15-09-2011، 13:00
(آخرین ویرایش در این ارسال: 15-09-2011، 13:04، توسط FARID.SHOMPET.)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی نیای مستقیم زبان فارسی امروزی است. پهلوی به زبانهای رایج دورههای اشکانی و ساسانی اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست.پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است.به عبارت دیگر فارسی امروزی شکل تحولیافتهتر از خود زبان پارسی میانهاست. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود و احتمالاً در زمان ساسانیان در خراسان تقریباً بهطور کامل جایگزین زبان پارتی شده بود.
پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی تا صدر اسلام رواج میداشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب میآید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیر زیادی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با بر افتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیممرده بهشمار میآمد.
این زبان یا یکی از گویشها یا زبانهای بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجهها، گویشها و زبانهای خویشاوند نزدیک و همچنین واردشدن وامواژهها، فارسی نو را به وجود آوردهاست. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهتهای فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست.
فارسی میانه همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی فارس نزدیکی داشتهاست.
پهلوی در مقابل پارسی میانه
زبان پارسی میانه را در متون کهن پارسی نو پهلوی خواندهاند. این نامگذاری چندان دقیق نیست. کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است. از میان زبانهای ایرانی میانه که در ایران رواجی کمابیش میداشتهاند پس از پارسی میانه (که نزد خود گویشوران آن زبان پارسی خوانده میشد) زبان پهلوانی که آن را گاه پهلوی اشکانی میخوانند شهرت بیشتری میداشتهاست. یعنی در زمان ساسانیان زبان پارسیگ (=پارسی میانه) در تقابل با پهلوانیگ/پهلویگ (=زبان پارتی) مطرح بود. با رواج پارسی نو (پارسی دری) پارسی برای اشاره به پارسی دری به کار میرفت، بنابراین برای تمییز دادن پارسی میانه از پارسی نو پهلوی را بر زبان پارسی میانه اطلاق کردند. از آنجا که پهلوی اشکانی در آن زمان زبانی مرده محسوب میشد این نامگذاری مشکلی ایجاد نمیکرد.
امروزه هم همچنان کمابیش پهلوی برای اشاره به پارسی میانه استفاده میشود و گاه منظور از آن نوع خاصی از پارسی میانهاست که در کتابهای زرتشتی به کار رفتهاست (در تقابل با زبان پارسی میانهای که بعضی آثار مانوی به آن نوشته شدهاست). اصطلاحهایی چون پهلوی ساسانی نیز گاه به کار میرود. برای اشاره به زبان اشکانیان معمولاً از اصطلاح پهلوی اشکانی یا پارتی استفاده میشود.
ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی که در سده چهارم هجری میزیست، در کتاب «مفاتیح العلوم» در پیرامون زبان پهلوی چنین اظهار میدارد: «فهلوی (پهلوی) یکی از زبانهای ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن میگفتهاند. این لغت به پهلو منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر [سرزمین] اطلاق شده: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان»
آثار پارسی میانه
آثاری که از این زبان باقی ماندهاند دو دستهاند. آثار کتیبهای و آثار کتابی. این آثار بعضاً با خطوط متفاوت ولی خویشاوند نوشته شدهاند.
زبان پارسی باستان
پارسی باستانزبان پادشان و مردم بخش هایی از ایران در دوره هخامنشی“.
