12-07-2021، 23:33
ویژگیهای یک نویسندهی خلاق ــ
1 » هوشمندی و حساسیت
هوشمندی و حساس بودن به رویدادهای زندگی، از ویژگیهای ممتاز یک نویسندهی خلاق است. پیش زمینهی ورود به عالم هنر،وجود هوش و حساسیت است.
یک مطالعهی سطحی در زندگی هنرمندان اصیل و مشهور جهان، نشان میدهد که آنها از این دو ویژگی اساسی برخوردار بودهاند. منظور از حساسیت، قویتر، تیزتر و فعالتر بودن آنتنها یا شاخکهای حسی هنرمندان، نسبت به افراد عادی است.
هنرمندان دارای حساسیت حسی و عاطفی فوق معمولی هستند. آنها نسبت به افراد معمولی حتی عالمان و دانشمندان در قبال مسائل انسانی و اتفاقهایی که در پیرامون آنها و جهان، برای خودشان یا دیگر افراد رخ میدهد، عکسالعملهایی به مراتب عمیقتر و گستردهتر نشان میدهد.
بنابراین، یک نویسنده، دنیایی درونی متفاوتی با دیگران دارد و در نتیجه، واکنش او به دنیای بیرون و آدم و عالم متفاوت است. نویسنده در حال تعامل دائمی متقابل با محیط زندگی خودش است.
2 » نوآور و دوستدار زندگی
نویسندگان خلاق، انسانهایی نوآور، دوستدار زندگی و مظاهر آن و پذیرندهی واقعیتهای زندگیاند؛ قدرت لذت بردن از همهی واقعیتها را دارند. توقعاتشان معقول است و اهل شکایت نیستند؛ دلشادند؛ وقت را غنیمت میشمارند و احساس هیجان عجیبی به رسالتشان دارند؛ از تلاش برای تحول لذت میبرند.
3 » سیر و سیاحت هدفمند
سیر و سیاحت و آشنایی با تمدنهای مختلف، دید آدمی را وسیع میکند و او را از تنگ نظریها و پیشفرضهای قبلی دربارهی جوامع دیگر آزاد و رها میسازد و نگاهی به او میبخشد و میتواند از افقی فراتر، به مسائل گوناگون بنگرد و قضاوت منصفانهتری پیدا کند و با یافتن اطلاعات جدید، نوشتههای مطلوبتری پدید آورد که خواندنیتر و آموزندهتر باشد.
سفر میتواند نقش مهمی در پختگی و فرهیختگی نویسندگان صبور و مقاوم داشته باشد.
پس از حملهی مغولها به ایران در قرن هفتم، شهر شیراز هم دچار هرج و مرج شد. در نتیجه، بزرگان علم و ادب شیراز، دست به سفر زدند و به کشورهای عربی، آفریقایی، آسیایی و بسیاری از کشورهای دیگر رفتند.
همانطور که سعدی در «گلستان» میگوید:
«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»
4 » آشنایی با نویسندگان دیگر
شروود اندرسن – رماننویس برجستهی آمریکایی
ملاقات حضوری با نویسندگان بزرگ، ما را بیواسطهی قلم و کاغذ به دنیای درونشان میبرد و از اعماق گنجینهی وجودشان، طلاهای ناب و نادر حکمت به ارمغان میآورد و معماهای ناگشوده نویسندگی را برایمان حل میکند و این، دستاورد کمی نیست که بر اثر این ملاقات ماندگار، بتوانیم راه خود را بیابیم و آثار ماندگاری به یادگار بگذاریم.
ویلیام فاکنر، رمان و داستان نویس آمریکایی، پس از آنکه متوجه شد در زمینهی شعر، قدرت خلاقیت ندارد، با شروود اندرسن، نویسندهی مشهور آشنا شد. و این آشنایی برای او نخستین رمانش به نام پاداش سرباز را در سال 1926 به ارمغان آورد.
ارنست همینگوی هم نویسندگی خود را مدیون شروود اندرسن است. او در سال 1920 با شروود اندرسن آشنا شد و به تشویق او به پاریس رفت و وارد جمع نویسندگان و هنرمندان شد و در اثر حشر و نشر با ایشان نکتهها آموخت و در واقع از این پس بود که نوشتن را جدی گرفت و آثارش را منتشر کرد.
همینگوی میگوید:
اگر نویسندهای در جوار جمعی دیگر از نویسندگان قرار بگیرد، مسلم است که انگیزهاش برای کار کردن بیشتر میشود.
5 » خلاقیت و نوآوری
هر مطلبی که نوشته میشود، اگر تقلیدی نباشد، دارای خلاقیت است. یک نامهی اداری دارای خلاقیت است. یک شعار تبلیغاتی نوعی خلاقیت است. هر آنچه از ذهن بگذرد و توسط ذهن تغییری به خود باید نوعی خلاقیت در آن به کار رفته است. تفاوت میان نویسندگان در کیفیت، هدف و تأثیر مورد نظر آنها است.
در واقع خلاقیت، نوآفرینی است، نه بازآفرینی. انساهای خلاق از خود میپرسند که از چند راه میتوانم راه جدیدی برای نگرشی نو بیابم؟ از چند روش میتوانم برای حل این مسئله استفاده کنم؟ چنین خلاقانی، پاسخهایی متفاوت، نامتعارف و بیپیشینه مییابند. آنان نه فقط راههای مشهور برای حل یک مسئله، بلکه همهی راههای ممکن برای حل آن را میکاوند.
آنان میتوانند حتی بدون توجه به اندیشههای پیشین، راههای جدیدی را برای اندیشیدن بیافرینند؛ راههایی که منحصر به خود آنان است و تقلیدی از روشهای مجرب گذشته نیست.
اگر ما همواره مانند گذشته بیاندیشیم، معمولاً به همان نتایج به دست آمده در گذشته میرسیم و این نتایج هم به مرور زمان، کهنه و نادلپذیر میشود و در هماوردی با دستاوردهای اندیشههای رقیب از میدان کارآیی بیرون میروند.
ما باید توانایی سرشار خود را در تولید ایدههای متنوع و احتمالات پایانناپذیر شکوفا کنیم و از اندیشه بازآفرینی به آفرینشگری منتقل شویم و برای این جهش شوقانگیز، باید به هر چیزی از زوایای مختلف بنگریم؛
هنرمند، چیزی را در این جهان خلق میکند که قبلاً وجود نداشته است و البته این کار را بدون نابود کردن چیزی انجام میدهد. هنوز هم فکر میکنم جادوی اصلی و اساس لذت هنر در همین است.
جان آپدایک
6 » ابتدا اندیشیدن، آنگاه نوشتن
مقصود از اندیشه، فکری نیست که در یک نوشته پرورش مییابد و روح مطلب را تشکیل میدهد، اینجا مقصود فکر کردن است، فکر کردن در مورد آنچه میخواهیم بنویسیم.اگر پیش از شروع به نگارش تصوراتی که پیرامون مطلبی داریم بررسی کنیم و دربارهی چگونگی پرورش دادن آن بیاندیشیم، نوشتهی ما آمیخته به دقت و سلامت خواهد بود و استدلالهای ما با اصول صحیح عقلانی همراه خواهد شد.
نویسندهای که مقالهای مینویسد یا داستانی میپردازد و باید چندین صفحه دربارهی آن مطلب چیزی بنویسد باید ابتدا بداند که برای پرورش موضوع چه مطالبی خواهد نوشت و مقدار آنها چه اندازه خواهد بود.
محتویات یک نوشته، محصول اندیشه است.بنابراین هر اندازه بیشتر، منطقیتر و درستتر بیاندیشیم به همان اندازه نوشتهی ما صحیحتر و دلپذیرتر خواهد بود.
شاهکارهای ادبی جهان، جمله از برکت تفکر نویسندگان پدید آمده است.
هر چقدر تفکر منظمتر، طبیعیتر و منطقیتر باشد آثار نویسندگان جلوهی بزرگتری خواهد داشت، اما البته نباید مقدار تفکر و مدت آن به اندازهای باشد که به جای دادن نتایج مطلوب، موجب خستگی خاطر شود.
بنابراین به وجود آوردن هر نوشته، تنها اندیشه است، اندیشه تعیین میکند که چه باید بنویسیم، چگونه آغاز کنیم و در کجا نوشته را خاتمه بخشیم.
