21-08-2013، 5:36
«اين باور به حقيقتي بر ميگردد که مردم در طول تاريخ آن را تجربه کردهاند.
انسانها از قديم مشاهده ميکردهاند که در هنگام شب دردهايي مانند درد دندانشان بيشتر ميشود.
در پشت اين باور قديمي، يک حقيقت علمي وجود دارد. در ابتداي کار زماني که بشر با درد آشنا شد فکر ميکرد، درد ابزاري در دست خدايان است تا انسانهاي گناهکار را توبيخ کند، اما به مرور اين باور تغيير کرد.
حس درد براي اطلاع دادن به انسانهايي است که بدانند کجاي بدنشان آسيب ديده است و اين ابزار براي توبيخ آنها نيست، بلکه اعلام خطر است.
بنابراين درد به عنوان ابزاري براي حفظ سلامت مطرح شد. اما اينکه چرا در شب درد مردم بيشتر ميشود به اين دليل است که در طول روز توجهات و صداهاي زيادي در اطراف ما وجود دارد و حس لامسه، بينايي و تحريکات محيطي در روز بيشتر مطرح است.
همچنين سيستم عصبي بدن اولويتبندي ميکند و به حسهاي غيردرد کمتر اهميت ميدهد.
در طول روز به دليل تحريکات حسي احساس درد کاهش مييابد، اما در هنگام شب به دليل کاهش تحريکات بدن، سيگنالهاي بدن خاموش ميشود و حس درد بيشتر در مغز شنيده ميشود
قبل از اينکه حس درد به مغز برسد، ابتدا حس لامسه، بينايي و حس تعادل به مغز ارسال ميشود و در آخر حس درد منتقل ميشود.
در طول روز به دليل تحريکات حسي احساس درد کاهش مييابد، اما در هنگام شب به دليل کاهش تحريکات بدن، سيگنالهاي بدن خاموش ميشود و حس درد بيشتر در مغز شنيده ميشود، در نتيجه احساس درد به وجود ميآيد.
اين احساس درد در کودکان و بزرگسالان فرقي نميکند و در طول شب به طور کلي شديدتر و قويتر است.»
احساس درد، لازم و مفيد است
==================
هرگاه يکي از بافتها تخريب شوند، درد ايجاد ميشود و همين باعث ميشود که فرد براي برطرف کردن محرک درد، واکنش مناسب را انجام دهد.
حتي فعاليتهاي سادهاي نظير نشستن طولانيمدت ميتواند باعث تخريب بافتي شود، زيرا باعث کمبود جريان خون پوستي در نقاط تحت فشار ناشي از وزن بدن ميشود.
هنگامي که پوست در اثر کاهش خونرساني دردناک ميشود، شخص بهطور طبيعي و ناخودآگاه تغيير وضعيت ميدهد، ولي شخصي که فاقد حس درد است (مثلا در آسيب نخاعي) درد را حس نکرده و بنابراين تغيير حالت نميدهد و اين حالت باعث ميشود که خيلي زود پوست در نقاط تحت فشار، دچار تخريب و پوستهريزي شود.
انسانها از قديم مشاهده ميکردهاند که در هنگام شب دردهايي مانند درد دندانشان بيشتر ميشود.
در پشت اين باور قديمي، يک حقيقت علمي وجود دارد. در ابتداي کار زماني که بشر با درد آشنا شد فکر ميکرد، درد ابزاري در دست خدايان است تا انسانهاي گناهکار را توبيخ کند، اما به مرور اين باور تغيير کرد.
حس درد براي اطلاع دادن به انسانهايي است که بدانند کجاي بدنشان آسيب ديده است و اين ابزار براي توبيخ آنها نيست، بلکه اعلام خطر است.
بنابراين درد به عنوان ابزاري براي حفظ سلامت مطرح شد. اما اينکه چرا در شب درد مردم بيشتر ميشود به اين دليل است که در طول روز توجهات و صداهاي زيادي در اطراف ما وجود دارد و حس لامسه، بينايي و تحريکات محيطي در روز بيشتر مطرح است.
همچنين سيستم عصبي بدن اولويتبندي ميکند و به حسهاي غيردرد کمتر اهميت ميدهد.
در طول روز به دليل تحريکات حسي احساس درد کاهش مييابد، اما در هنگام شب به دليل کاهش تحريکات بدن، سيگنالهاي بدن خاموش ميشود و حس درد بيشتر در مغز شنيده ميشود
قبل از اينکه حس درد به مغز برسد، ابتدا حس لامسه، بينايي و حس تعادل به مغز ارسال ميشود و در آخر حس درد منتقل ميشود.
در طول روز به دليل تحريکات حسي احساس درد کاهش مييابد، اما در هنگام شب به دليل کاهش تحريکات بدن، سيگنالهاي بدن خاموش ميشود و حس درد بيشتر در مغز شنيده ميشود، در نتيجه احساس درد به وجود ميآيد.
اين احساس درد در کودکان و بزرگسالان فرقي نميکند و در طول شب به طور کلي شديدتر و قويتر است.»
احساس درد، لازم و مفيد است
==================
هرگاه يکي از بافتها تخريب شوند، درد ايجاد ميشود و همين باعث ميشود که فرد براي برطرف کردن محرک درد، واکنش مناسب را انجام دهد.
حتي فعاليتهاي سادهاي نظير نشستن طولانيمدت ميتواند باعث تخريب بافتي شود، زيرا باعث کمبود جريان خون پوستي در نقاط تحت فشار ناشي از وزن بدن ميشود.
هنگامي که پوست در اثر کاهش خونرساني دردناک ميشود، شخص بهطور طبيعي و ناخودآگاه تغيير وضعيت ميدهد، ولي شخصي که فاقد حس درد است (مثلا در آسيب نخاعي) درد را حس نکرده و بنابراين تغيير حالت نميدهد و اين حالت باعث ميشود که خيلي زود پوست در نقاط تحت فشار، دچار تخريب و پوستهريزي شود.