13-12-2021، 17:18
چَشم مَن
باز چه مَرگت شُده ؟
خیسی ..
#کوروش_نامی
نَفســم بی تو به بَنـد آمَدنـش مـیبالَـد ..
#کوروش_نامی
لَعنت به تو ..
ایوَل به خیالَت ..
#کوروش_نامی
تمامِ عکس های
رادیولوژی میدانَند ،
تو در
قلبِ
مَنی ..
#کوروش_نامی
شانه ی لَرزان ما را با سَرت آرام کُن ..
#کوروش_نامی
ابراهیم ! این بُت ، شکسته نمیشَود ؛
میشَود دوباره ، پیامبَر شَوی ؟!
#کوروش_نامی
تو میرفتی و مَن نگاه میکردم ..
هَرگز این هَمه مرگ را
یک جا نَدیده بودم ..
#کوروش_نامی
مَن به کوتاهی یک عُمر ،
تو را میخواهَم ..
#کوروش_نامی
غُصه
هَستی ،
وَلی
اَرزش
خوردن دارى ..
#کوروش_نامی
تا تو رَفتی ..
مَرگ آمد ، دُکمه ی
پيراهَنَم را باز كرد ..
#کوروش_نامی
تو بهانه ی مَنی ؛
به دستِ هیچکس نمیدهمت ..
#کوروش_نامی
ما را نکُشی ، پس به چه کار آیی تو ؟!
#کوروش_نامی
مافیای اعضای بدن شده ای!
دل میبری ..
#کوروش_نامی
پایه هستی
که ویرانت شوم ..؟!
#کوروش_نامی
حالا می فهمم چرا قصه ها
با یکی بود و یکی نبود
آغاز می شوند
چون وقتی
یکی مثل تو باشد ...
یکی مثل من نابود می شود!
#کوروش_نامی
شانه ی لرزان ما را
با سرت آرام کن!
#کوروش_نامی
رمضان مردیست عاشق
که به خاطر دیدنِ
روی ماه شوالِ معشوقه اش ،
دست به اعتصابِ آب و غذا زده است ...
#کوروش_نامی
وقتی رگ گردنت را میبوسم
با یک تیر
دو نشان زده ام؛
هم تو را بوسیده ام،
هم خدا را ..
#کوروش_نامی
لعنت به دلت
که گوشه ای مرا جای نداد ..
#کوروش_نامی
باز چه مَرگت شُده ؟
خیسی ..
#کوروش_نامی
نَفســم بی تو به بَنـد آمَدنـش مـیبالَـد ..
#کوروش_نامی
لَعنت به تو ..
ایوَل به خیالَت ..
#کوروش_نامی
تمامِ عکس های
رادیولوژی میدانَند ،
تو در
قلبِ
مَنی ..
#کوروش_نامی
شانه ی لَرزان ما را با سَرت آرام کُن ..
#کوروش_نامی
ابراهیم ! این بُت ، شکسته نمیشَود ؛
میشَود دوباره ، پیامبَر شَوی ؟!
#کوروش_نامی
تو میرفتی و مَن نگاه میکردم ..
هَرگز این هَمه مرگ را
یک جا نَدیده بودم ..
#کوروش_نامی
مَن به کوتاهی یک عُمر ،
تو را میخواهَم ..
#کوروش_نامی
غُصه
هَستی ،
وَلی
اَرزش
خوردن دارى ..
#کوروش_نامی
تا تو رَفتی ..
مَرگ آمد ، دُکمه ی
پيراهَنَم را باز كرد ..
#کوروش_نامی
تو بهانه ی مَنی ؛
به دستِ هیچکس نمیدهمت ..
#کوروش_نامی
ما را نکُشی ، پس به چه کار آیی تو ؟!
#کوروش_نامی
مافیای اعضای بدن شده ای!
دل میبری ..
#کوروش_نامی
پایه هستی
که ویرانت شوم ..؟!
#کوروش_نامی
حالا می فهمم چرا قصه ها
با یکی بود و یکی نبود
آغاز می شوند
چون وقتی
یکی مثل تو باشد ...
یکی مثل من نابود می شود!
#کوروش_نامی
شانه ی لرزان ما را
با سرت آرام کن!
#کوروش_نامی
رمضان مردیست عاشق
که به خاطر دیدنِ
روی ماه شوالِ معشوقه اش ،
دست به اعتصابِ آب و غذا زده است ...
#کوروش_نامی
وقتی رگ گردنت را میبوسم
با یک تیر
دو نشان زده ام؛
هم تو را بوسیده ام،
هم خدا را ..
#کوروش_نامی
لعنت به دلت
که گوشه ای مرا جای نداد ..
#کوروش_نامی