امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جوک آبادانی(وولک کا)

#1
آبادانیه میگه : دیشب آبادان زلزله 11 ریشتری اومد.
رفیقش میگه: پس آبادان با خاک یکی شد دیگه ؟
آبادانیه میگه : بع ، ولک ، مگه بچه ها گذاشتن
 
خبرنگار از یه آبادانی میپرسه ، جمعیت آبادان چقدر هست؟
آبادانی در جواب میپرسه با حومه یا بدون حومه؟
خبرنگار میگه با حومه آبادانی میگه با حومه میشه هفتاد میلیون
 
یک روز دو تا آبادانی واسه هم خالی می بستند .
اولی میگه : ما یه کوه کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم عبود . دو سه بار میگه عبود …. عبود …. عبود ….
دومی میگه : این که چیزی نیست . ما یه کوه داریم کنار خونه مون که هر وقت می گیم عبود،  میگه : کدوم عبود ؟
 
آبادانیه میره تو یه کتابفروشی میگه : وولک پوستر مو نو (مرا) داری ؟
کتابفروش میگه : نه
آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
 
دو تا آبادانی به هم می رسن.
اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟!
 
یه تهرانیه و آبادانیه رو داشتن اعدام میگردن تهرانیه مثل بید میلرزید
آبادانیه با خونسردیه تمام نگاهی کرد به تهرانیه و گفت: کا مگه بار اولته!!؟
 
آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده.
راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه !
آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!...
 
يه آبادانيه وسط خيابون ايستاده بوده يه هو مي بينه سيل داره همه جا رو مي گيره . عينک ريبونشو در مي آره مي زاره رو دمپايي ابريش هل مي ده رو آب مي گه تو خودته نجات بده مو يه خاکي تو سروم مي کنم !
 
من. يارو که هيچي جز يه عينک ريبن نداشته کلي با خودش کلنجار رفت. ميره پيش رفيقش ميگه نميدونم چيکار کنم. بنظرت عينگم رو بفروشم . رفيقش ميگه نه بابا. عينک ريبن با تيشرت مشکي خيلي بهت مياد...!


يه روز يه آباداني با داداشش ميره پيش رفيقاش. ميخواسته اونارو به هم معرفي کنه ميگه: بچه ها کا ، کا بچه ها .


يه روز يه آباداني ميره ساندويچي ميگه: کا پيرهن داريد. ميگه نه. ميگه شلوار داريد. ميگه نه. ميگه تيشرت داريد. مغازه داره قاطي ميکنه ميگه نه بابا اينجا ساندويچيه. آبادانيه ميگه: پس چرا رو شيشه نوشتي؛ کا لباس موجود است.


به آبادانيه ميگن چه کارتوني دوست داري. ميگه: کارتون خرما!


تو آبادان وقتي هوا تاريک ميشه از بلندگوهاي مسجد اعلام ميکنند: همشهريان محترم هوا تاريک شد. لطفن عينکاتون و برداريد.


يه روز مامور سرشماري تو آبادان رفت در يه خونه در زد. يه بچه با يه عينک ريبن به چشمش اومد دم در. يارو گفت من اومدم براي سرشماري. بچه گفت: کا سرشماري چيه. يارو گفت بچه جان برو به بزرگترت بگو بياد. بچه رفت تو يکي ديگه اومد. اونم نميدونست رفت يکي ديگه اومد. خلاصه يارو شاکي شد گفت: بابا بگو همه بيان دم در تا کار تموم شه. گفت نميشه. يارو گفت چرا؟ آبادانيه گفت: کا بجون ننت هيچ راهي نداره. يارو گفت آخه چرا. گفت:‌کا ، متاسفانه ما يه ريبن بيشتر نداريم...


یه آبادانی میره ویدیو کلوپ شناسنامه نداشته عینک ریبونشو میزاره گرو


یه روز تو آبادان مسابقه میزارن که چه کسی صداش مثله داریوشه خود داریوش شرکت میکنه چهارم میشه!


[rtl]۵۰)  یه جسد مومیایی تو آبادان پیدا میکنن تحقیق میکنن . میفهمن   << وولکه اوله >>[/rtl]


یه زنبور میشینه روی یک آبادانیه، یارو میگه: کا، تو هم فهمیدی مو گولوم


حرف از سرعت بود .... بین یه آبادانی و آمریکایی و فرانسوی! فرانسوی میگه ما برج ایفل رو دو هفته ای ساختیم. آمریکایی میگه ما پل سانفرانسیسکو رو یک هفته ای ساختیم .بعد سه تاییشون داشتن تو آبادان رد میشدن میرسن پالایشگاه نفت و آمریکاییه و فرانسوی میگن شما اینجارو چند وقت طول کشید که ساختین ؟ ... آبادانیه میگه : اٍ اٍ اٍ ...... وولک مو امروز  صبح از اینجا رد شدم این اینجا نبود!



آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشه شلوارش رو پشت و رو ميپوشه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنه درازش ميكنه وسط خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه به سر تا پاش ميكنه، چشمش ميافته به شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي پيچوندي!!
به آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون... از فردا تريپ مشكي!


سه تا آباداني داشتن براي هم خالي مي بستن اولي ميگه : مو مثل حضرت علي يوم. با يه دست در خيبرو از جا ميكنم دومي ميگه : ايكه چيزي نيست كا ، مو مثل حضرت عباسوم با يه ضربه شمشير 100 نفرو ميكشوم سومي چيزي نميگه بهش ميگن چرا ساكتي ؟ ميگه تا حالا ديدي حضرت مهدي حرف بزنه؟؟!!
 
آبادانيه   ميرسه به رفيقش، ميگه: كاكا شنيدي آبادان 12 ريشتر زلزله اومده؟!رفيقش ميگه: اي بابا، يعني آبادان با خاك يكسان شده؟ آبادانيه ميگه: په! چي ميگي كاكا! مگه بچه‌ها گذاشتن!؟
 
آبادانيه رو برق ميگيره، ميگه: ولك ولم كن تا ولت كنم!
 
آبادانيه نشسته بوده وسط صحرا، داشته فكر ميكرده. بعد يك مدت يك آبادانيه ديگه مياد، بهش ميگه: ولك برو يكم اونورتر، جا باز شه ماهم بشينم!
 
آرنولد ميره آبادان، همون شب اول آبادانيه تو خيابون بهش گير ميده كه: ولك تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خيابون ديدي بهم سلام كن! خلاصه اونقدر پاچه خواری ميكنه، تا آخر آرنولد قبول ميكنه. فرداش آبادانيه داشته با دو سه تا از رفيقاش تو خيابون ‌چرخ ميزده، يهو ارنولد مياد ميگه: سلام عبود! آبادانيه ميگه: اَاه‌ه‌... باز اين سيريش اومد!!!
[rtl]يه دفعه يه آبادانيه تو بيابون گم ميشه ، و داشته از تشنگي ميمرده .... خلاصه هي ميگفته آب آب آآآآآ آب .... يه دفعه ميرسه به يه چشمه دستاشو ميزنه تو آب ميكشه به موهاش ميگه آخيــــــــــش ، وُلك راحت شدم تيپ موهام خراب شده بود داشتم ميمردما[/rtl][rtl]![/rtl]
يه آباداني مي خوادازمرز رد بشه بلدنبوده چکار کنه ميبينه همه رفتن توي پوست گوسفند ورد ميشن.اوهم اينکارراميکنه اما بلافاصله دستگير ميشه.ميپرسه کا اي همه گوسفند ردشد نگرفتين چرامنا گرفتين؟.ماموره ميگه آخه کي ديده گوسفند ريبون بزنه!
زمان جنگ آبادانیه میره خون بده 
میگن چند cc میخای خون بدی؟
میگه cc چیه ولك تا خوده جبهه لوله كشی كن !!!!
 
آبادانیه داشته واسه دوستاش از خاطرات اسارت تو جنگ تعریف میكرده .
رفیقش بهش میگه اونجا شنكجه هم میكردن ؟
میگه ها كا هم روحی هم جسمی .
میگه چطور ؟
آبادانیه میگه جسمیش دست و پامونو میبستن صلیب میكردن اونوقت واسمون نی همبونه میزدن روحیش هم جلومون عینك ریبون میشكستن !!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
آبادانیه داشته واسه دوستاش از خاطرات اسارت تو جنگ
آبادانیه داشته تو خیاباون راه میرفته میبینه یه عده آدم دوره یه نفر ایستادن شلوغ شده .
میگه : دایی چه خبره ؟؟     
میگن یارو ادعا پیغمبری میكنه !!!
آبادانیه ار تو سامسونتش یه تقویم در میاره نگاه میكه ، ولك قرار نبود امروز مو پیغمبری بفرستوم !!!!!
يه گنجشک آباداني با تريلي تصادف ميکنه و بيهوش ميشه راننده ي ترلي دلش ميسوزه و ميبرش خونه تو قفس ازش مرا قبت ميکنه . گنجشکه که به هوش مياد ميگه : ولک مو تو زندانم ، يعني راننده مرده ؟
جوک آبادانی(وولک کا) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط *Armila* ، Parmida 18 ، L²evi
آگهی
#2
ممنونم از اینکه عشقمون برزیل منظورم ابادان کاکا نوشتی من ابادانیم
اگر مرگ حق ادمهاست ........
کاش خوشبختی هم حقشان بود...
**
گاهی باید سکوت کرد خدا پاسخگوخواهد بود
***
پاسخ
 سپاس شده توسط Parmida 18


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان