31-07-2021، 21:35
نکتههائی از
«است» - «هست»
#دستور_زبان_فارسی
دوست فاضلی در ضمن انتقاد بر کتابی چنین نوشته است: در جملهٔ «آیا هنوز زنده هست» بسبب بکار رفتن «هست» بجای «است» (رابطه) خللی است. زیرا اگر کسی زنده باشد، هست؛ یعنی وجود دارد، میزید. و از همین روی هیچگاه گفته نمیشود: فلان مرده هست؟ پس باید گفته میشد: آیا هنوز هست؟ یا: آیا هنوز زنده است؟»
این استنباط منتقد محترم از آنجا ناشی شده که در ادراک قواعد زبان فارسی به همان کتابهای مقدّماتی که برای شاگردان مدرسه نوشته شده بقول خودشان «بسنده» کردهاند. امّا برای آنکه دربارهٔ قواعد زبانی بجرأت حکم رد و قبول بتوان کرد تأمّل و تعمّق بیش از این لازم است.
باید دانست که میان دو کلمهٔ «هست» و «است» از جهت ریشهٔ کلمه و معنی اصلی هیچ تفاوتی نیست. یعنی این دو لفظ دو صورت یک کلمه و به یک معنی است، امّا اختلافی که در استعمال این دو لفظ وجود دارد بیشتر از جنبهٔ معانی و بیان است تا از جنبهٔ «لغت و دستور».
نکته اینست که در کلمهٔ «هست» نسبت به «است» تأکیدی وجود دارد. یعنی با کلمهٔ اوّل وجود امری یا صفتی را برای امری با تأکید بیان میکنیم و حال آنکه در استعمال کلمهٔ دوّم تأکیدی در میان نیست، بلکه بطور عادّی نسبتی داده میشود یا ارتباط صفتی با موصوفی بیان میشود.
این معنی را از جملهای که در انکار معنی جملهٔ اسنادی گفته میشود میتوان دریافت. مثلاً اگر بگوئیم «آیا هوا روشن است؟» انکار فصیح آن این جمله است: «نه، هوا تاریک است.» جواب انکاری درست آنست که «نه، هوا روشن نیست.»
پس، «هست» هم مانند «است» رابطه را بیان میکند با این تفاوت که در مورد اوّل تأکید در اسناد (یعنی بیان رابطه) است و در مورد دوّم چون رابطه ساده و عادّی است تأکید و تکیه به «مسند» تعلّق میگیرد. بنابراین در مورد اوّل اسناد را انکار باید کرد و در مورد دوّم «مسند» را. به این سبب است که در مقابل «هست» همیشه کلمهٔ «نیست» میآید و حال آنکه در مقابل «است» بیشتر همان کلمه تکرار میشود و صفت یا مسند مخالف بکار میرود.
اینک چند مثال برای مورد اوّل از سعدی:
کامران آن دل که محبوبیش هست
نیکبخت آن سر که سامانیش نیست
آن چه عیبست که در صورت زیبای تو هست؟
وان چه سحرست که در غمزهٔ فتّان تو نیست؟
سروها دیدم و در باغ تأمّل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارائی هست
ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست
نتوان گفت که طوطی به شکرخائی هست
امّا مثالهای مورد دوّم باز از سعدی:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلدائیست
و از حافظ:
در مذهب ما باده حلالست ولیکن
بی روی تو ای سرو گلاندام حرامست
پس کلمهٔ «هست» تنها بمعنی «وجود داشتن» نیست بلکه اغلب برای بیان تأکیدی بکار میرود.
مثال از سعدی:
گلم ز دست برد روزگار مخالف
امید هست که خارم ز پای هم به درآید
و از حافظ:
امید هست که منشور عشقبازی من
از آن کمانچهٔ ابرو رسد به طغرائی
در موردی که دوست فاضل ما عیب گرفتهاند دقّت باید کرد تا مقصود نویسنده را بتوان دریافت. مفهوم جملهٔ «آیا هنوز زنده هست؟» اینست که آیا هنوز در او رمقی باقیست؟ یا؛ آیا اثری از زندگی در او وجود دارد؟
جواب این سؤال آنست که: «نه، دیگر زنده نیست» یعنی هیچ اثری از زندگی در او نمانده است. امّا اگر میپرسید: «آیا هنوز زنده است؟» جواب آن بود که «نه، مرده است».