دانسته های ما درباره این زبان، محدود به آثاری است که بطور پراکنده در کاوش های تخت جمشید ، نقش جهان ، پاسارگاد ، عیلام ، شوش ، همدان ، وان «ارمنستان) ، و آبراه سوئز «مصر) بجا مانده است. حتما خوانندگان می دانند که این راهبردی ترین کانال جهان (سوئز) توسط داریوش بزرگ ساخته شده و داستان آن نیز شایان توجه است:
”ایجاد آبراهی میان دریای سیاه و دریای مدیترانه ، سالیان درازی از آرزوهای فرعون و پدران وی در مصر بود، اما چون دانشمندان آنروز جهان بر این باور بودند که اختلاف سطح این دو دریا آنقدر زیاد است که با ساختن چنین آبراهی مصر به زیر آب فرو خواهد رفت، اجرای این طرح متوقف شده بود؛ تا آنکه به دستور داریوش مهندسان ایرانی ارتفاع این دو دریا را محاسبه کرده و اعلام می کنند که ساخت این آبراه کاملا امکان پذیر است. آبراه، زیر نظر مهندسان ایرانی ساخته شده و داریوش بنای یادبود این طرح را به زبان پارسی باستان و به خط میخی در آن سرزمین به یادگار گذاشت.“
زبان پارسی باستان، همچون سایر زبان های جهان، با وامگیری واژگان مورد نیاز از دیگر زبان ها، دایره معنایی خویش را گسترده بود. برای نمونه، دلیل محکمی مبنی بر پارسی بودن واژگانی چون sinkabru (عقیق قرمز)، armi (چوب نجاری)، skaui (ضعیف، دون پایه) در متن های میخی باقی مانده نیست. همچنین قرضی بودن تعداد اندکی واژه همچون mak- (پوست پف کرده) که از زبان آرامی گرفته شده بدیهی است.
پارسی باستان، بیشترین تاثیر را از زبان مادی پذیرفته و دلیل آن نیز آشکار است(فراموش نکنید که زبان مادی، خود از زبان های ایرانی و پارسی است). بنا به شهادت تاریخ، حفظ و پاسداری از زبان و فرهنگ قوم های مقلوب، از ویژگی های کوروش بزرگ (نخستین پادشاه هخامنشی) بوده و چونمادها و پارس ها هر دو ایرانی بودند و میان این دو ارتباطی نزدیک بود، ارتباط زبانی این دو گروه نیز طبیعی بنظر می رسد. (حتما می دانید که ماندانا (مادر کوروش بزرگ) نیز مادی بوده است).
دومین زبانی که تاثیر بسیاری بر پارسی باستان گذاشت، زبان آرامی بود. این زبان، ریشه سامی دارد و دلیل تاثیر گذاری آن بر زبان پارسی را نیز باید در رفتار سیاسی کوروش در پاسداری از زبان و فرهنگ ملت های مغلوب میان رودگان «بین النهرین) دانست. کوروش این رفتار را زمانی از خود به نمایش گذاشت که بزرگترین افتخار پادشاهان دوران وی، قتل عام سران کشور مغلوب، تحقیر و تخریب فرهنگ کشور شکست خورده، و جایگزینی زبان و فرهنگ کشور خود بود.
کوروش هنگام فتح کشورهای میان رودگان دستور داد با پادشاه سابق به نیکویی رفتار شده و همه اسرا آزاد شوند، برابر سنت ایرانی (مبنی بر تنفر از برده داری) برده های آن سرزمین را آزاد نمود و حتی یهودیان را که در بند بخت النصر (پادشاه بابل) بودند، آزاد کرد و به کشور خود بازگرداند و در بازسازی سرزمینشان به آنها کمک نمود. ،دستور داد که حاکمان کشورهای مغلوب، از مردم همان کشورها باشند و به همه سفیران ایران در این کشورها فرمان داد که زبان آرامی بیاموزند. بعلاوه عده ای از مردم آن دیار، این امکان را یافتند که تا مقام دبیری دربار ایران رشد کنند. به این ترتیب ضمن تاثیرپذیری این دو زبان از یکدیگر، متن های بسیاری نیز با خط و زبان آرامی در ایران بجای مانده است.
درباره دستور زبان پارسی باستان:
دستور زبان پارسی باستان ، همچون دیگر زبان های کهن هند و اروپایی، بسیار پیچیده بوده است. برای نمونه جمله ima tya manâ kartam astiy را در نظر بگیرید. ترجمه واژه به واژه این جمله می شود این آنچه من کردم است یا به زبان امروزی تر این کاری است که من کردم. در این جمله، kartam از نظر حالت، جنس، و تعداد، تابع مفعول (ima)است و mana «فاعل) نیز در حالت ملکی بکار رفته است.
