20-04-2013، 12:27
بگذار لحظه ی کنونی ات ، میعادگاه تمامی گذشته و آینده باشد . زیرا همین لحظه ، حقیقت بزرگی ست که باید آن را دریابی .
« لحظه ی اکنون » زمان است ... و زمان ، همواره حال است . اگر بتوانی حقیقت حال را درک کنی ، خدا را حیّ و حاضر در حال می بینی ...
بعضی ها او را « حقیقت » نامیده اند .
بعضی ها او را « عشق » نامیده اند .
بعضی ها او را « زیبایی » نامیده اند .
به راستی تفاوت دارد ؟
نه ... اسم ها مهم نیستند ... مسمّی مهم است ... آنچه که نامیده می شود ، مهم است .
پس ..............
به هوش باش :
« مسمّی » مهم است .
تو نیز نامت هر چه می خواهد باشد : رهنما ... مست ... دیوانه ... هشیار ... معشوق ... عاشق ... یا هر نام و کنیه ی دیگر ...
بنگر در درون چه داری !!!
مهری پیشوا
ز تو هر ذرّه جهانی ، ز تو هر فطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی ، چه کند نام و نشان را ؟!
چه خوشی عشق ! چه مستی ! چو قدح بر کف دستی
چو تو را صید و شکارم ، چه کنم تیر و کمان را ؟!
« لحظه ی اکنون » زمان است ... و زمان ، همواره حال است . اگر بتوانی حقیقت حال را درک کنی ، خدا را حیّ و حاضر در حال می بینی ...
بعضی ها او را « حقیقت » نامیده اند .
بعضی ها او را « عشق » نامیده اند .
بعضی ها او را « زیبایی » نامیده اند .
به راستی تفاوت دارد ؟
نه ... اسم ها مهم نیستند ... مسمّی مهم است ... آنچه که نامیده می شود ، مهم است .
پس ..............
به هوش باش :
« مسمّی » مهم است .
تو نیز نامت هر چه می خواهد باشد : رهنما ... مست ... دیوانه ... هشیار ... معشوق ... عاشق ... یا هر نام و کنیه ی دیگر ...
بنگر در درون چه داری !!!
مهری پیشوا
ز تو هر ذرّه جهانی ، ز تو هر فطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی ، چه کند نام و نشان را ؟!
چه خوشی عشق ! چه مستی ! چو قدح بر کف دستی
چو تو را صید و شکارم ، چه کنم تیر و کمان را ؟!