1 » هوشمندی و حساسیت
هوشمندی و حساس بودن به رویدادهای زندگی، از ویژگیهای ممتاز یک نویسندهی خلاق است. پیش زمینهی ورود به عالم هنر،وجود هوش و حساسیت است.
یک مطالعهی سطحی در زندگی هنرمندان اصیل و مشهور جهان، نشان میدهد که آنها از این دو ویژگی اساسی برخوردار بودهاند. منظور از حساسیت، قویتر، تیزتر و فعالتر بودن آنتنها یا شاخکهای حسی هنرمندان، نسبت به افراد عادی است.
هنرمندان دارای حساسیت حسی و عاطفی فوق معمولی هستند. آنها نسبت به افراد معمولی حتی عالمان و دانشمندان در قبال مسائل انسانی و اتفاقهایی که در پیرامون آنها و جهان، برای خودشان یا دیگر افراد رخ میدهد، عکسالعملهایی به مراتب عمیقتر و گستردهتر نشان میدهد.
بنابراین، یک نویسنده، دنیایی درونی متفاوتی با دیگران دارد و در نتیجه، واکنش او به دنیای بیرون و آدم و عالم متفاوت است. نویسنده در حال تعامل دائمی متقابل با محیط زندگی خودش است.
2 » نوآور و دوستدار زندگی
نویسندگان خلاق، انسانهایی نوآور، دوستدار زندگی و مظاهر آن و پذیرندهی واقعیتهای زندگیاند؛ قدرت لذت بردن از همهی واقعیتها را دارند. توقعاتشان معقول است و اهل شکایت نیستند؛ دلشادند؛ وقت را غنیمت میشمارند و احساس هیجان عجیبی به رسالتشان دارند؛ از تلاش برای تحول لذت میبرند.
3 » سیر و سیاحت هدفمند
سیر و سیاحت و آشنایی با تمدنهای مختلف، دید آدمی را وسیع میکند و او را از تنگ نظریها و پیشفرضهای قبلی دربارهی جوامع دیگر آزاد و رها میسازد و نگاهی به او میبخشد و میتواند از افقی فراتر، به مسائل گوناگون بنگرد و قضاوت منصفانهتری پیدا کند و با یافتن اطلاعات جدید، نوشتههای مطلوبتری پدید آورد که خواندنیتر و آموزندهتر باشد.
سفر میتواند نقش مهمی در پختگی و فرهیختگی نویسندگان صبور و مقاوم داشته باشد.
پس از حملهی مغولها به ایران در قرن هفتم، شهر شیراز هم دچار هرج و مرج شد. در نتیجه، بزرگان علم و ادب شیراز، دست به سفر زدند و به کشورهای عربی، آفریقایی، آسیایی و بسیاری از کشورهای دیگر رفتند.
همانطور که سعدی در «گلستان» میگوید:
«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»
4 » آشنایی با نویسندگان دیگر
شروود اندرسن – رماننویس برجستهی آمریکایی
ملاقات حضوری با نویسندگان بزرگ، ما را بیواسطهی قلم و کاغذ به دنیای درونشان میبرد و از اعماق گنجینهی وجودشان، طلاهای ناب و نادر حکمت به ارمغان میآورد و معماهای ناگشوده نویسندگی را برایمان حل میکند و این، دستاورد کمی نیست که بر اثر این ملاقات ماندگار، بتوانیم راه خود را بیابیم و آثار ماندگاری به یادگار بگذاریم.
ویلیام فاکنر، رمان و داستان نویس آمریکایی، پس از آنکه متوجه شد در زمینهی شعر، قدرت خلاقیت ندارد، با شروود اندرسن، نویسندهی مشهور آشنا شد. و این آشنایی برای او نخستین رمانش به نام پاداش سرباز را در سال 1926 به ارمغان آورد.
ارنست همینگوی هم نویسندگی خود را مدیون شروود اندرسن است. او در سال 1920 با شروود اندرسن آشنا شد و به تشویق او به پاریس رفت و وارد جمع نویسندگان و هنرمندان شد و در اثر حشر و نشر با ایشان نکتهها آموخت و در واقع از این پس بود که نوشتن را جدی گرفت و آثارش را منتشر کرد.
همینگوی میگوید:
اگر نویسندهای در جوار جمعی دیگر از نویسندگان قرار بگیرد، مسلم است که انگیزهاش برای کار کردن بیشتر میشود.
5 » خلاقیت و نوآوری
هر مطلبی که نوشته میشود، اگر تقلیدی نباشد، دارای خلاقیت است. یک نامهی اداری دارای خلاقیت است. یک شعار تبلیغاتی نوعی خلاقیت است. هر آنچه از ذهن بگذرد و توسط ذهن تغییری به خود باید نوعی خلاقیت در آن به کار رفته است. تفاوت میان نویسندگان در کیفیت، هدف و تأثیر مورد نظر آنها است.
در واقع خلاقیت، نوآفرینی است، نه بازآفرینی. انساهای خلاق از خود میپرسند که از چند راه میتوانم راه جدیدی برای نگرشی نو بیابم؟ از چند روش میتوانم برای حل این مسئله استفاده کنم؟ چنین خلاقانی، پاسخهایی متفاوت، نامتعارف و بیپیشینه مییابند. آنان نه فقط راههای مشهور برای حل یک مسئله، بلکه همهی راههای ممکن برای حل آن را میکاوند.
آنان میتوانند حتی بدون توجه به اندیشههای پیشین، راههای جدیدی را برای اندیشیدن بیافرینند؛ راههایی که منحصر به خود آنان است و تقلیدی از روشهای مجرب گذشته نیست.
اگر ما همواره مانند گذشته بیاندیشیم، معمولاً به همان نتایج به دست آمده در گذشته میرسیم و این نتایج هم به مرور زمان، کهنه و نادلپذیر میشود و در هماوردی با دستاوردهای اندیشههای رقیب از میدان کارآیی بیرون میروند.
ما باید توانایی سرشار خود را در تولید ایدههای متنوع و احتمالات پایانناپذیر شکوفا کنیم و از اندیشه بازآفرینی به آفرینشگری منتقل شویم و برای این جهش شوقانگیز، باید به هر چیزی از زوایای مختلف بنگریم؛
هنرمند، چیزی را در این جهان خلق میکند که قبلاً وجود نداشته است و البته این کار را بدون نابود کردن چیزی انجام میدهد. هنوز هم فکر میکنم جادوی اصلی و اساس لذت هنر در همین است.
جان آپدایک
6 » ابتدا اندیشیدن، آنگاه نوشتن
مقصود از اندیشه، فکری نیست که در یک نوشته پرورش مییابد و روح مطلب را تشکیل میدهد، اینجا مقصود فکر کردن است، فکر کردن در مورد آنچه میخواهیم بنویسیم.اگر پیش از شروع به نگارش تصوراتی که پیرامون مطلبی داریم بررسی کنیم و دربارهی چگونگی پرورش دادن آن بیاندیشیم، نوشتهی ما آمیخته به دقت و سلامت خواهد بود و استدلالهای ما با اصول صحیح عقلانی همراه خواهد شد.
نویسندهای که مقالهای مینویسد یا داستانی میپردازد و باید چندین صفحه دربارهی آن مطلب چیزی بنویسد باید ابتدا بداند که برای پرورش موضوع چه مطالبی خواهد نوشت و مقدار آنها چه اندازه خواهد بود.
محتویات یک نوشته، محصول اندیشه است.بنابراین هر اندازه بیشتر، منطقیتر و درستتر بیاندیشیم به همان اندازه نوشتهی ما صحیحتر و دلپذیرتر خواهد بود.
شاهکارهای ادبی جهان، جمله از برکت تفکر نویسندگان پدید آمده است.
هر چقدر تفکر منظمتر، طبیعیتر و منطقیتر باشد آثار نویسندگان جلوهی بزرگتری خواهد داشت، اما البته نباید مقدار تفکر و مدت آن به اندازهای باشد که به جای دادن نتایج مطلوب، موجب خستگی خاطر شود.
بنابراین به وجود آوردن هر نوشته، تنها اندیشه است، اندیشه تعیین میکند که چه باید بنویسیم، چگونه آغاز کنیم و در کجا نوشته را خاتمه بخشیم.