محكوم به نابودیاند ضرورتهای آموزشهای محیطی و كاركردهای تعلیم اجتماعی را آشكار میكند. بیارزش دانستن اموال و منافع عمومی مهمترین آسیب این حوزه است كه ریشه در ناپختگی فردی، ضعفهای فرآیند اجتماعی شدن در مرحله عمل و فقدان آموزش و اطلاعرسانی درباره محیط دارد.
عوامل اقتصادی موثر بر وندالیسم
-مالیات و خدمات: نظریههای كلاسیك مالیات كه تا امروز نیز كاربرد دارند و اساس و پایه ارائه خدمات مطلوب و به روز به شهروندان محسوب میشوند، بر ایجاد یك نوع توازن ملموس و ذهنی میان اخذ مالیات و ارائه خدمات تاكید میكنند در حقیقت باید میان این دو شاخصه رابطه معناداری وجود داشته باشد و یك راهكار اساسی این است كه مالیات شهروندان به طور مستقیم و غیرمستقیم برای ارائه خدمات صرف شود و بعكس آن پولی غیر از مالیات برای ارائه خدمات هزینه نشود. در چنین حالتی شهروندان میپذیرند و به عینه مشاهده میكنند كه خدمات شهری نتیجه مالیاتی است كه خودشان میپردازند و بالطبع در مقابل حفظ و صیانت از سازههای ارائه كننده این خدمات مسوولیتی دو چندان بر دوش خود احساس میكنند.(افخمی )
زیرساخت روانی وندالیسم چیست؟
در وندال ها "پرخاشگری" اصلی ترین زیرساخت می باشد. پرخاشگری یکی از مکانیزم های دفاع روانی برای تسلط بر محیط و کسب آرامش است. خشم و پرخاش زاده ی موقعیت های نامطلوب همانند ورشکستگی و فقر، دلتنگی و بی وفایی، درد و رنج، بیماری ها و ...است. پرخاشگری در رویارویی با افراد با کتک و تحقیر و توهین و شکنجه و سرزنش های افراطی و ... و در رویارویی با اشیاء با خرابکاری و ویرانگری نشان داده می شود. در صورت کسب معیارهای تعریف شده و تداوم و توالی کافی می توان در یک واژه پرخاشگری نسبت به افراد را "سادیسم" و پرخاشگری نسبت به اشیاء را "وندالیسم" نامید(خداشناس)
انواع وندالیسم
وندالیسم به دو نوع فردی و گروهی مي باشد وندالیسم "گروهی" با برنامه و هدفی مشخص اجرا می شود، اما وندالیسم "فردی" اغلب بدون برنامه و هدف مشخص است. اگرچه وندالیسم گروهی بیشتر و آشکارتر یا پررنگ تر جلوه می کند، اما درعمل، آسیب های پنهان اجتماعی واقتصادی وندالیسم شخصی بسیار گسترده تر و عمیق تراست. بيشتر وندال ها آسيب و تخريب آنها بسيار وسيع مي باشد مانند : نقاشی ها و مجسمه های گالری های هنری، آثار باستانی در موزه ها، بناهای تاریخی، اماکن مذهبی، مجسمه ها، نیمکت و صندلی های عمومی، فضاهای سبز، سطل های زباله و ... در جنگل ها، پارک ها و میادین، چراغ ها و باجه های تلفن های خیابانی، اموال رستوران ها و هتل ها، صندلی های سینما، مترو، قطار، اتوبوس، هواپیما و ورزشگاه ها، ریل های قطار، آسانسورها، کتابهای کتابخانه های عمومی، در و دیوارهای شهر، اموال مدرسه، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، انبارها و استخرهای عمومی، دستشویی های عمومی، عابر بانک ها و...، آتش افروزی در جنگل ها و انبارهای عمومی، شکستن لامپ ها در گذرگاه های عمومی و پارک ها، شکستن شیشه های خانه های متروکه، بمب گذاری با هدف تخریب اموال عمومی( و نه آسیب های انسانی) و بسیاری موارد دیگر .
ويژگيهاي افراد ونداليسم عبارتست :
1- پسران بیش از دختران به برون ریزی خشم خود می پردازند، وندالیسم بیشتردر بین پسرها دیده می شود و بین 10 تا 25 سال شایع تر است.
