29-07-2013، 17:33
در میان عده ی زیادی از مرد و زن مجردی كه در اطرافمان هستند، تنها گروه كوچكی را میبینیم كه با دلایل منطقی و محكمشان از عالم مجردی لذت میبرند و باقی این افراد، به خاطر دلایلی تنهایی را به جان میخرند كه یا موقتا شادشان میكند یا تنها یك سد دروغین را در برابرشان ایجاد كردهاست.
ازدواج
بسیاری از دلایل این افراد برای «نه» گفتن به فرصتهایشان، تنها از عادتها یا ترسهایی ناشی میشود كه از وجودشان بیرون نمیرود. اگر شما هم به دلیلهای مشابه به ازدواج فكر نمیكنید، بهتر است یكبار دیگر به زندگیتان و انتظاری كه از آیندهتان دارید نگاه كنید و با دلایل منطقیتر در این مورد تصمیم بگیرید.
زیاد از حد عشق كارید؟
شاید شما آنقدر غرق مناسبات شغلیتان شدهاید كه نمیتوانید فكری اساسی برای زندگی عاطفیتان كنید. ممكن است فكر كنید هیچ چیز در دنیا شما را به اندازه پیشرفت كاری راضی نمیكند و البته احتمالا آنقدر غرق این تفكر شدهاید، كه حتی فكر تغییر هم در سرتان چرخ نمیزند. نگاهی به محیط كارتان بیندازید. افرادی كه مثل شما عشق كارند كم نیستند. كسانی كه حتی در چهارمین و پنجمین دهه زندگیشان، تنها با پروندههای روی میزشان زندگی میكنند. حالا كمی دقیقتر به آنها نگاه كنید. آیا واقعا این افراد خوشبخت و راضی هستند؟
راه حل
شمایی كه كارتان همه زندگیتان بوده، قرار نیست یك شبه خانهنشین شوید. پس باید مردی را انتخاب كنید كه توان پذیرش محدودیتهای شما را داشته باشد. او باید با نوع كار شما و شرایطی كه دارید آشنایی داشته باشد تا بتواند تصویر دقیقی نسبت به مشكلات احتمالی كه در این مسیر پیش میآید را در ذهنش شكل دهد.اگر نمیخواهید كه در میانه راه هم خودتان و هم او را ناامید كنید پس سعی كنید تصویری دقیق از اهداف و شرایطتان را برای خواستگارتان شكل دهید و قبل از هر تصمیمی، ببینید كه چقدر اهدافتان در یك راستا هستند
و تا چه حد میتوانید با محدودیتهای یكدیگر كنار بیایید. البته این تمام ماجرا نیست. شما نمیتوانید بدون هیچ تغییری پیش بروید و تنها انتظار داشتهباشید كه همسر آیندهتان شما را درك كند. شما باید بپذیرید كه بعد از ازدواج، شرایط كاریتان هم شكل دیگری بهخود میگیرد و شما دیگر نمیتوانید تمام لحظههای زندگیتان را با پروندههای كاریتان بگذرانید.
استانداردهای غیر قابل عبوری دارید؟
شاید معیارهای سفت و سخت شما در مورد همسر آیندهتان دلیل این تنهایی باشد؛ حق هم دارید. پای یك عمر زندگی در میان است و نمیخواهید كه بیگدار به آب بزنید. احتمالا شما با دیدن مردهای اطرافتان و همسر دوستانتان فورا ایرادهایشان را میبینید و در دلتان میگویید اگر من بودم، با مردی كه این ویژگی را داشته باشد ازدواج نمیكردم و از آنجا كه خواستگارهایتان هم یكی از مردهای همین كره خاكی هستند و از همین دسته عیب و نقصها را در خود دارند،پس شما نمیتوانید دلتان را راضی كنید و به مردی كه چنین عیبهایی داشته باشد «بله» بگویید. از آنجایی كه خودتان سالها در مورد ازدواجهای دیگران قضاوت كردهاید، احتمالا در دلتان میگویید، مردم در مورد انتخاب من چه میگویند... .
