03-08-2013، 18:20
ورس اول :
بالاخره با پولای خوردم یه خونه رو پیش خرید کردم جنوب شهر
شبا تو کوچه اش میزنه سپوره گشت و فشار کمه کرما مثه سیخ تو جونتن
چند تاشون کارگرای ته تکیلان ، چند تاشون تو مغزم شنبه سمینار
دارن ، همیشه ساعت دو شب مثه قدیما دلم سیگار و یه پنجره میخواد
اتاق بغلی یه دختره اس خوشگل ، موهای بلند و دم اسب پشتش
شام و ناهارو با همیم ، کرما رو سرخ میکنه خوب میزاره مغز پخت شه
تن جفتمون ملافه اس ، اون لباس عروسشه من کت شلوارم
شکمش داره گرد میشه کم کم ، چند ماه دیگه منم دختر دارم
دیگه همه چند رنگن ، دیدی تازه سال به سال فامیلو کمتر میبینیم
واسه دعا و اشک هایی که پنج شنبه میریخت مامان از خدا جایزه لبخند میگیریم
چهارده ساعت از روزو توی اتیشیم ، هفت ساعت خواب سه ساعت پیج زن و بچه
چندتا دستمال زیر پتو جشنه ، ههه دخترم به دنیا اومد
اینطرف یکی هست که خیلی از من و تو تنها تره
یه خونه نقلی بغل پل سراط و چند تا صفحه خاطره و عکس
کل دلخوشی هاشه
دیروز که با هم حرف میزدیم میگفت بچه هام هیچکدوم نیست منو یادشون
کافیه همین که خوبه حالشون ، راستی فکر کنم اسمش خدا بود
کار کاسبی خوب ، آب میفروشم تو جهنم عین بالماسکه
میمونه همه چی همه سوختن ، دافه رو صورتش جای گونه چهار کاشته
نه ریشام کادره نه شلوارا دوتا ، نه شاها بلندن نه سربازا کوتاه
جهنمی ها یخ زدن همه خدا دیگه نداره پول گاز بده واسه اتیش
منم دیگه میفروشم جای اب چایی ، حتی اگه باشه هوا افتابی
خدا هوای همه رو داره ، کنسرت های مایکل هم بی دم و دستگاه نی
ادما همدیگه دوست دارن ، ولی کرما نه
با مرامن گشنه چشماتن اول که چیزی نبینی
مفت میخورنت تف میکننت بعد ، در گوشت داد میزنن
این انتقام بابامه که ته تکیلا میکرد شنا قورتش دادی
زیر پوستت پایین و بالا میرن ، تغذیه مدرسشون میشه گوشتت
فرق نمیکنه باشه جرمت چی ، صبح سفید یه دسته گل بگیر
برا خدا ببر چون عین بنده هاش نی پشت میز
ادما همدیگه رو دوست دارن کرما نه !!
اینور خیلی بیشتر خوش میگذره
شایع
بالاخره با پولای خوردم یه خونه رو پیش خرید کردم جنوب شهر
شبا تو کوچه اش میزنه سپوره گشت و فشار کمه کرما مثه سیخ تو جونتن
چند تاشون کارگرای ته تکیلان ، چند تاشون تو مغزم شنبه سمینار
دارن ، همیشه ساعت دو شب مثه قدیما دلم سیگار و یه پنجره میخواد
اتاق بغلی یه دختره اس خوشگل ، موهای بلند و دم اسب پشتش
شام و ناهارو با همیم ، کرما رو سرخ میکنه خوب میزاره مغز پخت شه
تن جفتمون ملافه اس ، اون لباس عروسشه من کت شلوارم
شکمش داره گرد میشه کم کم ، چند ماه دیگه منم دختر دارم
دیگه همه چند رنگن ، دیدی تازه سال به سال فامیلو کمتر میبینیم
واسه دعا و اشک هایی که پنج شنبه میریخت مامان از خدا جایزه لبخند میگیریم
چهارده ساعت از روزو توی اتیشیم ، هفت ساعت خواب سه ساعت پیج زن و بچه
چندتا دستمال زیر پتو جشنه ، ههه دخترم به دنیا اومد
اینطرف یکی هست که خیلی از من و تو تنها تره
یه خونه نقلی بغل پل سراط و چند تا صفحه خاطره و عکس
کل دلخوشی هاشه
دیروز که با هم حرف میزدیم میگفت بچه هام هیچکدوم نیست منو یادشون
کافیه همین که خوبه حالشون ، راستی فکر کنم اسمش خدا بود
کار کاسبی خوب ، آب میفروشم تو جهنم عین بالماسکه
میمونه همه چی همه سوختن ، دافه رو صورتش جای گونه چهار کاشته
نه ریشام کادره نه شلوارا دوتا ، نه شاها بلندن نه سربازا کوتاه
جهنمی ها یخ زدن همه خدا دیگه نداره پول گاز بده واسه اتیش
منم دیگه میفروشم جای اب چایی ، حتی اگه باشه هوا افتابی
خدا هوای همه رو داره ، کنسرت های مایکل هم بی دم و دستگاه نی
ادما همدیگه دوست دارن ، ولی کرما نه
با مرامن گشنه چشماتن اول که چیزی نبینی
مفت میخورنت تف میکننت بعد ، در گوشت داد میزنن
این انتقام بابامه که ته تکیلا میکرد شنا قورتش دادی
زیر پوستت پایین و بالا میرن ، تغذیه مدرسشون میشه گوشتت
فرق نمیکنه باشه جرمت چی ، صبح سفید یه دسته گل بگیر
برا خدا ببر چون عین بنده هاش نی پشت میز
ادما همدیگه رو دوست دارن کرما نه !!
اینور خیلی بیشتر خوش میگذره
شایع