30-11-2020، 18:04
جوان اول اسایشگاه بودیم.. تا
دلبر اومد
گفتیم خوب منطقیه دیگه , یه خانومی با این کمالات , بافتنی , لاک قرمز خوشگل عین ماه , مام که اونجور , باید عاشقش شیم دیگه ...
اومد قبل از اینکه سلام کنه گفتیم : شمایلت چه نیکوست! ... خندید گفت مال شما بهتره ! رفت..
هفته بعد باز دیدیمش گفتیم اسمت چی بود؟ گفت دلبر که جان فرسود از او ..
گفتیم مگه توام بلدی؟ گفت اسممه , رفت ... عین رفتن جان از بدن که دیدم جانم میرود ..
دلبر اومد
گفتیم خوب منطقیه دیگه , یه خانومی با این کمالات , بافتنی , لاک قرمز خوشگل عین ماه , مام که اونجور , باید عاشقش شیم دیگه ...
اومد قبل از اینکه سلام کنه گفتیم : شمایلت چه نیکوست! ... خندید گفت مال شما بهتره ! رفت..
هفته بعد باز دیدیمش گفتیم اسمت چی بود؟ گفت دلبر که جان فرسود از او ..
گفتیم مگه توام بلدی؟ گفت اسممه , رفت ... عین رفتن جان از بدن که دیدم جانم میرود ..