«است» - «هست»
#دستور_زبان_فارسی
دوست فاضلی در ضمن انتقاد بر کتابی چنین نوشته است: در جملهٔ «آیا هنوز زنده هست» بسبب بکار رفتن «هست» بجای «است» (رابطه) خللی است. زیرا اگر کسی زنده باشد، هست؛ یعنی وجود دارد، میزید. و از همین روی هیچگاه گفته نمیشود: فلان مرده هست؟ پس باید گفته میشد: آیا هنوز هست؟ یا: آیا هنوز زنده است؟»
این استنباط منتقد محترم از آنجا ناشی شده که در ادراک قواعد زبان فارسی به همان کتابهای مقدّماتی که برای شاگردان مدرسه نوشته شده بقول خودشان «بسنده» کردهاند. امّا برای آنکه دربارهٔ قواعد زبانی بجرأت حکم رد و قبول بتوان کرد تأمّل و تعمّق بیش از این لازم است.
باید دانست که میان دو کلمهٔ «هست» و «است» از جهت ریشهٔ کلمه و معنی اصلی هیچ تفاوتی نیست. یعنی این دو لفظ دو صورت یک کلمه و به یک معنی است، امّا اختلافی که در استعمال این دو لفظ وجود دارد بیشتر از جنبهٔ معانی و بیان است تا از جنبهٔ «لغت و دستور».
نکته اینست که در کلمهٔ «هست» نسبت به «است» تأکیدی وجود دارد. یعنی با کلمهٔ اوّل وجود امری یا صفتی را برای امری با تأکید بیان میکنیم و حال آنکه در استعمال کلمهٔ دوّم تأکیدی در میان نیست، بلکه بطور عادّی نسبتی داده میشود یا ارتباط صفتی با موصوفی بیان میشود.
این معنی را از جملهای که در انکار معنی جملهٔ اسنادی گفته میشود میتوان دریافت. مثلاً اگر بگوئیم «آیا هوا روشن است؟» انکار فصیح آن این جمله است: «نه، هوا تاریک است.» جواب انکاری درست آنست که «نه، هوا روشن نیست.»
پس، «هست» هم مانند «است» رابطه را بیان میکند با این تفاوت که در مورد اوّل تأکید در اسناد (یعنی بیان رابطه) است و در مورد دوّم چون رابطه ساده و عادّی است تأکید و تکیه به «مسند» تعلّق میگیرد. بنابراین در مورد اوّل اسناد را انکار باید کرد و در مورد دوّم «مسند» را. به این سبب است که در مقابل «هست» همیشه کلمهٔ «نیست» میآید و حال آنکه در مقابل «است» بیشتر همان کلمه تکرار میشود و صفت یا مسند مخالف بکار میرود.
اینک چند مثال برای مورد اوّل از سعدی:
کامران آن دل که محبوبیش هست
نیکبخت آن سر که سامانیش نیست
آن چه عیبست که در صورت زیبای تو هست؟
وان چه سحرست که در غمزهٔ فتّان تو نیست؟
سروها دیدم و در باغ تأمّل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارائی هست
ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست
نتوان گفت که طوطی به شکرخائی هست
امّا مثالهای مورد دوّم باز از سعدی:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلدائیست
و از حافظ:
در مذهب ما باده حلالست ولیکن
بی روی تو ای سرو گلاندام حرامست
پس کلمهٔ «هست» تنها بمعنی «وجود داشتن» نیست بلکه اغلب برای بیان تأکیدی بکار میرود.
مثال از سعدی:
گلم ز دست برد روزگار مخالف
امید هست که خارم ز پای هم به درآید
و از حافظ:
امید هست که منشور عشقبازی من
از آن کمانچهٔ ابرو رسد به طغرائی
در موردی که دوست فاضل ما عیب گرفتهاند دقّت باید کرد تا مقصود نویسنده را بتوان دریافت. مفهوم جملهٔ «آیا هنوز زنده هست؟» اینست که آیا هنوز در او رمقی باقیست؟ یا؛ آیا اثری از زندگی در او وجود دارد؟
جواب این سؤال آنست که: «نه، دیگر زنده نیست» یعنی هیچ اثری از زندگی در او نمانده است. امّا اگر میپرسید: «آیا هنوز زنده است؟» جواب آن بود که «نه، مرده است».