ارسالها: 887
موضوعها: 199
تاریخ عضویت: Oct 2019
سپاس ها 20888
سپاس شده 24694 بار در 12534 ارسال
حالت من: هیچ کدام
10-09-2020، 13:20
(آخرین ویرایش در این ارسال: 24-10-2021، 21:48، توسط *Aɴѕel*.)
میخوایم تو این موضوع ببینیم اعضای فلشخور
در کودکی چگونه بودن و چه ویژگی هایی داشتن
بهتره از سن ۱ تا ۷ سالگی باشه
مثال:
من در کودکی بسیار شیطون بودم در البته محیط خونه و تنهایی
و در جمع بسیار ساکت بودم
با همسن های خودم نمی تونستم به خوبی ارتباط برقرار کنم
و... و مثلا ویزگی های ظاهری موهام کوتاه و مصری بود
و...
منتظر تایپ هاتون هستم((=
ارسالها: 153
موضوعها: 71
تاریخ عضویت: Aug 2020
سپاس ها 5275
سپاس شده 5452 بار در 2662 ارسال
حالت من: هیچ کدام
10-09-2020، 14:01
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-09-2020، 14:03، توسط فرنودِ بن گیومرث.)
به حول قوّه الهی / اهرِمنی.
راجع به تایپکت باید دو تا نکته بگم :
یک. من هیچی یادم نبود جز چند صحنه پرت.
دو. باعث شد فکر کنم تا یادم بیاد.
خب ، ویژگی ظاهری که تقریباً همین قدر لاغر بودم اون موقع ولی نسبت به هم سن هام قدم بلند تر بود برعکس الان که قد متوسّطی دارم. موهام هم گویا یا حوصله کوتاه کردن نداشتم یا خانواده خیلی حوصله نداشته معمولاً تا نزدیک شونه هام بلند بودند و غالباً به هم ریخته یک اوضاع آشفته ای بود اصلاً.(البتّه احتمالاً اون موقع به هیچ جامم بر نمی خورده الان عکس ها فقط عجیبند.)
مهدکودک نرفتم نمی دونم چرا. شاید چون می رند مهد کودک تا وقت بگذرونند ولی من از خونه خوشم میومد - و میاد-.
گویا هر وقت بهم می گفتند بیا بریم بیرون دور دور می گفتم چرا بریم هوا رو آلوده کنیم ؟ :/ وتف.
یا وقتی سشوآر پوست سرم رو می سوزونده داد می زدم که "کچلیم سوخت" تیسنمهبتیسمنتبنمسی در اصل منظورم از کچلیِ سر بخش بی مو و کچلِ سر که پوستِ سر باشه بود . نبستیابمیتسبمنتیس
یادمه یک سری فلش کارتِ حروف الفبا داشتم که عمه م حروف رو یادم داد که چون مهد کودک نرفتم کلاس اوّل صفر کیلومتر نباشم.
یادمه وقتی 6 سالم بود می رفتم کلاس نقّاشی و گویا اون موقع نسبت به سنم خیلی خوب بودم. امّا الان بزرگ شدم و نقّاشیم در حد همون 6 سالگی هنوز مونده.
یک روز حتّی بابت نقّاشیم از معلّممون که یه خانمی بود که فکر کنم اوّلین کراش زندگیم بود جایزه گرفتم. کارتون "خرس برادر" بود. شماره یکش.
دیگه چیزی یادم نمیاد از اون موقع. بقیّه ش برای 7 سالگی به بعده که خاطرم مونده و یک سری خاطره خنده دار و ابلهانه مآبانه هستند.
ممنون بابت تایپکت که باعث شد فکر کنم.
ارسالها: 1,257
موضوعها: 498
تاریخ عضویت: Mar 2012
سپاس ها 2493
سپاس شده 9699 بار در 3622 ارسال
حالت من: هیچ کدام
سفید لاغر بودم. نانازو بودم .پرحرف، بهم میگفتن بزرگونه حرف میزنه و خجالتی.
ارسالها: 1,145
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: Apr 2019
سپاس ها 7233
سپاس شده 18444 بار در 10243 ارسال
حالت من: هیچ کدام
10-09-2020، 14:46
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-09-2020، 14:47، توسط سهَند.)