2- وندالیسم بین شهرنشینها بیشتراز روستا نشینها دیده میشود، چراکه تلاقی و تعامل لایه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی واجتماعی و... در شهرها(به ویژه کلانشهرها) و تراکم و تنوع جمعیتی درآن، افزون تر، و فشارهای روانی ناشی از آن، بیشتر است .
3- شدت بروز وندالیسم از خفیف (مانند دیوارنویسی، رنگ پاشی روی تابلوها، پنچر کردن و خط انداختن اتوموبیل های پارک شده و...) تا شدید (مانند شکستن شیشه های مغازه ها و غارت آنها در هرج و مرج ها، تخریب جایگاه ها و اتوبوس ها پس از مسابقات خشونت بار فوتبال و ...) تعریف می شود و درافرادی که از نظر تحصیلی و خانوادگی در سطح پائین تری هستند بیشتر دیده می شود
4- در وندال ها "پرخاشگری" اصلی ترین زیرساخت رواني است زيرا كه پرخاشگری یکی از مکانیزم های دفاع روانی برای تسلط بر محیط و کسب آرامش است. از دلايلي كه وندالیسم در یک جامعه بروز و گسترش می یابد اعتياد ، فقر فرهنگی- اقتصادی، اختلالات رفتاری روانی و ... مي باشد .
ريشه هاي ونداليسم را مي توان تجربه های تلخ یا تربیت غلط درکودکی: همچون طلاق پدر و مادر، تنبیه نامتناسب بدنی یا رفتاری و کلامی، بی بند و باری جنسی یا اعتیاد و به زندان افتادن پدر یا مادر(یا هر دو) ، کمبودهای عاطفی بین کودک و پدر و مادر ، عوامل ژنتیکی و وراثتی: عقب ماندگی ذهنی و نقص عضو جسمی، اختلالات شخصیت ، کاستی های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همانند سایر نابهنجاری های اجتماعی (اعتیاد، بزهکاری، خودفروشی و ...)، وندالیسم در یک نگاه بسته، جرم و در نگاهی باز، بیماری است .
در ایران بر اساس ماده 677 قانون مجازات اسلامي، هر كس عمدا اشياي منقول يا غيرمنقول متعلق به ديگري را تخريب يا به هر نحو، كلا يا بعضا تلف كند يا از كار بيندازد، به حبس از 6 ماه تا سه سال محكوم مي شود. درباره ی تخریب اموال عمومی قانونگذار برای برخی انواع وندالیسم تا ۱۰ سال مجازات حبس در نظر گرفته است .
مبانی نظری وندالیسم:
با توجه به زمینه ها و مبانی نظری وندالیسم، بویژه سبب شناسی آن، اغلب صاحبنظران مسائل کج رفتاری بر این عقیده اند که وندالیسم چون بسیاری از رفتارهای انحرافی معلول علت واحدی نمی باشد. از طرفی دیدگاههای غالب اکنون بر این این اصل تأکید و اصرار دارند که نظریه های جامعه شناسان و روانشناسان کج رفتاری؛ هیچ یک به تنهایی کفایت لازم را در تبیین علل رفتار آدمی نداشته و غالباً اسیر تنگ نظریها، تک سبب بینی ها و تقیدات و تعصبات حوزه های نظری خود هستند.
در مکاتب جامعه شناسی، سازمانها، ساختارها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی به مثابه واقعیت های اجتماعی، علت رفتار آدمی به حساب آمده و رفتارهای بزهکارانه را معلول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی دانسته اند.
در مقابل روانشناسان بویژه روانکاوان آن را معلول کارکرد نیروهای سرکش درونی می پندارند. گروهی از صاحبنظران نیز در مقابل، به تعامل میان فرد و جامعه در فراگرد رفتار اشاره کرده اند. رویکرد آنان که بیشتر به روانشناسی اجتماعی نزدیک است و فرد و جامعه را تواماً و در کنشهای متقابل در جریانات رفتار فردی دخیل می دانند. این رویکرد که در مکتب جامعه شناسی شیکاگو شکل گرفته است به فراگرد متقابل و تعامل میان کنشگران و محیط در مسیر عمل آدمی، معتقد است و بر این اصل اصرار می ورزد که انسان در عین حال که سازنده جامعه و واقعیات اجتماعی است زیر نفوذ تولیدات خود نیز قرار دارد و به نظر تیلور(محسنی تبریزی، 1379،ص 196 به نقل ازتیلور 1973، صص 3-1)
رابطه ای که میان انسان و جامعه وجود دارد یک رابطه دیالکتیک بوده و می باید این فرایند را در تمام مراحل کژرفتاری در نظر آورد. در پیوستار زیر به اجمال به برخی از نظریات مهم جامعه شناسی و روانشناسی تبیین کننده وندالیسم اشاره می شود.
تئوریهای جامعه شناسی وندالیسم
با توجه به تنوع و تعدد تئوریهای جامعه شناسی انحرافات به چند نظریه مرتبط با موضوع مورد مطالعه اشاره می شود:
1- تئوری کنترل اجتماعی
تئوری کنترل بیان دارد که ذات بشر نه متکی بر اخلاق و نه غیر آن (ضد اخلاق) است. در این تئوری امکان کجروی قطعی است و ایجاد همنوائی است که باید ریشه یابی شود (محسنی تبریزی و شالی ، 1383 ،ص 9 به نقل از صدیق سروستانی، 1372 ص 51 ).
هیرشی مبدع نظریه «کنترل» اجتماعی یا قیود اجتماعی معتقد است که کجروی ناشی از ضعف یا گسستگی تعلق فرد به خانواده و جامعه است. هیرشی در تئوری خود قیود اجتماعی را تحت چهار مفهوم کلی مورد بررسی قرار می دهد: 1- وابستگی به خانواده، معلمان و ...، 2- تعهد(وجدان)، 3- درگیر و مشغول بودن به فعالیتهای گوناگون روزانه و 4- باورها(باور به نیکوکاری و حسن شهرت)
هیرشی معتقد است که اجزاء تعلق و وابستگی به جامعه شامل موارد زیر می باشد: 1- اتصال با سایر افراد 2- پذیرفتن و مشارکت در نقش ها و فعالیت های اجتماعی که ارزش و نتایجی برای آینده دارند. 3- اعتقاد به ارزشهای اخلاقی، هنجارهای فرهنگی و امثال آن.
هیرشی معتقد است که کیفیت هر کدام از موارد سه گانه فوق الذکر در هر مورد خاص می تواند موجد همنوائی و کجروی باشد.مثلاً اگر پیوندهای مختصری با افرادی که طرفدار همنوائی و رفتارهای قانونی و قابل قبول هستند داشته باشد، احتمال کجروی در مورد وی افزایش می یابد. این تئوری چندان به تأثیر محیط در بزهکاری نمی پردازد و بدین ترتیب می توان گفت که چهار عامل قیود اجتماعی به تنهائی نمی توانند تبیین کننده عدم ارتکاب به بزهکاری باشد، در این میان رفقا، صاحبان بزهکار و به طور کلی محیط نامناسب اجتماعی نقش مهم و موثری دارندو باید به آنها نیز توجه داشت (محسنی تبریزی و شالی ، 1383 ،ص 9 به نقل از مشکانی، 1381،ص 11).
2- تئوری فشار
تئوری فشار توسط رابرت مرتن (1938) ارائه شده و بعد ها توسط آلبرت کوهن (1955) تئوری خود را در مورد خلافکاری نوجوانان تدوین نمود بسط عقاید مرتون است. طبق این تئوری افراد طبقات پائین احتمال بیشتری دارد که دچار کجروی شوندزیرا که اجتماع، آنها را به کسب موفقیت های بزرگ ترغیب می نماید اما ابزار رسیدن به آن هدفها را در اختیار آنها قرار نمی دهد. کوهن این تئوری را بدین صورت بسط می دهد که زمانی که آرزوهای طبقات پائین برای کسب منزلت از میان می رود، جوانان طبقات پائین تشویق می شوند که منزلت را با شرکت در خلافکاری میان خود جستجو نمایند و آنهائی که جسارت بیشتری داشته باشد به اعمال غیر قانونی و خلاف(جرم) و برخی دیگر به اعمال ضد اجتماعی چون تخریب اموال عمومی و زد خورد خیابانی کشیده می شوند(جوانمرد ، 1390 ،ص 119-111).