اما ساختار کلی جمله در پارسی باستان، درست شبیه به ساختار جمله در فارسی امروزی (فاعل مفعول فعل) است. شاید سوال شود که چرا در جمله بالا چرا ترتیب فوق مراعات نشده ،در جواب باید گفت ،ژَرفساختِ مثال بالا، این چنین است: ”این است؛ من کردم“. در عبارت نخست، فاعل نداریم و مفعول پیش از فعل می آید و در عبارت دوم، مفعول نداریم و فاعل پیش از فعل می آید.
بعنوان مثالی دیگر، این جمله را در نظر بگیرید : manâ pusa ati که یعنی من پسر دارم . در اینجا نیز می توانید ساختار جمله را تشخیص دهید. زبان پارسی باستان، زبانی تصریفی بود. ویژگیهای تصریفی این زبان را کمابیش می توان در فارسی امروزی یافت؛ گرچه بیشتر آنها از میان رفته اند. برای نمونه manâ kartam در پارسی باستان را امروزه بصورت man kardam (من کردم) بکار می بریم.
زبان فارسی
فارسی (پارسی، دری و تاجیکی) یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است.
در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪). فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان[۸]، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است. زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری مغول (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بوده است. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیانگذاران این کشور تصمیم گرفتند که سرود ملی پاکستان به زبان فارسی باشد.
جایگاه زبان فارسی
زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود. یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشتهاست.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بوده است.
رنگ سبز مناطق مادری زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمین هایی که فارسی زبانان مهاجر در آن اسکان دارند.
این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «...عربها ( تازیان )دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند...» .
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.
پیشینه زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان باز میگردد. زبان فارسی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه دارد در فارسی باستان.
از ایرانی باستان، زبانهای
اوستایی
سغدی
مادی
پارسی باستان
سکایی
پدید آمدند. این زبانها کمابیش همهنگام بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان فارسی، شامل سه زبان است : فارسی باستان، فارسی میانه (پهلوی )، و فارسی نو (پارسی بعد از اسلام)، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه (پهلوی )، دریه (دری )، فارسیه (زبان مردم فارس )، خوزیه (زبان مردم خوزستان )، و سریانیه .
زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی نیای مستقیم زبان فارسی امروزی است. پهلوی به زبانهای رایج دورههای اشکانی و ساسانی اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست.پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است.به عبارت دیگر فارسی امروزی شکل تحولیافتهتر از خود زبان پارسی میانهاست. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود و احتمالاً در زمان ساسانیان در خراسان تقریباً بهطور کامل جایگزین زبان پارتی شده بود.
پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی تا صدر اسلام رواج میداشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب میآید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیر زیادی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با بر افتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیممرده بهشمار میآمد.
این زبان یا یکی از گویشها یا زبانهای بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجهها، گویشها و زبانهای خویشاوند نزدیک و همچنین واردشدن وامواژهها، فارسی نو را به وجود آوردهاست. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهتهای فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست.
فارسی میانه همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی فارس نزدیکی داشتهاست.
پهلوی در مقابل پارسی میانه
زبان پارسی میانه را در متون کهن پارسی نو پهلوی خواندهاند. این نامگذاری چندان دقیق نیست. کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است. از میان زبانهای ایرانی میانه که در ایران رواجی کمابیش میداشتهاند پس از پارسی میانه (که نزد خود گویشوران آن زبان پارسی خوانده میشد) زبان پهلوانی که آن را گاه پهلوی اشکانی میخوانند شهرت بیشتری میداشتهاست. یعنی در زمان ساسانیان زبان پارسیگ (=پارسی میانه) در تقابل با پهلوانیگ/پهلویگ (=زبان پارتی) مطرح بود. با رواج پارسی نو (پارسی دری) پارسی برای اشاره به پارسی دری به کار میرفت، بنابراین برای تمییز دادن پارسی میانه از پارسی نو پهلوی را بر زبان پارسی میانه اطلاق کردند. از آنجا که پهلوی اشکانی در آن زمان زبانی مرده محسوب میشد این نامگذاری مشکلی ایجاد نمیکرد.