پسر خوبی بودم ، هستم ، خواهم بود؟
ارسالها: 422
موضوعها: 51
تاریخ عضویت: Aug 2020
سپاس ها 2150
سپاس شده 838 بار در 513 ارسال
حالت من: هیچ کدام
کم حرف بودم...موهام همیشه کوتاه بود...شیطون بودم...نمیتونم با همسن های خودم زیاد ارتباط برقرار کنم میشع گف همیشه تنها بودم(برعکس الانم^^)
ارسالها: 434
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2018
سپاس ها 6946
سپاس شده 7923 بار در 4083 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بچه خجالتی بودم
زیاد نمیتونستم بادیگران ارتباط برقرار کنم ولی خیلی هیجانی و شیطون بودم شخصیتم متضاده
میگن چشام سبز بود
عاشق این بودم که موهام مثل گیسوکمند بشه
تو سن 6 سالگی دوست داشتم معلم بشم ولی وقتی رفتم کلاس اول نظرم عوض شد و پزشکی رو ترجیح دادم
تاجایی که یادمه همیشه بالا درخت بودم/:
دیگه هیچی یادم نمیاد
و بی عدالتی موج می زند در اقیانوس حرف هایتان(:
ارسالها: 2,304
موضوعها: 815
تاریخ عضویت: Apr 2020
سپاس ها 10628
سپاس شده 11506 بار در 6190 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اون موقع هق هقققق(((::::
اون موقع هنوز ماکانی نبودمممممم(((: هققق میفهمی ینی چی هقققققق((((:
آروم بودمم((:
هچی نمی فهمیدم(:
بچه ماهی بودم اصلا مثه الانم((:
بابا هو ام آی((:هقق((:
ارسالها: 1,387
موضوعها: 299
تاریخ عضویت: May 2014
سپاس ها 15960
سپاس شده 12013 بار در 4390 ارسال
حالت من: هیچ کدام
10-09-2020، 17:06
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-11-2022، 19:35، توسط Medusa.)
ویژگیای ظاهریم شبیه الانم بود، با این تفاوت که موهام فرفریتر بود و همیشه مامانم چسبونکی میبافتشون و کلی گل سر اینا میزد. یادمه همهش کلافه میشدم و میخواستم بِکَنَمِشون. و ازنوزادی تا 2-3 سالگی انقدر لپو و تپل بودم که الان تو همه عکسا شیکمم از لباسام افتاده بیرون.
کشتهمردهی کامران و هومن بودم. XD انقدر دوستشون داشتم که مثلا یه سال برای نوروز دو تا ماهی قرمز خریدیم و من اسم یکیشونو گذاشتم کامران و اون یکی رو هومن.
خیلی کوچیک که بودم و تازه «رویاپردازی» یاد گرفته بودم. انقدر هیجان زده بودم که فکر میکردم فقط من این توانایی رو دارم و بقیه اصلا بلدش نیستن. یادمه به مامانم میگفتم دیشب فیلم فلان چیزو دیدم توی سرم. فکر میکردم یه جور فیلم دیدنه. (((:
لکنت زبانم داشتم راستی. تقریباً کل دوران دبستانم. ولی به مرور زمان بهتر شد و از بین رفت.
همینارو یادم اومد فعلا. مرسی از موضوعت. :*
ارسالها: 887
موضوعها: 199
تاریخ عضویت: Oct 2019
سپاس ها 20888
سپاس شده 24694 بار در 12534 ارسال
حالت من: هیچ کدام
10-09-2020، 18:09
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-09-2020، 18:13، توسط *Aɴѕel*.)
همه گفتن پس منم میگم((":
نمی خاستم بگم اما...
خاب توی محیط بیرون خیلی خیلی گوشه گیر بودم و ساکت
و در خونه یا کنار خانواده گودزیلایی بیش نبودم
به گفته بابام و مدرک های موجود(عکسام
به کشتی کج علاقه شدیدی داشتم
و وقتی تلویزیون کشتی کج داش
من تمام لباسمو در میاوردم
و فیگور میگرفتم
یه بارم که رفته بودیم جنگل مادربزرگم قرمه سبزی آورده بود من از بس این ور اونور دویدم که قرمه سبزی ریخت روم(شانس آوردم که سرد بودش
خلاصه بچه نسبتا شری بودم
البته تو خونه
توی ۵ ۶ سالگی من لاک پشت های نینجا خیلی مود بود
و همه روش کراش داشتن=v
منم همینطور
بعد بازی ما تو مهد کودک این بود که دخترا میشدن اون دختره مو بنفشه تو لاکپشتای نینجا
و پسرا هم خود لکپشتا بعد میومدن دخترا رو نچات می دادن
ما هم که از خدا خواسته=v
ویژگی های ظاهری تقریبا همین شکلی که الان هستم بودم
ولی موهام خیلی صاف تر بود