3- تئوری یادگیری(اجتماعی)
مطابق تئوری یادگیری اجتماعی سا ترلند رفتارهای منحرف از طریق برقراری ارتباط فرد با دیگران آموخته می شود . به صورت دقیق تر ساترلند، تئوری پیوند افتراقی را برای توضیح چگونگی آموختن انحراف ارائه داده است. ساترلند درتئوری پیوند افتراقی بیان می دارد که احتمالاً افراد زمانی منحرف می شوند که بیشتر با اشخاصی ارتباط داشته باشند که عقاید انحرافی داشته باشند تا افرادی که رفتارهای ضد انحرافی دارند. در تبیین وندالیسم با این تئوری می توان گفت که افراد زمانی به تخریب اموال عمومی می زنند که معاشران و دوستان آنها چنین کارهائی انجام می دهند و از آنها یاد می گیرند(جوانمرد ، 1390 ،ص 119-111).
4- بیگانگی و وندالیسم:
پیش فرض اساسی صاحبنظران این تئوری بر این است که وندالها و جوانان بزهکار به طور دراماتیک یکی از بارزترین و مشهود ترین گروههای بیگانه در جامعه معاصر هستند. به زعم این صاحبنظران وندالهای بیگانه[2] معمولا در خانه هایی غیر منظبط با والدینی سر در گم و مردد و نامطمئن از ارزشها و فلسفه اجتماعی خویش پرورش یافته و غالباً احساس در ماندگی و اجحاف خود را به صورت قهر آمیز و پرخاشگرانه در مقابل نسل بزرگتر، صاحبان قدرت و همه سازمانهای تأسیس شده در جامعه نشان می دهند. فیوئر در باب منشأ انتسالی[3] و روانی[4] بیگانگی نسل جوان و روحیه انتقامجوئی و ویرانگرایانه آنان که از آن به "تدبیر ناخودآگاه"[5] تعبیر می کند معتقد است «احساسات و عواطف صادره از ناخودآگاه جوانان که ناشی از ستیز نسلهاست خود را در جهات نامتعارف و غیر عقلائی بطور بارزی نمودار می سازد». به نظر فیوئر، بیگانگی روانی خود را در صور رفتارهای نابهنجار نظیر وندالیسم، خشونت، میل به انتقامجوئی و نظائر آن بروز می دهد. از این رو بیگانگی امری نابهنجار و جرم زاست. این نوع برداشت در مقابل آن دسته از نظریه های مارکسیستی قرار دارد که بیگانگی را امری طبیعی، مولد و آفریننده می بیند (محسنی تبریزی،1379،ص197 ). کنیستون در نظریه بیگانگی خود جوانان را بیگانه هایی در نظر می گیرد که ستیز با نظم موجود و نفی کامل آنچه را که ارزشهای مسلط[6] فرهنگ جامعه خوانده می شود، فضیلت می دانند. توصیف کنیستون از جوان بیگانه متضمن این حقیقت است که بیگانگی روانی نتیجه ای از کامیابی غم انگیز پسران در ستیز اودیپال و سردر گمی و ناکامی آنان در هویت یابی با والدین است(کنیستون 1969،ص80 به نقل از محسنی تبریزی،1379،ص198-197 ).
ریچار فلکس با ربط وندالیسم به بیگانگی نسل جوان مدعی است که رفتارهای معطوف به تخریب و ویرانگری بر خلاف دیدگاه فیوئر و کنیستون ناشی از ستیز اودیپال میان جوانان و والدین اقتدار گرا نیست، بلکه نتیجه مستقیم بریدگی و عدم پیوندی است که بین ارزشهای تحمیل شده از سوی والدین و آنچه به منزله شرائط و حرکتهای حاکم در جامعه مطرح است، می باشد. چنین برداشتی از از ستیز فرد و جامعه در آراء برخی از جامعه شناسان انتقادی نیز مشهود است. معتقدان نظریه های انتقادی و مارکسیستی؛ نظام مسلط فرهنگی و اجتماعی و روابط حاکم بر آن را پایه و مایة بیگانگی انسان دانسته و معتقدند احساس تنفر و بیزاری، از عملکرد کل نظام اجتماعی سرچشمه می گیرد و علت اصلی را باید در ناهمسازی کارکرد نظام اجتماعی با نیازهای انسانی جستجو کرد. از این رو برای رهائی از قیود نظام اجتماعی موجود که نفی کنندة امکانات نهفتة عینی و استعداد های ناشکفتة انسانی است باید نهاد های کنونی را در هم ریخت و نظام دیگری را جایگزین کرد(محسنی تبریزی،1379،ص199-198 به نقل از محسنی تبریزی، 1370ص 46-42).
تئوری روانشناسی وندالیسم
تئوری ناکامی، احساس اجحاف و پر خاشگری
فروید از طرفداران نظریه های ناکامی و پرخاشگری بر این عقیده است که انسان با غریزه مرگ زاده می شود. هنگامی که این غریزه متوجه درون شود به صورت تنبیه و مواخذة خود ظاهر می گردد و در موارد افراطی منجر به خودکشی می شود. هنگامی که این غریزه متوجه برون گردد به صورت خصومت، خشونت، آزار و اذیت، وندالیسم، تخریب و قتل تجلّی می کند. فروید معتقد است که این نیروی پرخاشگرانه می باید به طریقی تخلیه شود و چنانچه این تخلیه صورت نگیرد فرد را با کسالت، رخوت و ناآرامی روبه رو خواهد ساخت. فروید معتقد است که جامعه ضرورتی حیاتی در کنترل و مهار غریزه خشم انسان دارد و تا از آثار مخرب این نیرو بکاهد و آن را به رفتاری مفید و پسندیده بدل نماید(محسنی تبریزی 1379،ص 200 به نقل از ارونسون 1369،صص3-162).
از دیدگاه فروید و برخی از روانکاوان، خشم و پرخاشگری مولود و محصول موقعیتها و شرایط نامطلوب و نامطبوع از قبیل دلتنگی، ورشکستگی، درد و حزن و اندوه و نظائر آن است. مع الوصف از میان همة موقعیتهای ملال انگیز و نامطبوع، درماندگی، احساس اجحاف و ناکامی عامل عمده ای در ایجاد پرخاشگری است.
از طرفی مشاهدة رفتار پرخاشگرانة دیگران باعث یادگیری رفتار پرخاشگرانه شده و به مثابه محرکی بیرونی سبب می گردد تا فرد پرخاشگرانه رفتار کند. اورنسون خاطر نشان می سازد که کودکان مشاهده گر رفتار پرخاشجویانه خود را محدود به تقلید صرف نمی کنند بلکه انواع پرخاشگریهای بدیع و جدید خلق می کنند. این امر دلالت بر آن دارد که تأثیر یک نمونه تعمیم پیدا می کند(محسنی تبریزی 1379،ص 200 به نقل از ارونسون 1369، صص9-168).
فروید و برخی از پیروان او با طرح پالایش روانی پرخاشگری مدعی شده اند که در بسیاری موارد نیروی پرخاشگرانه در انسان در طرقی پالایش می شود. این عمل برای ممانعت از بروز بیماری روانی است. به نظر فروید اگر انسان برای ابراز پرخاشگری اجازه نیابد، نیروی پرخاشگرانه انباشته می شود و سر انجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می گردد (همان، صص84-176).
راه کارها و پیشنهادها
1- افزایش مراکز مشاوره ی اجتماعی در محلات و مدارس جهت مشاوره و روان درمانی کودکان وندال
2- توجه به امر آموزش، فرهنگ سازی و تبليغ، پيرامون موضوع ونداليسم از قبیل ساخت برنامه های کارتونی جهت آموزش کودکان در سنین پائین
3- مطلوب ساختن شرايط محيط زيست و توجه به امور زيبا شناسي در ساخت اموال و احداث اماكن عمومي (از جهات گوناگون) و بهبود و اصلاح محيط زيست و زيبا سازي.
4- بوجود آوردن زمينههايي براي مشاركت مردم در مسائل جامعه از طریق فراهم آوردن همبستگي ميان مسئولان و مردم .
5- نظارت اجتماعي رسمي(ابزارهاي قانوني و پليس) و غير رسمي(ابزارهاي اخلاقي، ارزشي و فرهنگي) جهت مقابله با ونداليسم (دائی زاده جلودار، بی تا).