ای خدا این وصل را هجران مکن
ر خوشان عشق را نالان مکن
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
**
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیدانم
سرم قربان آن دشمن که بحری از وفا دارد
گمان کردم که لا من همدین و همدردی
به مردی با تو پیوستم ندا نستم که نامردی
**
به نامردی نامردان قسم خوردم
که نامردی کنم در حق نامردان
**
به دستانت بیاموز که هر گل ارزش چیدن ندارد
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد
**
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان نگردان
**
رفاقت قصه ی تلخیست که از نامش گریزانم
**
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم
گرچه عمری در غریبی زیستم
روبرو آیینه شب تا سحر غم میخورم
تا بفهمم عاقبت در جست و جوی کیستم
**
آن دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت
**
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت
**
خدایا هیچ کس تنها نکن که به هر بی سر و پایی بگوید
**
جون مادرت نظر بده
ر خوشان عشق را نالان مکن
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
**
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیدانم
سرم قربان آن دشمن که بحری از وفا دارد
گمان کردم که لا من همدین و همدردی
به مردی با تو پیوستم ندا نستم که نامردی
**
به نامردی نامردان قسم خوردم
که نامردی کنم در حق نامردان
**
به دستانت بیاموز که هر گل ارزش چیدن ندارد
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد
**
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان نگردان
**
رفاقت قصه ی تلخیست که از نامش گریزانم
**
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم
گرچه عمری در غریبی زیستم
روبرو آیینه شب تا سحر غم میخورم
تا بفهمم عاقبت در جست و جوی کیستم
**
آن دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت
**
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت
**
خدایا هیچ کس تنها نکن که به هر بی سر و پایی بگوید
**
جون مادرت نظر بده