راه حل
وقتی پای یك عمر زندگی در میان است، قطعا نمیتوانید به مردی كه هیچ كدام از معیارهایتان را ندارد «بله» بگویید. اما قبل از اینكه با این قضاوت تنهایی را به جان بخرید، نگاهی به خودتان و معیارهایتان بیندازید.در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ایرادهای خودتان را ببینید. آیا شما یك فرد بیعیب و نقصید كه به دنبال یك مرد بیعیب و نقص هستید؟ در درجه دوم، باید فهرستی از این معیارها كه عمری شما را تنها نگهداشته است بنویسید. آنها را به ترتیب اهمیت فهرست كنید.
حالا دوباره مرورشان كنید، از كدام ویژگیهایی كه نوشتهاید میتوانید بگذرید و كدامشان غیرقابل چشمپوشی هستند. حالا كه این فهرست را پاكسازی كردید، نگاهی به گزینههایی كه برای ازدواج دارید بیندازید. شاید یكی از این افراد، چند نمونه از این ویژگیهای منفی را داشته باشد اما این ویژگیها ممكن است جزء اصلی شخصیت او نباشد. اگر این خصوصیات در او كمرنگ هستند و در مقابل خصوصیات بسیار مطلوب دیگری دارد كه میتوانید به آنها تكیه كنید، بهتر است كمی بیشتر در مورد این گزینه فكر كنید.
بودن با دوستانتان برای شما كافیاست؟
ازدواج به چشم افرادی كه یك لحظه هم بدون دوستانشان زندگی نمیكنند، یعنی محدودیت. این افراد گروههای متفاوتی از دوستان را در كنار خود دارند و برایشان تنهایی معنایی ندارد. آنها نمیتوانند بپذیرند كه بعد از ازدواج، باید دور خیلی از این لحظهها را خط بكشند.دوستان نزدیك و صمیمی، نمیگذارند كه این افراد هیچ خلأ عاطفیای را در زندگیشان احساس كنند و به همین دلیل خود را وارد زندگیای بكنند كه باعث میشود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.
راهحل
اگر شما در گروه این افراد هستید، ازدواج برایتان تصمیم سختی است.اما بهتر است بهجای این سختگیری، چند قدم جلوتر را هم ببینید و به آینده نگاه كنید. این دوستان صمیمی تا كجا با شما پیش میآیند؟ تجربه دیگران میگوید، احتمالا آنها هم یكی یكی ازدواج میكنند و این گروههای سرشار از صمیمیت هم روز به روز كوچكتر میشوند. اگر مراقب نباشید، این ماجرا خیلی زود از شما یك فرد همیشه تنها میسازد.
فردی كه در گروه متاهلها احساس خوشبختی نمیكند و البته دیگر دوستانی ندارد كه هر لحظه برای بودن در كنار او حاضر باشند. گذشته از این، ازدواج قرار نیست به معنای از دست دادن دوستان و تنها شدنتان باشد. شما میتوانید با كسی ازدواج كنید كه از بودن در كنار گروه دوستانتان هم لذت ببرد و بعد از شكل دادن زندگیتان، با پذیرش محدودیتهایی كه یك زندگی متاهلی دارد، تلاش كنید تا از این دوستان هم فاصله نگیرید.
به دنبال موقعیتهای بهترید؟
فكر میكنید كه «بله» گفتن به یك گزینه، یعنی «نه» گفتن به باقی گزینهها و به همین دلیل نمیتوانید خودتان را برای تصمیمگرفتن راضی كنید؟ شاید گمان میكنید همیشه فرصتهای بهتری در مقابلتان قرار خواهند داشت و لیاقت شما بیشتر از مواردی است كه تا امروز به شما پیشنهاد شده. اگر شما گرفتار چنین تفكراتی هستید، احتمالا نمیتوانید به گزینههایی كه تا چند وقت پیش به نظرتان ایدهآل میآمدند هم «بله» بگویید و به همین دلیل فرصتهایی كه روزی برایتان آرزو بودهاند را هم رد میكنید.