امروزه هم همچنان کمابیش پهلوی برای اشاره به پارسی میانه استفاده میشود و گاه منظور از آن نوع خاصی از پارسی میانهاست که در کتابهای زرتشتی به کار رفتهاست (در تقابل با زبان پارسی میانهای که بعضی آثار مانوی به آن نوشته شدهاست). اصطلاحهایی چون پهلوی ساسانی نیز گاه به کار میرود. برای اشاره به زبان اشکانیان معمولاً از اصطلاح پهلوی اشکانی یا پارتی استفاده میشود.
ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی که در سده چهارم هجری میزیست، در کتاب «مفاتیح العلوم» در پیرامون زبان پهلوی چنین اظهار میدارد: «فهلوی (پهلوی) یکی از زبانهای ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن میگفتهاند. این لغت به پهلو منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر [سرزمین] اطلاق شده: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان»
آثار پارسی میانه
آثاری که از این زبان باقی ماندهاند دو دستهاند. آثار کتیبهای و آثار کتابی. این آثار بعضاً با خطوط متفاوت ولی خویشاوند نوشته شدهاند.
زبان پارسی باستان
پارسی باستانزبان پادشان و مردم بخش هایی از ایران در دوره هخامنشی“.
دانسته های ما درباره این زبان، محدود به آثاری است که بطور پراکنده در کاوش های تخت جمشید ، نقش جهان ، پاسارگاد ، عیلام ، شوش ، همدان ، وان «ارمنستان) ، و آبراه سوئز «مصر) بجا مانده است. حتما خوانندگان می دانند که این راهبردی ترین کانال جهان (سوئز) توسط داریوش بزرگ ساخته شده و داستان آن نیز شایان توجه است:
”ایجاد آبراهی میان دریای سیاه و دریای مدیترانه ، سالیان درازی از آرزوهای فرعون و پدران وی در مصر بود، اما چون دانشمندان آنروز جهان بر این باور بودند که اختلاف سطح این دو دریا آنقدر زیاد است که با ساختن چنین آبراهی مصر به زیر آب فرو خواهد رفت، اجرای این طرح متوقف شده بود؛ تا آنکه به دستور داریوش مهندسان ایرانی ارتفاع این دو دریا را محاسبه کرده و اعلام می کنند که ساخت این آبراه کاملا امکان پذیر است. آبراه، زیر نظر مهندسان ایرانی ساخته شده و داریوش بنای یادبود این طرح را به زبان پارسی باستان و به خط میخی در آن سرزمین به یادگار گذاشت.“
زبان پارسی باستان، همچون سایر زبان های جهان، با وامگیری واژگان مورد نیاز از دیگر زبان ها، دایره معنایی خویش را گسترده بود. برای نمونه، دلیل محکمی مبنی بر پارسی بودن واژگانی چون sinkabru (عقیق قرمز)، armi (چوب نجاری)، skaui (ضعیف، دون پایه) در متن های میخی باقی مانده نیست. همچنین قرضی بودن تعداد اندکی واژه همچون mak- (پوست پف کرده) که از زبان آرامی گرفته شده بدیهی است.
پارسی باستان، بیشترین تاثیر را از زبان مادی پذیرفته و دلیل آن نیز آشکار است(فراموش نکنید که زبان مادی، خود از زبان های ایرانی و پارسی است). بنا به شهادت تاریخ، حفظ و پاسداری از زبان و فرهنگ قوم های مقلوب، از ویژگی های کوروش بزرگ (نخستین پادشاه هخامنشی) بوده و چونمادها و پارس ها هر دو ایرانی بودند و میان این دو ارتباطی نزدیک بود، ارتباط زبانی این دو گروه نیز طبیعی بنظر می رسد. (حتما می دانید که ماندانا (مادر کوروش بزرگ) نیز مادی بوده است).
