09-05-2013، 7:36
کاش..
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
××××××××××××××××××××××××××
گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و…
رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …
برمیگردی ؟؟
××××××××××××××××××××××
خندیدن، خوب است .
قهقهه، عالی است .
گریستن، آدم را آرام می کند.
امــــــــــــا…
لــــــعنت بر بغــــــــــــض
××××××××××××××××××××××××
عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي
يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته
لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…
هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر
ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــيارزه…....
×××××××××××××××××××
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى ... !
××××××××××××××××××××××
تــمام هوا را بو مـی کشم
چشم مـیدوزم
زل مـی زنم...
انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم:
" هــــیس...
!مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!"
امــــــــــا...!
گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی
دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و
پرت مـی کنم سمت اسمان!
دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی
کـــه تو را نمی شنوم
××××××××××××××××××××××××××
عجب دنیایی شده.
کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..
و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..
و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..
آدم ها را بلد نیستم هنوز.
××××××××××××××××××××
ممنون که اومدید
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
××××××××××××××××××××××××××
گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و…
رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …
برمیگردی ؟؟
××××××××××××××××××××××
خندیدن، خوب است .
قهقهه، عالی است .
گریستن، آدم را آرام می کند.
امــــــــــــا…
لــــــعنت بر بغــــــــــــض
××××××××××××××××××××××××
عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي
يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته
لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…
هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر
ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــيارزه…....
×××××××××××××××××××
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى ... !
××××××××××××××××××××××
تــمام هوا را بو مـی کشم
چشم مـیدوزم
زل مـی زنم...
انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم:
" هــــیس...
!مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!"
امــــــــــا...!
گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی
دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و
پرت مـی کنم سمت اسمان!
دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی
کـــه تو را نمی شنوم
××××××××××××××××××××××××××
عجب دنیایی شده.
کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..
و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..
و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..
آدم ها را بلد نیستم هنوز.
××××××××××××××××××××
ممنون که اومدید