بازی آنلاین
آپلود عکس
سلام سلام سلام ..حالتون چطوره ..اسم من فاطمه هست و قراره و به زودی اولین رمانمو اینجا بزارم☺
ولی قبل از هر چیزی میخوام یه چیزی بهتون بگم ?
.
اهم اهم خب همونطور که میدونید این اولین رمان منه و اینکه من نه کلاس نویسندگی رفتم و نه اموزشی دیدم پس اگه اشتباهی بود یا اینکه رمانم بد بود به بزرگی خودتون ببخشید ❤?✨
خلاصه رمان #فرشته_نجاتم :
داستان درباره ی دختری و پسری به اسم های کمیا و آرمانِ ....دختر قصه ی ما مادرشو از دست داده که گویا خیلی با مادرش صمیمی و وابسته بوده و این مرگ باعث یه افسردگی شدید میشه تا اینکه یه #فرشته_نجاتی وارد زندگیش میشه که خوندش خالی از لطف نیست .....
رمان #فرشته_نجاتم
به قلم : فاطمه
#پارت_یک
°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞
واسه سفرایی که دیگه نمیریم
واسه عکس هایی گه فرصت نمیشه بگیریم
واسه هر یقینی که تاوان شک نیست
واسه خاطراتی که مشترک نیست
واسه وقتی که هر دو بی اعتباریم
تماشاچی غیر از خودمون نداریم
وقتی التماسم نخورده به دردم
واسه انتقامی که جبران نکردم
میخوای باز بسوزم
میخوای کوه یخ شم
کمک کن کمک کن
خودمو ببخشم
میخوای باز بسوزم
میخوای کوه یخ شم
کمک کن کمک کن
خودمو ببخشم
واسه باوری که از این زندگی رفت
واسه عشقی که بی خداحافظی رفت
پشیمونیو این غمه بی سرو ته
واسه حرفایی که نرسیده موقعش
واسه روزایی که تو قهرت اسیرم
تورو حد بوسیدنت قرض میگیرم
تمومش کن این سالهاست از تو دورم
بدهکارمی این رفتنو به غرورم
(فرزاد فرزین_فریدون سرلک:کمک کن)
°°°°°°°°°
تو اتاقم گوش دادن به اهنگی که این روزا مرحم راز من شده •••نمیدونم چرا با اینکه زیاد ربطی نداره ولی خیلی ارومم میکنه این اهنگ
تق تق در زده شد
_بله
_سلام دخترم آقا میگن بیاین برای صرف شام
معصومه خانوم خدمتکار مون بود ...
(صبر کنید خودمو معرفی کنم ..من کیمیا آقایی هستم ۱۹ سالمه و یه خواهر به اسم کیانا که ده سالشه دارم پدرم یه شرکت تولید کننده قطعات موتور داره و مادرم چند ماهه فوت کرده وضع مالیمون توپه )
_چشم معصومه خانوم .الان میام
طبق معمول لباس مشکی هام که تنم بود فقط شالمو سر کردم ..چون جلوی مش رحیم (شوهر معصومه خانوم) زشت بود نپوشم هه هرچند بابا باهام کاری نداره ولی خودم بدم میاد
پارت اول تقدیم نگاهاتون ❤
)
ولی قبل از هر چیزی میخوام یه چیزی بهتون بگم ?
.
اهم اهم خب همونطور که میدونید این اولین رمان منه و اینکه من نه کلاس نویسندگی رفتم و نه اموزشی دیدم پس اگه اشتباهی بود یا اینکه رمانم بد بود به بزرگی خودتون ببخشید ❤?✨
خلاصه رمان #فرشته_نجاتم :
داستان درباره ی دختری و پسری به اسم های کمیا و آرمانِ ....دختر قصه ی ما مادرشو از دست داده که گویا خیلی با مادرش صمیمی و وابسته بوده و این مرگ باعث یه افسردگی شدید میشه تا اینکه یه #فرشته_نجاتی وارد زندگیش میشه که خوندش خالی از لطف نیست .....
رمان #فرشته_نجاتم
به قلم : فاطمه
#پارت_یک
°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞°∞
واسه سفرایی که دیگه نمیریم
واسه عکس هایی گه فرصت نمیشه بگیریم
واسه هر یقینی که تاوان شک نیست
واسه خاطراتی که مشترک نیست
واسه وقتی که هر دو بی اعتباریم
تماشاچی غیر از خودمون نداریم
وقتی التماسم نخورده به دردم
واسه انتقامی که جبران نکردم
میخوای باز بسوزم
میخوای کوه یخ شم
کمک کن کمک کن
خودمو ببخشم
میخوای باز بسوزم
میخوای کوه یخ شم
کمک کن کمک کن
خودمو ببخشم
واسه باوری که از این زندگی رفت
واسه عشقی که بی خداحافظی رفت
پشیمونیو این غمه بی سرو ته
واسه حرفایی که نرسیده موقعش
واسه روزایی که تو قهرت اسیرم
تورو حد بوسیدنت قرض میگیرم
تمومش کن این سالهاست از تو دورم
بدهکارمی این رفتنو به غرورم
(فرزاد فرزین_فریدون سرلک:کمک کن)
°°°°°°°°°
تو اتاقم گوش دادن به اهنگی که این روزا مرحم راز من شده •••نمیدونم چرا با اینکه زیاد ربطی نداره ولی خیلی ارومم میکنه این اهنگ
تق تق در زده شد
_بله
_سلام دخترم آقا میگن بیاین برای صرف شام
معصومه خانوم خدمتکار مون بود ...
(صبر کنید خودمو معرفی کنم ..من کیمیا آقایی هستم ۱۹ سالمه و یه خواهر به اسم کیانا که ده سالشه دارم پدرم یه شرکت تولید کننده قطعات موتور داره و مادرم چند ماهه فوت کرده وضع مالیمون توپه )
_چشم معصومه خانوم .الان میام
طبق معمول لباس مشکی هام که تنم بود فقط شالمو سر کردم ..چون جلوی مش رحیم (شوهر معصومه خانوم) زشت بود نپوشم هه هرچند بابا باهام کاری نداره ولی خودم بدم میاد
پارت اول تقدیم نگاهاتون ❤
)
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