دومین زبانی که تاثیر بسیاری بر پارسی باستان گذاشت، زبان آرامی بود. این زبان، ریشه سامی دارد و دلیل تاثیر گذاری آن بر زبان پارسی را نیز باید در رفتار سیاسی کوروش در پاسداری از زبان و فرهنگ ملت های مغلوب میان رودگان «بین النهرین) دانست. کوروش این رفتار را زمانی از خود به نمایش گذاشت که بزرگترین افتخار پادشاهان دوران وی، قتل عام سران کشور مغلوب، تحقیر و تخریب فرهنگ کشور شکست خورده، و جایگزینی زبان و فرهنگ کشور خود بود.
کوروش هنگام فتح کشورهای میان رودگان دستور داد با پادشاه سابق به نیکویی رفتار شده و همه اسرا آزاد شوند، برابر سنت ایرانی (مبنی بر تنفر از برده داری) برده های آن سرزمین را آزاد نمود و حتی یهودیان را که در بند بخت النصر (پادشاه بابل) بودند، آزاد کرد و به کشور خود بازگرداند و در بازسازی سرزمینشان به آنها کمک نمود. ،دستور داد که حاکمان کشورهای مغلوب، از مردم همان کشورها باشند و به همه سفیران ایران در این کشورها فرمان داد که زبان آرامی بیاموزند. بعلاوه عده ای از مردم آن دیار، این امکان را یافتند که تا مقام دبیری دربار ایران رشد کنند. به این ترتیب ضمن تاثیرپذیری این دو زبان از یکدیگر، متن های بسیاری نیز با خط و زبان آرامی در ایران بجای مانده است.
درباره دستور زبان پارسی باستان:
دستور زبان پارسی باستان ، همچون دیگر زبان های کهن هند و اروپایی، بسیار پیچیده بوده است. برای نمونه جمله ima tya manâ kartam astiy را در نظر بگیرید. ترجمه واژه به واژه این جمله می شود این آنچه من کردم است یا به زبان امروزی تر این کاری است که من کردم. در این جمله، kartam از نظر حالت، جنس، و تعداد، تابع مفعول (ima)است و mana «فاعل) نیز در حالت ملکی بکار رفته است.
اما ساختار کلی جمله در پارسی باستان، درست شبیه به ساختار جمله در فارسی امروزی (فاعل مفعول فعل) است. شاید سوال شود که چرا در جمله بالا چرا ترتیب فوق مراعات نشده ،در جواب باید گفت ،ژَرفساختِ مثال بالا، این چنین است: ”این است؛ من کردم“. در عبارت نخست، فاعل نداریم و مفعول پیش از فعل می آید و در عبارت دوم، مفعول نداریم و فاعل پیش از فعل می آید.
بعنوان مثالی دیگر، این جمله را در نظر بگیرید : manâ pusa ati که یعنی من پسر دارم . در اینجا نیز می توانید ساختار جمله را تشخیص دهید. زبان پارسی باستان، زبانی تصریفی بود. ویژگیهای تصریفی این زبان را کمابیش می توان در فارسی امروزی یافت؛ گرچه بیشتر آنها از میان رفته اند. برای نمونه manâ kartam در پارسی باستان را امروزه بصورت man kardam (من کردم) بکار می بریم.
زبان فارسی
فارسی (پارسی، دری و تاجیکی) یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است.
در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪). فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان[۸]، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است. زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری مغول (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بوده است. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیانگذاران این کشور تصمیم گرفتند که سرود ملی پاکستان به زبان فارسی باشد.
جایگاه زبان فارسی
زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود. یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشتهاست.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بوده است.
رنگ سبز مناطق مادری زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمین هایی که فارسی زبانان مهاجر در آن اسکان دارند.
این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «...عربها ( تازیان )دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند...» .
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.
پیشینه زبان فارسی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان باز میگردد. زبان فارسی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه دارد در فارسی باستان.
از ایرانی باستان، زبانهای
اوستایی
سغدی
مادی
پارسی باستان
سکایی
پدید آمدند. این زبانها کمابیش همهنگام بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان فارسی، شامل سه زبان است : فارسی باستان، فارسی میانه (پهلوی )، و فارسی نو (پارسی بعد از اسلام)، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه (پهلوی )، دریه (دری )، فارسیه (زبان مردم فارس )، خوزیه (زبان مردم خوزستان )، و سریانیه .