03-08-2013، 14:30
خواب دیدم عشقم با پدرو مادرش دعوا کرده و از خونه زده بیرون ومن و بابام از خونه در اومدیم که برا بابام سیگااون وقت دیدیمش دیدیم کارتن خواب شده آوردیمش خونه واون یک ماهی پیش ما موند اون یک ماه رو ما باهم درباره تمرین لچک گلی باهم رف زدیم وبعد یک ماه بهم گفت که اولین باری مت عاشقت شدم می خوام بیام خواستگاری ولی ارم گلو ی بخرم منم گفتم من بهت پول می دم پول کت شلوارت رو هم می دم ولی به شرتی که نزنی زیر عاشقی و باهم بریم برات وار بگیریم ما رفتیم کت شلوارو یگرفتیمورفتیم تویه رستوران نشستیم وباهم کمی حرف زدیم ومن هم بهش گفتم که از 10ساله گیم عاشقت شدم وتاحالا هم عاشقت بودم وهستم بلاخره شب شد واون اومد خواستگاری وپدرو مادرم هم قبول کرد وپدرم گفتکه برات هم خونه میخرم هم شین وهم یه مغازه ماشین فروشی بهت می دم که برینو راحت ولی اینارم به نامت نمی زنم اینارو به نام دخترم می زنم وبرای تو هم این اینهارو میخرم وبه نامت میزنم خلاصه ماعروسی کردیم و بچه دارهم شدیم(ولی میدونین جای غم ناکش کجاست؟
اون جا که بعد انتخاب کردن اسم بچمون مادرم بیدارم کرد برای نماز
تورو خدا سر سفره افطاری که روزتونو باز می کنین دعا کنین منم به عشقم برسم ماجرای دوستمم مثل منه ولی از شانس خوبش اون به عشقش رسید
اون جا که بعد انتخاب کردن اسم بچمون مادرم بیدارم کرد برای نماز
تورو خدا سر سفره افطاری که روزتونو باز می کنین دعا کنین منم به عشقم برسم ماجرای دوستمم مثل منه ولی از شانس خوبش اون به عشقش رسید