22-07-2013، 18:56
خلوت
کوچه ها تاریک و خلوت در یک لحظه قدم بر می دارم اسمان پر است از ابر های سفید و سیاه هنوزه که هنوزه گرمی دستانش را در لای انگشتانم حس می کنم از کوچه ها می گذرم و گاه صدای او را می شنوم که می گوید دوستت دارم
************************************************
لحظه های اخر دست های یک دیگر را در دستان هم می فشاریدیم و از هم خدا حافظی می کردیم چه روزگارانی داشتم من
اه .... سر نوشت چه بلا هایی که سرم نیاوردی با اینکه سنی ندارم چه قدر شکسته شدم
***************************************************
شبانگاه کنار ساحل همراه با غروب افتاب از ته دل بر روی سنگ شن می نویسم دوستت دارم من
*************************************************
اگه دوس دارین بگین بازم مطلب بزارم هر چه قدر بخواید دارم که تکراری نیست نظر بدین می خوام نظرتونو بدونم
کوچه ها تاریک و خلوت در یک لحظه قدم بر می دارم اسمان پر است از ابر های سفید و سیاه هنوزه که هنوزه گرمی دستانش را در لای انگشتانم حس می کنم از کوچه ها می گذرم و گاه صدای او را می شنوم که می گوید دوستت دارم
************************************************
لحظه های اخر دست های یک دیگر را در دستان هم می فشاریدیم و از هم خدا حافظی می کردیم چه روزگارانی داشتم من
اه .... سر نوشت چه بلا هایی که سرم نیاوردی با اینکه سنی ندارم چه قدر شکسته شدم
***************************************************
شبانگاه کنار ساحل همراه با غروب افتاب از ته دل بر روی سنگ شن می نویسم دوستت دارم من
*************************************************
اگه دوس دارین بگین بازم مطلب بزارم هر چه قدر بخواید دارم که تکراری نیست نظر بدین می خوام نظرتونو بدونم