03-08-2013، 22:37
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-08-2013، 22:51، توسط AMIR 77 NEW.)
نقل قول: غضنفر می ره مسابقه رو خوانی قرآن .. سوره "بنی اسراییل" بهش می خوره انصراف می دهیارو زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! 118 میگه: نه. یارو میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!
--------
نقل قول: غضنفر میره تلویزیون رو روشن میکنه کانال 1 یه آخوند داشته صحبت میکرده
کانال 2، 2 تا آخوند داشتن بحث میکردن
کانال 3 یه برنامه داشته با عنوان سمینار روحانیون حوزه علمیه
کانال چهار میزنه میبینه سمینار روحانیون شهر تهرانه 200-300 تا آخوند توشن
کانال 5 میزنه میبینه سمینار سراسری کشوری روحانیونه که 20000-30000 نفر آخوند شرکت کردن... یه دفعه غضنفر داد میزنه:
آهای سکینه هوی زود اون نفت و بیار لونشونو پیدا کردم........
نقل قول: غضنفر میره تلویزیون رو روشن میکنه میبینه کانال یک قران داره کانال 2 قران داره .... کانال 5 هم قران داره....سیم تلویزیون رو از برق در میاره بوسش میکنه میزاره بالا تاقچه....
نقل قول: مناجات غضنفر باخدا : خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر 4 سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن
نقل قول: رفیق غضنفر ازش میپرسه: پنجشنبه-جمعه کجا بودی؟ غضنفر میگه: والله امام رضا طلبید، با بر و بچهها رفتیم شمال!!
نقل قول: سرهنگ: اسمت چیه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: این چیه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, آبروته, زندگیته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: این چیه دستت؟ غضنفر: این خواهرومادر ممده !!!
نقل قول: سپاسلطفا
نقل قول: نظرلطفا
نقل قول: در نظر سنجی شرکت کنیدلطفا
چرا فقط مییاد میریدد
پس نظر سپاس شرکت تو نظر سنجی کو
من خیلی گناه دارم هیچکی سپاس نمیدی