راهحل
در مورد گزینههای بهتر، نمیتوان حكم قطعی صادر كرد. شاید حق با شما باشد و كسانی شایستهتر از خواستگاران فعلیتان هم روزی به شما پیشنهاد ازدواج دهند. اما نگاهی به خودتان بیندازید؛ احتمالا در آن زمان هم شما برای رسیدن یك پیشنهاد بهتر به آنها «نه» میگویید.
فكر بهترین بودن را از سرتان بیرون كنید. سری به همان فهرست اولویتها بزنید و خواستگارتان را با آن اولویتهای اساسی بسنجید. اگر فكر میكنید مهمترین ویژگیهایی كه برایتان مطرح بوده را در خود دارد، مته به خشخاش نگذارید. بپذیرید كه بهترینی وجود ندارد و همه افراد ضعفهای خاص خودشان را دارند. ضعفهایی كه در همه وجود دارد اما نوعشان از فردی به فرد دیگر فرق میكند. پس بهجای این آرمان گرایی، تلاش كنید سراغ كسی كه ویژگیهایش با خط قرمزهای شما هماهنگی ندارد، نروید.
از اینكه كسی واقعیت را بفهمد میترسید؟
ممكن است شما و خانوادهتان، تفاوتهای زیادی داشته باشید. از عقاید شخصیتان گرفته تا سبك زندگی اجتماعی شما كه میتواند متفاوت یا حتی متضاد با خانوادهتان باشد. شمایی كه به سن ازدواج رسیدهاید و نسبت به این اتفاق بیمیل هم نیستید، بهخاطر این تفاوتها به خواستگارهایتان «نه» میگویید.
از طرفی كسانیكه خانواده به شما پیشنهاد میكنند، مرد رۆیاهای شما نیستند و از طرف دیگر نمیتوانید مردی كه در مقابلش خود را به شكل دیگری معرفی كردهاید را، با خانوادهتان آشنا كنید. شما گمان میكنید كه «بله» گفتن به انتخاب خانوادهتان؛ یعنی یك عمر زندگی سرد و «بله» گفتن به خواستگاری كه هنوز خانوادهتان را ندیده، یعنی یك زندگی شكست خورده یا جدایی از همه عزیزانتان.
راهحل
اشتباه نكنید. ازدواج یك جعبه كامل است كه نمیتوانید هیچ كدام از محتویاتش را گلچین كنید. خانواده و دوستان شما، خانواده و دوستان او و تمام محدودیتها و شرایطتان در این جعبه قرار میگیرند و اگر بخواهید زندگی موفقی داشته باشید باید با همه آن شرایط روبهرو شوید. برای شمایی كه در مورد ازدواج بیمیل نیستید، چنین دلیلی نباید مانع بزرگی تلقی شود. كافی است خودتان باشید؛ همانطور كه هستید نه آنطور كه خانوادهتان میخواهد. از طرف دیگر، باید پنهان كاری را كنار بگذارید.
با خواستگارتان در مورد شرایط خانوادگیتان صحبت كنید و تفاوتها را روشن كنید. به او بگویید كه حفظ خانواده و ارتباطتان برای شما یك اولویت اساسی است و اگر میخواهد كه در كنار شما خوشبخت باشد، باید این موضوع را بپذیرد و در كمال احترام با این تفاوتها كنار بیاید.
فكر نكنید با این خط و نشان كشیدنها خودتان را بیارزش كردهاید. اهمیتی كه شما به عزیزانتان و شرایطی كه دارید میدهید، میتواند ارزش شما را در نظر او چند برابر كند.شاید روبهرو كردن این 2گروه با هم آسان نباشد اما اگر منطقی پیش بروید و از مسیری مناسب با خانوادهتان وارد مذاكره شوید كه برایشان قابل پذیرش باشد، میتوانید خیلی زود و با كمترین تنش، به نتیجه برسید.